English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
forbidden energy zone ناحیه انرژی ممنوع
Other Matches
forbidden zone ناحیه ممنوع
virtual level تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
pair production تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
intrinsic energy انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
european unclear a energy agency اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
fission to yield ratio توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
prohibited ممنوع
prohibbited ممنوع
in d. ممنوع
impermissible ممنوع
barred ممنوع
taboo ممنوع
taboos ممنوع
illicit ممنوع
forbidden ممنوع
disallowable ممنوع
debarred ممنوع کردن
rule out ممنوع ساختن
closed ممنوع الورود
no waiting توقف ممنوع
restrict ممنوع کردن
forbid ممنوع کردن
forbidden ممنوع شده
it's forbidden to ... ممنوع است که...
prohibits ممنوع کردن
no parking توقف ممنوع
prohibiting ممنوع کردن
debar ممنوع کردن
forbids ممنوع کردن
prohibit ممنوع کردن
debars ممنوع کردن
debarring ممنوع کردن
prohibited goods اشیاء ممنوع
restricting ممنوع کردن
NO PARKING پارکینگ ممنوع
forbidden vibration ارتعاشات ممنوع
forbidden band نوار ممنوع
prohibited ممنوع شده
restricts ممنوع کردن
to be absolutely forbidden [prohibited] مطلقا ممنوع بودن
No camping اردو زدن ممنوع
No camping چادر زدن ممنوع
ban item کالای ممنوع الورود
no smoking allowed استعمال دخانیان ممنوع
No left [right] turn! گردش به چپ [راست] ممنوع!
bar بازداشتن ممنوع کردن
forbidden transition جهش الکترونی ممنوع
it is strictly forbidden اکیدا ممنوع است
bars بازداشتن ممنوع کردن
no thoroughfare امدو شدیاعبور) ممنوع است
the import of which is prohibited ان کالا ممنوع الورود است
proscribe ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribing ممنوع ساختن تحریم کردن
dut of court ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
dry town شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
to bar somebody from something [doing something] ممنوع کردن [کسی از چیزی] [اصطلاح رسمی ]
to bar somebody from a competition شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
sound absorption خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
commit no nuisance ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
weather bound ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
fence month ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
talking is not permitted سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
outlaw یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaws یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
forbidden fruits چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
reaches ناحیه
situs ناحیه
output area ناحیه
districts ناحیه
regional <adj.> ناحیه ای
ranges ناحیه
ranged ناحیه
range ناحیه
local <adj.> ناحیه ای
demesne ناحیه
sympatric هم ناحیه
reaching ناحیه
subregion ناحیه
reach ناحیه
reached ناحیه
partition ناحیه
partitions ناحیه
area ناحیه
sector ناحیه
wards ناحیه
ward ناحیه
zones ناحیه
shire ناحیه
shires ناحیه
realm ناحیه
realms ناحیه
zone ناحیه
regions ناحیه
region ناحیه
district ناحیه
proclimax ناحیه
sectors ناحیه
areas ناحیه
the abdominal region ناحیه شکم
active area ناحیه فعال
suppressor area ناحیه بازدارنده
part سهم ناحیه
two phase region ناحیه دو فازی
territorialization ایجاد ناحیه
pyramidal area ناحیه هرمی
magnetic domain ناحیه مغناطیسی
critical area ناحیه بحرانی
storage area ناحیه انبارش
Equator ناحیه استوایی
goldfield ناحیه زرخیز
heat affected zone ناحیه پیوند
dead space ناحیه کور
regions ناحیه عملیات
critical region ناحیه شاخص
critical region ناحیه بحرانی
recording eara ناحیه ضبط
measuring range ناحیه ی سنجش
range of adjustment ناحیه تنظیم
terrain زمین ناحیه
regionalism ناحیه گرایی
radius of action ناحیه رانندگی
broca's area ناحیه بروکا
zone of contact ناحیه تماس
boom swing ناحیه لرزش
baffle area ناحیه کور
indifference zone ناحیه خنثی
residential area ناحیه مسکونی
telephone area ناحیه اتصال
input area ناحیه ورودی
lumbar ناحیه کمر
audio range ناحیه صوتی
intermediate zone ناحیه ی میانی
range of storke ناحیه ضربه
commutation zone ناحیه کموتاسیون
range of variation ناحیه تغییر
littoral ناحیه ساحلی
gold field ناحیه زرخیز
common area ناحیه مشترک
area search جستجوی ناحیه
climatic region ناحیه اقلیمی
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
arid area ناحیه خشک
buffer area ناحیه میانگیر
touch spot ناحیه بساوشی
work area ناحیه کاری
region ناحیه نظامی
sectors خط کش ریاضی ناحیه
sector خط کش ریاضی ناحیه
edge zone ناحیه لبه
Sept ناحیه محصو
geiger muller region o. plateau ناحیه قطع
region ناحیه عملیات
district ناحیه نظامی
genital zone ناحیه تناسلی
region ناحیه فضا
frequency region ناحیه فرکانس
overflow area ناحیه سرریز
districts ناحیه نظامی
wernicke's area ناحیه ورنیکه
range of variation ناحیه انحراف
silva ناحیه جنگلی
output area ناحیه خروجی
oral zone ناحیه دهانی
skid row ناحیه پست
fixed area ناحیه ثابت
slum ناحیه فقیرنشین
slums ناحیه فقیرنشین
soft spot ناحیه نشست
zones منطقه ناحیه
regions ناحیه فضا
scan area ناحیه پیمایش
depletion layer ناحیه تخلیه
depletion zone ناحیه تخلیه
depletion barrier ناحیه تخلیه
zone منطقه ناحیه
sector commander فرمانده ناحیه
depletion area ناحیه تخلیه
regions ناحیه نظامی
sciatic ناحیه چاربند
naval district ناحیه دریایی
motor area ناحیه حرکتی
erogenous zone ناحیه شهوتزا
erogenous zones ناحیه شهوتزا
countermanded لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermand لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermands لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanding لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
disbarment محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
breadbasket معده ناحیه حاصلخیز
domains ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
tertiary projection area ناحیه فرافکنی سوم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com