Dictiornary-Farsi | ناسازگاری شغلی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 118 (7 milliseconds)

English	Persian
vocational maladjustment	ناسازگاری شغلی


Other Matches

disagreeability	ناسازگاری
intransigeance	ناسازگاری
maladjustment	ناسازگاری
maladjustments	ناسازگاری
maladaptation	ناسازگاری
insalubrity	ناسازگاری
inconsistence	ناسازگاری
incongruence	ناسازگاری
incongruities	ناسازگاری
incongruity	ناسازگاری
incongruousness	ناسازگاری
inconsistencies	ناسازگاری
paradox	ناسازگاری
repugnance	ناسازگاری
discord	ناسازگاری
inconsistency	ناسازگاری
variance	ناسازگاری
paradoxes	ناسازگاری
inconveniencing	دردسر ناسازگاری
inconveniences	دردسر ناسازگاری
inconvenienced	دردسر ناسازگاری
inconvenience	دردسر ناسازگاری
disagreement	اختلاف ناسازگاری
aversion	مخالفت ناسازگاری
contrariety	مغایرت ناسازگاری
contrariness	ناجوری ناسازگاری
eris	الهه ناسازگاری
incongrvity	ناجوری ناسازگاری
inconsistence	ناسازگاری ناهماهنگی
inconsistencies	ناسازگاری ناهماهنگی
aversions	مخالفت ناسازگاری
conflicts	ناسازگاری تضاد
social maladjustment	ناسازگاری اجتماعی
antipathy	ناسازگاری انزجار
conflicted	ناسازگاری تضاد
conflict	ناسازگاری تضاد
inconsistency	ناسازگاری ناهماهنگی
disagreements	اختلاف ناسازگاری
to be in disagreement [with somebody]	ناسازگاری کردن [با کسی]
incoherence	عدم تطابق ناسازگاری
intransigence	سخت گیری در سیاست ناسازگاری
to be at odds [with somebody] [on / over something] )	ناسازگاری کردن [با کسی] [سر چیزی]
intransigency	سخت گیری در سیاست ناسازگاری
mutual exclusion	ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
to be split [over something] [with somebody]	ناسازگاری کردن [با کسی] [سر چیزی]
to be at strife [with somebody] [over something]	ناسازگاری کردن [با کسی] [سر چیزی]
inadaptability	عدم قابلیت توافق ناسازگاری
vocational	شغلی
inoccupation	بی شغلی
occupational	شغلی
occupational stability	ثبات شغلی
occupational psychology	روانشناسی شغلی
occupational test	ازمون شغلی
dead-end job	شغلی بی آینده
vocational selection	گزینش شغلی
occupational mobility	تحرک شغلی
vocational guidance	راهنمایی شغلی
vocational counseling	مشاوره شغلی
vocational adjustment	سازگاری شغلی
trade tests	ازمونهای شغلی
occupational interests	رغبتهای شغلی
job elements	عناصر شغلی
job description	توصیف شغلی
job analysis	تحلیل شغلی
fringe benefit	مزایای شغلی
occupational hazard	سانحه شغلی
occupational hazard	صدمه شغلی
occupational hazards	سانحه شغلی
occupational hazards	صدمه شغلی
duty position	محل شغلی
job enlargement	گسترش شغلی
job evaluation	ارزشیابی شغلی
occupational family	گروه شغلی
occupational aptitude	استعداد شغلی
job training	اموزش شغلی
job specification	ویژگیهای شغلی
job specification	مشخصات شغلی
job security	امنیت شغلی
job satisfaction	رضایت شغلی
vacancy	موقعیت شغلی آزاد
job	پست شغلی و کار
to accept a job	کاری [شغلی] را پذیرفتن
vocational rehabilitation	توان بخشی شغلی
vocational interest blank	پرسشنامه علائق شغلی
vocational aptitude test	ازمون استعداد شغلی
to follow a profession	شغلی راپیشه کردن
dictionary of occupational titles	واژگان عنوانهای شغلی
jobs	پست شغلی و کار
professional liability insurance	بیمه تعهدات شغلی
occupational hierarchy	سلسله مراتب شغلی
job classification	طبقه بندی شغلی
military occupational speciality	تخصص شغلی نظامی
But not just any job .	ولی البته نه هر شغلی
job description	شرح وفایف شغلی
runners	اداره کننده شغلی
runner	اداره کننده شغلی
entry group	واجدین شرایط تخصصی شغلی
svib	رغبت سنج شغلی استرانگ
to promote somebody	به کسی در شغلی درجه دادن
to upgrade somebody	به کسی در شغلی درجه دادن
kuder occupational interest survey	رغبت سنج شغلی کودر
strong vocational interest blank	رغبت سنج شغلی استرانگ
test protectors	بازرس ازمایشات کارایی شغلی
tied down <idiom>	مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
sinecure	هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecures	هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
no branch	شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
test examiner	مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
reach out with an olive branch	[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch <idiom>	[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
voters	عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter	عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
frictional unemployment	اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
proficiency rating	طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
to pull off something [contract, job etc.]	چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
fringe benefits	مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
occupational disease	امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]