English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (21 milliseconds)
English Persian
simple نادان ساده کردن
simpler نادان ساده کردن
simplest نادان ساده کردن
Other Matches
infatute نادان کردن
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
simplify ساده کردن
simplifying ساده کردن
reducing ساده کردن
reduce ساده کردن
simplifies ساده کردن
reduces ساده کردن
mirror carpet طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
streamlines ساده وموثر کردن
simplifies ساده تر کردن چیزی
streamlining ساده وموثر کردن
streamline ساده وموثر کردن
oversimplify زیاد ساده کردن
simplifying ساده تر کردن چیزی
oversimplifying زیاد ساده کردن
oversimplifies زیاد ساده کردن
oversimplified زیاد ساده کردن
simplify ساده تر کردن چیزی
oversimplification زیاد ساده کردن
talk down to someone <idiom> از کلمات ساده استفاده کردن
structures با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
fooled نادان
fool نادان
ignorant نادان
fool begged نادان
unwise نادان
unlettered نادان
inept نادان
fooling نادان
foolish نادان
cloddish نادان
dullard نادان
dullards نادان
feign ignorant نادان
silly نادان
sillier نادان
thickheaded نادان
fools نادان
witless نادان
dull head نادان
feeble-minded نادان
nescient نادان
nescious نادان
asinine نادان
feeble minded نادان
apish نادان
silliest نادان
self blinded نادان
know nothing نادان
simple که استفاده و کار کردن با آن ساده است
spoon-feed <idiom> ساده کردن چیزی برای کسی
simplest که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simpler که استفاده و کار کردن با آن ساده است
trumpery نادان فریب
know little ادم نادان
dolls زن زیبای نادان
doll زن زیبای نادان
yokels دهاتی نادان
puppish خودنماو نادان
wise guy نادان دانانما
tomfool ادم نادان
coxcombical نادان جلف
yokel دهاتی نادان
lout ادم نادان ونفهم
bumpkins روستایی نادان یا کودن
knick knack چیز نادان فریب
pudding head ادم کودن و نادان
bumpkin روستایی نادان یا کودن
louts ادم نادان ونفهم
donkeys ادم نادان وکودن
jerks ادم احمق و نادان
jerking ادم احمق و نادان
jerked ادم احمق و نادان
jerk ادم احمق و نادان
ignoramuses جاهل ادم نادان
donkey ادم نادان وکودن
to put any one down for a fool کسیرا نادان شمردن
ignoramus جاهل ادم نادان
untaught درس نخوانده نادان
ass ادم نادان وکند ذهن
asses ادم نادان وکند ذهن
ganders ادم نادان مرد متاهل
pretty pretties چیزهای قشنگ و نادان فریب
gander ادم نادان مرد متاهل
predigest بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
at the tender age of <idiom> در سن جوانی [گول خور. بی مایه . سست . نادان]
wiseacre کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
wise acre کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
unix امکانات نرم افزاری که کپی کردن داده را برای کاربر از یک کامپیوتر ساده تر میکند.
macro کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
notron utilities مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
boolean algebra قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
mumpsimus ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
algebra ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
periphrastic conjugation صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
graphics تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
surf جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
graphics پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
daff ساده دل
unaffected ساده
simpleminded ساده دل
positive ساده
naif ساده
baldly ساده
unceremonious ساده
baldest ساده
balder ساده
incomposite ساده
bald ساده
simple minded ساده دل
simplex ساده
sheepishly ساده دل
fraudless ساده
unaadorned ساده
semplice ساده
idiot ساده
downright ساده
idiots ساده
unceremoniously ساده
unmeaning ساده
inexpensive ساده
fanciless ساده
simplistic ساده
sheepish ساده دل
simple hearted ساده دل
plain hearted ساده دل
fructose ساده
untutored ساده
homespun ساده
freestanding ساده
unassuming ساده
frugal ساده
free spoken ساده گو
incomplex ساده
clean ساده
simple ساده دل
simplest ساده
simplest ساده دل
simple ساده
seemly <adj.> ساده دل
conversable <adj.> ساده دل
slick ساده
expansive <adj.> ساده دل
plain ساده
slickest ساده
simple-hearted <adj.> ساده دل
taffetized ساده
cleaned ساده
cleanest ساده
cleans ساده
unsophisticated ساده
simpler ساده دل
charmless ساده
simpler ساده
artless ساده
innocent <adj.> ساده دل
good-humored ساده دل
clodhoppers ساده
plainest ساده
explicit ساده
naive ساده
clodhopper ساده
plains ساده
plainer ساده
frugal food خوراک ساده
natively بطور ساده
plain-clothes ساده پوش
deck hand ملوان ساده
galah ساده لوح
sketch طرح ساده
dupable ساده لوح
sketched طرح ساده
cats paw ساده لوح
simple distillation تقطیر ساده
gaby ساده لوح
simple fraction کسر ساده
primitive شکل ساده
single entry حسابداری ساده
plain clothes ساده پوش
sketch نقشه ساده
single bond پیوند ساده
plainly بطور ساده
in plain english به انگلیسی ساده
deck hands ملوان ساده
simple parry دفاع ساده
penny whistles نی لبک ساده
gobemouche ساده لوح
gullibility ساده لوحی
simplex transmission مخابره ساده
simple eye چشم ساده
simplex channel مجرای ساده
simplifying ساده سازی
simplified ساده شده
unfigured بی صورت ساده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com