English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
pseudostereo ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
Other Matches
synchronises همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
pseudopursuit navigation ناوبری و هدایت موشک فقط در سمت هدف
pursuit navigation ناوبری و هدایت موشک باامواج الکترونیکی تا هدف
height of site ارتفاع سکوی موشک یاموضع
navigation mode روش ناوبری خودکار یاحالت ناوبری خودکارهواپیما به وسیله دستگاههای زمینی
tacan نوعی سیستم ناوبری الکترونیکی برای ناوبری هواپیماهای تاکتیکی
piloting ناوبری در کنار ساحل ناوبری ساحلی و رودخانهای
synchronises هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronize هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronising هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronizes هماهنگ کردن هماهنگ شدن
inertial navigation سیستم ناوبری خودکار روی هواپیما سیستم خود ناوبری
sprinted نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprints نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprint نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
missilery موشک شناسی مبحث ساختمان وپرتاب موشک
missilry موشک شناسی مبحث ساختمان وپرتاب موشک
processor به صورت همزمان همزمان کار کند
drop height ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
terrain clearance حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
flare dud گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
sextant altitude ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pressure altitude ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pile height ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
altitude separation اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
celestial guidance سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
grid navigation ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
midcourse guidance هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
subroc موشک نصب شده روی زیردریایی موشک مخصوص زیردریایی
cut off velocity سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
refire time زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
low altitude ارتفاع کم ارتفاع پست
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
low airburst ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
consonant هماهنگ
harmonic هماهنگ
synchronous هماهنگ
coordinated هماهنگ
harmonious هماهنگ
consonants هماهنگ
monotone هماهنگ
harmonises هماهنگ کردن
harmonic هماهنگ همساز
harmonizes هماهنگ کردن
harmonising هماهنگ کردن
cooperating bishop دو فیل هماهنگ
harmonizing هماهنگ کردن
coordination هماهنگ سازی
harmonic wave موج هماهنگ
coordinate هماهنگ ساختن
harmonic oscillator نوسانگر هماهنگ
sequencer شیر هماهنگ
harmonic motion حرکت هماهنگ
harmonic vibration ارتعاش هماهنگ
harmonised هماهنگ کردن
proportional متقابل یا هماهنگ
subharmonic هماهنگ فرعی
harmonized هماهنگ کردن
harmonize هماهنگ کردن
coordinator هماهنگ کننده
navigation ناوبری
navigating bridge پل ناوبری
universal drafting machine خط کش ناوبری
bombing height ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
coordinate متناسب یا هماهنگ کردن
executive area ناحیه هماهنگ ساز
sequence valve شیر هماهنگ کننده
coordinating authority مقام هماهنگ کننده
simple harmonic motion حرکت هماهنگ ساده
creeping attack تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
damped harmonic oscillator نوسانگر هماهنگ میرا
autosyn هماهنگ کننده خودکار
damped harmonic motion حرکت هماهنگ میرا
synchronizing mechanism ساز و کار هماهنگ
radio navigation ناوبری رادیویی
dead reckonning ناوبری کور
navigating ناوبری کردن
coast ناوبری کرانهای
coasts ناوبری کرانهای
electronic navigation ناوبری الکترونیکی
navigation light چراغهای ناوبری
aerial navigation ناوبری هوایی
bathymetric navigation ناوبری ژرفایافتی
satellite navigation ناوبری ماهوارهای
pilots ناوبری کردن
aids to navigation کمکهای ناوبری
piloted راهنمای ناوبری
piloted ناوبری کردن
pilot راهنمای ناوبری
pilots راهنمای ناوبری
celestial navigation ناوبری نجومی
navigate ناوبری کردن
pilot ناوبری کردن
navigated ناوبری کردن
navigates ناوبری کردن
inertial navigation ناوبری لختی
apogee زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
bsc SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
screen coordinator هماهنگ کنند پوشش دریایی
concrescent دارای رشد مشترک یا هماهنگ
fire support coordinator هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
monotone صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
navigational grid بادزن کمک ناوبری
navigational grid شبکه کمکی ناوبری
navigational aids وسایل کمک ناوبری
hyperbolic navigation system روش ناوبری هذلولی
inertial navigation system سیستم ناوبری ماندی
dead reckonning tracer میز ناوبری کور
day beacon برج ناوبری روز
aeronautical chart نقشه ناوبری هوایی
aids to navigation وسایل کمک ناوبری
stellar inertial navigation ناوبری لختی ستارهای
subsurface navigation ناوبری زیر سطحی
vector مسیر ناوبری هواپیما
vectors مسیر ناوبری هواپیما
air plot نقشه ناوبری هوایی
tacan سیستم ناوبری تاکان
omega سیستم ناوبری امگا
compatability قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
area coordination group گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
visual flight پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
celestial navigation ناوبری بااستفاده از صور فلکی
plotting chart نقشه ناوبری هواپیما یاکشتی
aeronautical plotting chart نقشه مخصوص ناوبری هوایی
piloting ناوبری در کنار ابهای ساحلی
astro tracker وسیله ناوبری خودکار نجومی
radio range station ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
tactical air navigation رادار ناوبری تاکتیکی هوایی
radio navigation ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
exmeridian altitude ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
orient توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orienting توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
cim استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
orients توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
proportional clothing لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
aeronautical plotting chart نقشه مخصوص رسم مسیر ناوبری
hyperbolic navigation ناوبری مارپیچی با استفاده ازبی سیم
day beacon برج ناوبری مورد استفاده درروز
augmentation support set دستگاه تکمیلی ناوبری هوایی در فرودگاه
aeronautical information overprint اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
coasting ناوبری کرانهای navigation coasting :syn
radials شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
radial شعاعی سمت مغناطیسی ایستگاه ناوبری هوایی
situation indicator دستگاه سنجش وضعیت دیدرادار و وسایل ناوبری
shoran نوعی وسیله ناوبری الکترونیکی برد کوتاه
dead reckonning tracer وسایل ناوبری کور در دریا میز ردنگاری
radar danning ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
plotting رسم مسیر ناوبری هواپیمایا کشتی محل هدف یا دشمن
radio range ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
meaconing گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
height datum سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
concurrent همزمان
isochronous همزمان
isochrone همزمان
parallelling همزمان
paralleling همزمان
simultaneous همزمان
proportional همزمان
parallelled همزمان
coincidentally همزمان
synchronous همزمان
paralleled همزمان
synchronic همزمان
synchronizer همزمان گر
contemporary همزمان
simultaneously همزمان
contemporaries همزمان
parallels همزمان
parallel همزمان
rockets موشک
missiles موشک
missile موشک
rocketing موشک
antimissile missile موشک ضد موشک
ballistic missile موشک
rocket موشک
ballistic missiles موشک
rocketed موشک
synchronize همزمان کردن
synchronizes همزمان کردن
concentred elimination حذف همزمان
concentred exchange تبادل همزمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com