English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (6 milliseconds)
English Persian
unapt نامناسب غیر محتمل
Other Matches
unfit نامناسب نامناسب کردن
probable محتمل
verisimilar محتمل
promising محتمل
apt محتمل
posse محتمل
plausible محتمل
so so محتمل
posses محتمل
likly محتمل
likeliest محتمل
feasible محتمل
likely محتمل
likelier محتمل
snake in the grass خطر محتمل
oddson بیشتر محتمل
presumable فرض محتمل
unlikely غیر محتمل
improbable غیر محتمل
contingency محتمل الوقوع
contingencies محتمل الوقوع
plausive وسیع محتمل
contingents محتمل الوقوع
contingent محتمل الوقوع
likelihoood امر محتمل
unsuspected غیر محتمل
impend محتمل الوقوع بودن
improbably بطور غیر محتمل
oddson محتمل به بردیا موفقیت
potentia propinqua امر محتمل الوقوع
rule out غیر محتمل شمردن
to exclude something [as something] چیزی را غیر محتمل شمردن
to rule something out چیزی را غیر محتمل شمردن
improbability استبعاد حادثه یا امر غیر محتمل
unsuitably نامناسب
misbecoming نامناسب
maladapted نامناسب
unmeet نامناسب
infelicitious نامناسب
unhandsome نامناسب
inapt نامناسب
untoward نامناسب
unsuitable نامناسب
foreign نامناسب
inappropriate نامناسب
improper نامناسب
malapropos نامناسب
timeless نامناسب
unrighteous ناصالح نامناسب
inconveniently بطور نامناسب
incommensurate نارسا نامناسب
mismarriage پیوند نامناسب
unplayable زمین نامناسب
inutile بیهوده نامناسب
ill sorted نامناسب ناجور
inappropriate نامناسب ناجور
bad break قطع نامناسب
unpleasantness وضع نامناسب
bad soil خاک نامناسب
improper نامناسب نادرست
incompatible ناجور نامناسب
misplaced نامناسب نابجا
inadequately بطور نامناسب
inopportune بی موقع نامناسب
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
mismate وصلت نامناسب کردن
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
misbecome نامناسب بودن برای
misalliance اتحاد وائتلاف نامناسب
malinvestment سرمایه گذاری نامناسب
dissocial نامناسب برای معاشرت
aliens متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
flames ارسال پیام نامناسب به کاربر
alignments قرار گرفتن نامناسب در صفحه
add insult to the injury <idiom> [بدتر کردن یک وضعیت نامناسب]
alignment قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alien متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
bad page break قطع یا مکث نامناسب صفحه
inapplicable غیر قابل اجرا نامناسب
flame ارسال پیام نامناسب به کاربر
scratch file نوار مغناطیسی برای فایل نامناسب
junk surf امواج نامناسب برای موج سواری
flag days روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
unhandy ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
de scrambler وسیلهای که یک پیام نامناسب را به حالت اصلی و مط لوب برمی گرداند
fix تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
power approach تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
de scramble سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
fixes تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
self- سیستمم کد گذاری حروف خطا یا نامناسب را تشخیص دهد ولی نمیتواند ترمیم کند
logic بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
playback rate scale factor نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد
abrash دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
self- سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
degradation کمبود کیفیت تصویه به علت اختلال در سیگنال یا کپی گرفتن نامناسب از سیگنال ویدیویی
NetBEUI گونه پیشرفته پروتکل شبکه NetBios ساخت ماکروسافت NetBECI در شبکه قابل سیریابی نیست و برای شبکههای مابین بزرگ نامناسب میشود
improperly بطور غلط بطور نامناسب
defective خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
corn-effect ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
trojan horse برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
shoulders [اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
orphaned خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphans خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphan خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com