Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
new england
نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
Other Matches
upstate
وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
moorish
وابسته به اهالی شمال افریقا
irredentism
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
northing
عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
northeast
شمال شرقی شمال شرق
north east
شمال شرق شمال شرقی
north by cast
میان شمال و شمال شرقی
north north east
میان شمال و شمال خاور
north-east
شمال شرقی در شمال شرق
northwest
شمال غرب شمال غربی
north-west
شمال غربی در شمال غرب
north west
شمال غرب شمال غربی
holarctic
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
townsflk
اهالی شهر
townspeople
اهالی شهر
kakistocracy
حکومت به دست بدترین اهالی
jayhawker
لقب اهالی استان کانزاس دراتازونی
plebiscitary
وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
statewide
در سر تا سر ایالت
apanage
ایالت
province
ایالت
provinces
ایالت
state
ایالت
states
ایالت
stating
ایالت
shires
ایالت
shire
ایالت
stated
ایالت
state-
ایالت
stating
ایالت کشوری
First Ladies
زن فرماندار ایالت
garrison state
ایالت نظامی
state
ایالت کشوری
First Lady
زن فرماندار ایالت
states
ایالت کشوری
stated
ایالت کشوری
statehood
ایالت بودن
provincial
ایالت نشین
state-
ایالت کشوری
municipium
شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
myrmidon
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
yorkshire
ایالت یورکشایردرشمال انگلستان
ulster
ایالت اولسیتر در ایرلند
provincialist
اهل ولایت یا ایالت
rape
هتک ناموس به عنف ایالت
raped
هتک ناموس به عنف ایالت
rapes
هتک ناموس به عنف ایالت
favorite son
<idiom>
رئیس جمهور ایالت شدن
raping
هتک ناموس به عنف ایالت
Alsatian
گویش آلمانی ایالت آلزاس
Alsatian
اهل ایالت آلزاس در فرانسه
key
کی
[جزیره ای کوچک در ایالت فلوریدا]
Alsatians
گویش آلمانی ایالت آلزاس
Alsatians
اهل ایالت آلزاس در فرانسه
Midwestern
وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
illinois
استان >ایلی نویز< در ایالت متحده امریکا
the common wealth of massachusette
چهار ایالت کنتاکی وماساچوست و ویرجینیا وپنسیلوانیا را گویند
yodelled
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodel
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodels
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeling
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelling
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeled
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
the inhabitants of tehran
ساکنان یا اهالی تهران زیستوران تهران
residents of tehran
سکنه تهران اهالی تهران
north
<adj.>
شمال
north
در شمال
north
شمال
northerly
شمال
ina northerly direction
سوی شمال
Libya
شمال افریقا
northwardly
سوی شمال
north west
شمال باختر
northeast
شمال خاوری
north wind
باد شمال
north east
در شمال خاور
the north pole
قطب شمال
north-eastern
از شمال خاوری
north east
شمال خاور
northeastern
شمال شرقی
northeastward
شمال شرقی
NW
شمال غربی
north-eastern
رو به شمال شرق
northwest
شمال باختری
north easterly
شمال شرقی
northerners
اهل شمال
northbound
عازم شمال
grid north
شمال شبکه
north-east
شمال شرق
north western
شمال غربی
north-western
شمال غربی
northwestern
شمال غربی
magnetic north
شمال مغناطیسی
north
روبه شمال
north
باد شمال
northerly
به سمت شمال
north-easterly
شمال شرقی
north westerly
شمال غربی
north westerly
در شمال باختر
north-westerly
شمال غربی
north-westerly
در شمال باختر
north-west
شمال غرب
arctic
قطب شمال
North Pole
قطب شمال
epsilon bootis
رایت شمال
compass rose
شمال نما
compass north
شمال مغناطیسی
arcturus
نگهبان شمال
true north
شمال واقعی
true north
شمال جغرافیایی
true north
شمال حقیقی
northern
ساکن شمال
northerner
اهل شمال
smew
مرغابی شمال اروپاواسیا
Flemish Mannerism
انقلاب شمال اروپا
north-eastern
به سوی شمال شرق
northernmost
دورترین محل در شمال
NW
مخفف شمال غرب
ina northerly direction
بطرف شمال شمالا
upstater
اهل شمال استان
rubicon
رودی در شمال ایتالیا
norther
بیشتر بطرف شمال
northwards
بسوی شمال شمالا
northwardly
بطرف شمال شمالی
compass north
شمال قطب نما
north easter
باد شمال خاور
north light roof
بام شمال نور
northeastward
بطرف شمال شرقی
northeastern
مربوط به شمال شرقی
northeaster
نسیم شمال شرقی
northeaster
باد شمال خاوری
ice foot
دیواره یخ درنواحی شمال
north wester
باد شمال باختر
Arctic Circle
مدار قطب شمال
celestial north pole
قطب شمال عالم
northward
بسوی شمال شمالا
Nordic
وابسته به شمال اروپا
magnetic north pole
قطب شمال مغناطیسی
northwestwards
بطرف شمال غربی
northwester
طوفان شمال غربی
northwester
باد شمال غربی
lemmings
موش صحرایی قطب شمال
euroclidon
بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
polar
وابسته به قطب شمال وجنوب
moor
اهل شمال افریقا مسلمان
moored
اهل شمال افریقا مسلمان
moors
اهل شمال افریقا مسلمان
barbary
کشوران اسلامی شمال افریقا
lemming
موش صحرایی قطب شمال
low dutch
زبان شمال المان و هلندی
piedmont
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
steelhead
ماهی ازاد شمال امریکا
uptown
واقع در محلات شمال شهر
arctic
وابسته بقطب شمال سرد
narwhale
نهنگ دریایی قطب شمال
narwhal
نهنگ دریایی قطب شمال
narwal
نهنگ دریایی قطب شمال
The aircrafts was flying in a northerly direction.
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
laplander
اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
north-eastern
وابسته به شمال شرق ایالات متحده
inkberry
درخت خاص شمال شرق امریکا
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
bald eagles
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
bald eagle
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
shaman
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
white crappie
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
troy
شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
fox grape
انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
declination
مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
trouvere
شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
pennsylvanian
وابسته به ایالت پنسیلوانیا پنسیلوانیا
gadwall
اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
English style
[نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
Nahavand
شهر نهاوند
[در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
Expressionism
[جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
azimuth
نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
Ditterling
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
gyrocompass
نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
Gohar carpet
فرش گوهر
[این فرش که توسط بافنده ای به همین نام از اهالی ارمنستان وسیه بافته شده از فرش های شاخص و کلیدی این منطقه محسوب شده و طرح آنرا مربوط به قره باغ می دانند.]
true track
تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
jackrabbit
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
wimp
آدم دست و پا چلفته
[شمال آلمان]
[خفت آور ]
[اصطلاحات نوجوانان]
blue law
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue laws
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
lapland
ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد
Hispano-Moresque
[سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
Indian summers
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summer
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
lincoln
ایالت لینکلن شایر انگلستان گوسفند نژاد لینکلن شایر ابراهام لینکلن
rhaeto romanic
زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
arcturus
نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
baltic
دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
butterfly saddle rug
قالیچه نقش پروانه ای
[این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
Tianjan
شهر تیانجان
[شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com