Dictiornary-Farsi | ناحیه زغال خیز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (7 milliseconds)

English	Persian
coal field	ناحیه زغال خیز


Other Matches

blitter	عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany	گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
huckleberry	درخت زغال اخته زغال اخته
coal heaver	زغال کش
coal	زغال
charry	زغال
brush	زغال
brushes	زغال
charr	زغال
litho crayon	زغال
brush yoke	یوغ زغال
brush holder	پایه زغال
pig tail of brush	سیم زغال
carbon brush	زغال کربنی
whortle	زغال اخته
brush lag	پس رفتن زغال
lag of brush	پس رفتن زغال
brush pig tail	سیم زغال
brush pressure	فشار زغال
whort	زغال اخته
brush ring	حلقه زغال
brush rocker	فنر زغال
brush contact loss	افت زغال
charred	زغال مانند
positive brush	زغال مثبت
negative brush	زغال منفی
coal	زغال کردن
cokes	زغال کوک
coke	زغال کوک
lignite	زغال قهوهای
lead of brush	پیشرفتن زغال
grounding brush	زغال زمین
gleed	زغال سرخ
battery carbon	زغال باتری
charry	زغال مانند
bituminous coal	زغال قیری
charwomen	زغال فروش
charwoman	زغال فروش
sugar carbon	زغال قند
pilot brush	زغال راهنما
collector brush	زغال گرداور
coaler	زغال سنگ کش
coal	زغال سنگ
coal whipper	زغال کش کشتی
coal hole	زغال دان
powdered charcoal	خاکه زغال
coal dust	خاکه زغال
clutch pilot bearing	زغال کلاچ
charcoal	زغال چوب
dogberry	زغال اخته
coal bed	رگه زغال
decarbonate	زغال چیزی را گرفتن
gauze brush	زغال توری شکل
coaly	زغال سنگ دار
chars	نیمسوز شدن زغال
bituminous coal	زغال سنگ چاق
peatery	معدن زغال سنگ
blind coal	زغال سنگ بی شعله
cinders	زغال نیم سوز
red coals	زغال سرخ یا تابیده
cokes	زغال سنگ سوخته
coal tar	قطران زغال سنگ
coal gas	گاز زغال سنگ
cokes	تبدیل به زغال کردن
decarbonize	زغال چیزی را گرفتن
coke	تبدیل به زغال کردن
coke	زغال سنگ سوخته
cornel tree	درخت زغال اخته
cinder	زغال نیم سوز
coald pit	کود زغال سنگ
char	جسم زغال برگشتن
char	نیمسوز شدن زغال
coal pit	محل زغال سازی
embers	خاکه زغال نیمسوز
ember	خاکه زغال نیمسوز
third brush regulation	تنظیم با زغال اضافی
coal measures	طبقات زغال خیز
third brush generator	دینام با زغال اضافی
brush lead	پیش رفتن زغال
briquette	خاک زغال قالبی
coal field	کان زغال سنگ
brush friction loss	اتلاف مالشی زغال
zinc carbon cell	پیل روی- زغال
chars	جسم زغال برگشتن
briquet	خاک زغال قالبی
charr	تبدیل به زغال کردن
charring	نیمسوز شدن زغال
charring	جسم زغال برگشتن
blueberries	قره قاط زغال اخته
hewer	کارگر معدن زغال سنگ
dogwood	زغال اخته سیاه توسه
blueberry	قره قاط زغال اخته
lignite	زغال سنگ چوب نما
benzole	فراورده قیر زغال سنگ
keels	کشتی زغال کش عوارض بندری
flyash	خاکستر حاصل از زغال سنگ
coaler	وسیله حمل زغال سنگ
breeze-block	خاکه زغال نیمه سوز
keel	کشتی زغال کش عوارض بندری
fat coal	زغال سنگ قیرداریاچربی دار
stone coal	زغال سنگ خشک یا خالص
chauldron	پیمانه زغال برابر1296 لیتر
cornaceous	وابسته بخانواده زغال اخته
goal predicates blackness	زغال از سیاهی خبر میدهد
poudrette	کودی که از مدفوع و زغال امیخته باشد
exhaustable resources	زغال سنگ و سایر مواد کانی
cornelian	عقیق جگری درخت زغال اخته
he had a good supply of coal	زغال سنگ کافی ذخیره کرده
hutches	نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
duff	سبزیهای فاسد جنگل خاکه زغال سنگ
hutch	نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
anthracite	زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
demesne	ناحیه
reaches	ناحیه
reach	ناحیه
reaching	ناحیه
reached	ناحیه
region	ناحیه
realms	ناحیه
zone	ناحیه
zones	ناحیه
sector	ناحیه
sectors	ناحیه
sympatric	هم ناحیه
subregion	ناحیه
situs	ناحیه
realm	ناحیه
shires	ناحیه
shire	ناحیه
regions	ناحیه
ward	ناحیه
wards	ناحیه
partition	ناحیه
partitions	ناحیه
area	ناحیه
regional <adj.>	ناحیه ای
areas	ناحیه
local <adj.>	ناحیه ای
range	ناحیه
district	ناحیه
proclimax	ناحیه
districts	ناحیه
ranges	ناحیه
ranged	ناحیه
output area	ناحیه
measuring range	ناحیه ی سنجش
magnetic domain	ناحیه مغناطیسی
radius of action	ناحیه رانندگی
littoral	ناحیه ساحلی
range of adjustment	ناحیه تنظیم
range of storke	ناحیه ضربه
range of variation	ناحیه تغییر
intermediate zone	ناحیه ی میانی
input area	ناحیه ورودی
dead space	ناحیه کور
motor area	ناحیه حرکتی
output area	ناحیه خروجی
oral zone	ناحیه دهانی
overflow area	ناحیه سرریز
pyramidal area	ناحیه هرمی
depletion area	ناحیه تخلیه
depletion barrier	ناحیه تخلیه
depletion zone	ناحیه تخلیه
depletion layer	ناحیه تخلیه
naval district	ناحیه دریایی
zone of contact	ناحیه تماس
work area	ناحیه کاری
telephone area	ناحیه اتصال
suppressor area	ناحیه بازدارنده
goldfield	ناحیه زرخیز
soft spot	ناحیه نشست
fixed area	ناحیه ثابت
skid row	ناحیه پست
gold field	ناحیه زرخیز
silva	ناحیه جنگلی
genital zone	ناحیه تناسلی
sector commander	فرمانده ناحیه
forbidden zone	ناحیه ممنوع
frequency region	ناحیه فرکانس
sciatic	ناحیه چاربند
territorialization	ایجاد ناحیه
the abdominal region	ناحیه شکم
indifference zone	ناحیه خنثی
hypnogenic zone	ناحیه خواب زا
range of variation	ناحیه انحراف
recording eara	ناحیه ضبط
wernicke's area	ناحیه ورنیکه
edge zone	ناحیه لبه
residential area	ناحیه مسکونی
scan area	ناحیه پیمایش
storage area	ناحیه انبارش
heat affected zone	ناحیه پیوند
two phase region	ناحیه دو فازی
touch spot	ناحیه بساوشی
geiger muller region o. plateau	ناحیه قطع
regionalism	ناحیه گرایی
district	ناحیه نظامی
part	سهم ناحیه
regions	ناحیه عملیات
zone	منطقه ناحیه