Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
bagel
نان شیرینی حلقوی
Other Matches
loop sling
مهار حلقوی بار بند حلقوی
loop pile
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
convolute
حلقوی
sigmoid
حلقوی
annulated
حلقوی
orbiculate
حلقوی
annular
حلقوی
annulate
حلقوی
vortical
حلقوی
vortiginous
حلقوی
loop code
کد حلقوی
cricoid
حلقوی
ring cartilage
حلقوی
terete
حلقوی
annular projection
برامدگی حلقوی
annular jet
فوران حلقوی
annular eclipse
کسوف حلقوی
fairy ring
قارچ حلقوی
interlocking
حلقوی بافتن
verticillation
ارایش حلقوی
bustle pipe
لوله حلقوی
curl field
میدان حلقوی
cup point
تیزی حلقوی
ringing
حلقوی شدن
annulus
حلقه حلقوی
apple ring fender
دفرای حلقوی
ring
جسم حلقوی
ring armature
ارمیچر حلقوی
ring tension
کشش حلقوی
ring nebula
ابری حلقوی
ring network
شبکه حلقوی
peristalsis
حرکات حلقوی
annular burner
مشعل حلقوی
ring nebula
سحابی حلقوی
loop mill rolling
نوردکاری حلقوی
ringbolt hitching
خفت حلقوی
loop knot tie
گره حلقوی
snap ring
خار حلقوی
loop antenna
انتن حلقوی
wake
جریانهای حلقوی بال
vortex
جریان حلقوی یا گردابی
atoll
جزیره مرجانی حلقوی
circular shift
تغییر مکان حلقوی
vortexes
جریان حلقوی یا گردابی
vortices
جریان حلقوی یا گردابی
loop feeder
سیم تغذیه حلقوی
lyraring nebula
ابری حلقوی شلیاق
atolls
جزیره مرجانی حلقوی
lyraring nebula
سحابی حلقوی شلیاق
waked
جریانهای حلقوی بال
induction ring heater
گرمکن حلقوی القائی
wakes
جریانهای حلقوی بال
vortex drag
پسای جریانهای حلقوی
convoluted
بهم تابیده حلقوی
uncoil
غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoils
غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoiling
غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoiled
غیر حلقوی کردن یا شدن
can annular
محفظه احتراق حلقوی شکل
cannular
محفظه احتراق حلقوی شکل
toothed ring armature
ارمیچر حلقوی دندانه دار
warp-loop fringe
ریشه حلقوی
[در قالی همدان]
mantle ring
تیر حمال حلقوی شکل
coil antenna
انتن حلقوی به شکل سیم پیچ
vortex filament
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
vortex sheet
لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
plug nozzle
نازلی در موتورهای راکت بامحفظه احتراق حلقوی وپیچشی
rotated
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotates
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
annular
وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
rotate
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
slot
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slots
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slotting
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
ring and bead sight
دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد
ruffs
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruffe
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruff
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
bonbon
شیرینی
saccharinity
شیرینی
sugar candy
شیرینی
pastries
شیرینی
sugars
شیرینی
pastry
شیرینی
melodiousness
شیرینی
patisseries
شیرینی
sweet stuff
شیرینی
patisserie
شیرینی
love liness
شیرینی
lolipops
شیرینی
sweetmeat
شیرینی
mellifluence
شیرینی
confections
شیرینی
nicy
شیرینی
sugar
شیرینی
confection
شیرینی
sweetness
شیرینی
loveliness
شیرینی
confetti
شیرینی
goodies
شیرینی
goody
شیرینی
amiability
شیرینی
amiability or amiableness
شیرینی
marzipan
شیرینی
vortex trail
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
ingratiation
خود شیرینی
custard pie
یکجور شیرینی
cooky
شیرینی بیسکویت
costs arabicus
قسط شیرینی
elecampane
نوعی شیرینی
cooky
شیرینی خشک
corn ball
شیرینی چس فیل
confectioners
شیرینی فروش
kissing comfit
شیرینی معطر
cookie
شیرینی بیسکویت
cookie
شیرینی خشک
cookies
شیرینی بیسکویت
cookies
شیرینی خشک
sweet tooth
علاقمند به شیرینی
confectioner
شیرینی فروش
sweet tooth
شیرینی دوست
sweetmeat
شیرینی جات
confectionary
شیرینی سازی
wafers
شیرینی پنجرهای
tuck
شیرینی مربا
bakemeat
نان شیرینی
blintz
نوعی شیرینی
blintze
نوعی شیرینی
crackers
یکجور شیرینی
box suitmeats
جعبه شیرینی
sugared
شیرینی زده
tucking
شیرینی مربا
baked meat
نان شیرینی
puff pastry
شیرینی پفکی
freshness
شیرینی بی نمکی
tucks
شیرینی مربا
wafer
شیرینی پنجرهای
cracker
یکجور شیرینی
shine up to
<idiom>
خود شیرینی کردن
patisserie
مغازهی شیرینی پزی
tart
نان شیرینی مربایی
marchpane
نان شیرینی بادامی
marshmallows
نوعی شیرینی خمیرمانند
tarts
نان شیرینی مربایی
confectionery
صنعت شیرینی سازی
Too much sweetnes cloys.
شیرینی زیاد دل را می زند
to have a sweet tooth
شیرینی دوست بودن
nougat
شیرینی بادام دار
custard
یکجور شیرینی یا فرنی
ratafia
نان شیرینی بادامی
ratafee
نان شیرینی بادامی
puff paste
نان شیرینی پف کردن
buttercups
نوعی شیرینی کوچک
fondant
شیرینی ای که در دهان اب میشود
fondants
شیرینی ای که در دهان اب میشود
marshmallow
نوعی شیرینی خمیرمانند
pasting
نوعی شیرینی چسباندن
paste
نوعی شیرینی چسباندن
buttercup
نوعی شیرینی کوچک
douceur
شیرینی وفرافت رفتار
mint
شیرینی معطر با نعناع
minted
شیرینی معطر با نعناع
ingratiating
خود شیرینی کردن
ingratiates
خود شیرینی کردن
ingratiated
خود شیرینی کردن
minting
شیرینی معطر با نعناع
confectionary
شیرینی ساز قنادی
ingratiate
خود شیرینی کردن
french pastry
شیرینی اردینه فرانسوی
pasty
شیرینی میوه دار
pastes
نوعی شیرینی چسباندن
kuchen
نان شیرینی کاکائودار
pasted
نوعی شیرینی چسباندن
insinuator
خود شیرینی کننده
sweetshop
شیرینی فروشی قنادی
insinuative
مبنی بر خود شیرینی
patisseries
مغازهی شیرینی پزی
ingratiatingly
ازراه خود شیرینی
to pick thanks
خود شیرینی کردن
pasties
شیرینی میوه دار
mints
شیرینی معطر با نعناع
croissants
نان شیرینی هلالی شکل
puff pastry
شیرینی دارای خامهی پف کرده
Wont you have sweets (candies)
شیرینی میل نمی کنید ؟
bakery
دکان نانوایی یا شیرینی پزی
bakeries
دکان نانوایی یا شیرینی پزی
doughboy
نان شیرینی میوه دار
bakemeat
شیرینی اردی غذای پخته
baked meat
شیرینی اردی غذای پخته
frosting
رویه خامهای کیک یا شیرینی
floating island
جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
elf dock
شیرینی که اززنجبیل شامی سازند
icing
شکر و تخم مرغ روی شیرینی
patties
نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
brownies
یکنوع نان شیرینی میوه دار
doughnut
نان شیرینی گرد ومانند حلقه
cybercafe
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
doughnuts
نان شیرینی گرد ومانند حلقه
She is fond of sweet things.
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
to smarm over somebody
برای کسی خود شیرینی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com