Dictiornary-Farsi | نازک نارنجی حساس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
touchier	نازک نارنجی حساس
touchiest	نازک نارنجی حساس
touchy	نازک نارنجی حساس


Other Matches

picksome	نازک نارنجی
patsy	نازک نارنجی
thin skinned	نازک نارنجی
niminy piminy	نازک نارنجی و ژستی
squeamish	سخت گیر نازک نارنجی
hard to please	نازک نارنجی سخت راضی شو
tentacle	شاخک حساس ریشه حساس
tentacles	شاخک حساس ریشه حساس
oranges	مرکبات نارنجی
methyl orange	نارنجی متیل
light red	نارنجی رنگ
jacinthe	نارنجی روشن
orange	مرکبات نارنجی
sensitive to corrosion	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
curcumin	رنگ نارنجی ساختگی
carbuncles	رنگ نارنجی مایل به قرمز
redorange <adj.> <noun>	رنگی میان قرمز و نارنجی
Salmon <adj.> <noun>	رنگی میان صورتی و نارنجی
carbuncle	رنگ نارنجی مایل به قرمز
alizarin	ماده نارنجی یا قرمز رنگ که از ریشه روناس می گیرند
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
cable weft	پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
hanna	گل حنا [از برگ های این گیاه جهت تهیه رنگینه های قرمز مسی و نارنجی استفاده می شود.]
activator	حساس گر
tendered	حساس
tenderest	حساس
tendering	حساس
susceptive	حساس
sensor	حساس
sensitive	حساس
passible	حساس
sentimental	حساس
sensate	حساس
ticklish	حساس
delicate	حساس
sensitive clay	رس حساس
alive	حساس
acute	حساس
vigilant	حساس
techy	حساس
thin skinned	حساس
elastic	حساس
exquisite	حساس
prominent	حساس
feisty	حساس
sharp nosed	حساس
elastic demand	حساس
critical	حساس
key <adj.>	حساس
tender	حساس
supersensitive	حساس
elastic supply	عرضه حساس
sensitizes	حساس کردن
pixilated	خیلی حساس
senseful	خیلی حساس
sensitises	حساس کردن
sensitises	حساس شدن
sensitising	حساس کردن
sensitized	حساس شدن
tenderizes	حساس کردن
sensitized	حساس کردن
sensitize	حساس شدن
sensitising	حساس شدن
sensitize	حساس کردن
tenderize	حساس کردن
sensitised	حساس شدن
sensitization	حساس سازی
skinless	خیلی حساس
tenderised	حساس کردن
tenderizing	حساس کردن
tenderises	حساس کردن
tenderized	حساس کردن
tenderising	حساس کردن
supersensitive	حساس شده
sensitization	حساس شدن
sensitive zone	منطقه حساس
sensitised	حساس کردن
sensitizes	حساس شدن
sensitizing	حساس کردن
sensitizing	حساس شدن
sensitive plant	گیاه حساس
perceptive	حساس و باهوش
sensory nerves	پیهای حساس
sensitizer	حساس کننده
supersensitive	فوق حساس
stark	حساس سفت
critical item	اماد حساس
critical facility	تاسیسات حساس
it touched him on the raw	بنقطه حساس
keop soo	نقاط حساس
key points	نقاط حساس
tender	حساس بودن
hygrosensitive	حساس به رطوبت
tendered	حساس بودن
key position	شغل حساس
critical mass	توده حساس
critical position	پوزیسیون حساس
hyperaesthetic	زیاده از حد حساس
starker	حساس سفت
starkest	حساس سفت
starkly	حساس سفت
feelingly	بطور حساس
gleg	حساس باهوش
sensitization	حساس کردن
high strung	بسیار حساس
a sensitive subject [topic]	موضوعی حساس
tenderest	حساس بودن
key terrain	زمین حساس
tendering	حساس بودن
sensitively	بطور حساس
mimosa	گیاه حساس
overstrung	خیلی حساس
insensitivity	غیر حساس
vibrissa	موی حساس
palpi	شاخک حساس
jumpy	بیقرار حساس
insensitive	غیر حساس
kittle	هوشیار حساس
insensible	غیر حساس
tentacles	موی حساس جانور
key position	موضع حساس و مهم
pressure sensitive pen	قلم حساس به فشار
palpus	شاخک حساس سبیل
context sensitive help	کمک حساس به قرینه
detecting circuit	مدار حساس مین
tentacle	موی حساس جانور
kyusho	نقاط حساس بدن
vital points	نقاط حساس بدن
laminitis	اماس لایههای حساس
sensitive to light	حساس نسبت به روشنایی
context sensitive	حساس نسبت به متن
inelastic demand	تقاضای غیر حساس
dipneedle circuit	مدار حساس مغناطیسی
hypergolic fuel	سوخت فوق حساس
electrosensitive paper	کاغذ حساس الکترونیکی
tender minded	دارای فکر حساس
touch sensitive panel	صفحه حساس به تماس
youch sensitive screen	صفحه حساس به تماس
sensitivity	حساس بودن به چیزی
touch sensitive tablet	تابلو حساس به تماس
tentacular	دارای شاخک حساس
tentacular	شبیه شاخک حساس
sensitivities	حساس بودن به چیزی
susceptible to pain	حساس نسبت بدرد
supersensitive	فوق العاده حساس
touch panel	صفحه حساس به تماس
key terrain features	عوارض حساس زمین
soft boiled	نیم بند حساس
susceptible	حساس مستعد پذیرش
sentient	حساس دستخوش احساسات
Afshar design	طرح افشاری [ابعاد فرش مربع شکل بوده و بیشتر در فارس و کرمان با زمینه کف ساده صورتی و نارنجی بوجود آمده و لچک و ترنج و قندیل بکار رفته در طرح با استفاده از خطوط هندسی بافته می شوند]
young ice	یخ نازک
attenute	نازک
thinners	نازک
ethereal	نازک
tinnily	نازک
tenderest	نازک
papyraceous	نازک
fine	نازک
tendering	نازک
frail	نازک
eggshell	نازک
eggshells	نازک
fragile	نازک
tendered	نازک
tender	نازک
tenuous	نازک
finest	نازک
fined	نازک
tenderhearted <adj.>	دل نازک
frailest	نازک
tender hearted	نازک دل
soft hearted	نازک دل
feather edged	لب نازک
svelt	نازک
thinned	نازک
softhearted	نازک دل
thin	نازک
slim	نازک
slimmed	نازک
slimmest	نازک
slimming	نازک
slims	نازک
tender hearted	دل نازک
touchy	دل نازک
touchiest	دل نازک
frailer	نازک
perone	نازک نی
thins	نازک
gossamer	نازک
thinnest	نازک
soft-hearted	نازک دل
touchier	دل نازک
egg shell	نازک
tenderhearted	دل نازک
hypergolic fuel	سوخت خیلی حساس به اشتعال
electrosensitive	چاپ با کاغذ حساس به الکترون
homing mine	مین حساس به انعکاس امواج
detector paper	کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
fluxgate	وسیله حساس به مین مغناطیسی