English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
gap in coverage ناکافی بودن تضمین
Other Matches
warranties امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
warranty امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
indemnities تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
scrimpy ناکافی
inadequate ناکافی
scant ناکافی
unsuited ناکافی - ناصالح
underproduction تولید ناکافی
a few scraps of information یک خرده اطلاعات [ناکافی]
underconsumption theory نظریه مصرف ناکافی
to underspend [on] ناکافی خرج کردن [برای]
underconsumption theory of نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
pledge [archaic] [guaranty] تضمین
guaranty تضمین
assurance تضمین
guarantee تضمین
guaranty تضمین
guaranteed تضمین
guarantee تضمین
guarantees تضمین
warranty تضمین
collateral تضمین
gurantee تضمین
assurances تضمین
under reserve تحت تضمین
certifies تضمین کردن
warranted تضمین کردن
warrant تضمین حکم
warrant تضمین کردن
insuring تضمین کردن
embodiment تضمین درج
money back تضمین پرداخت
insures تضمین کردن
certify تضمین کردن
ensuring تضمین کردن
value as security ارزش تضمین
warranted تضمین حکم
certifying تضمین کردن
warranting تضمین کردن
warrants تضمین کردن
bonded تضمین دار
bonded تحت تضمین
in bond تحت تضمین
indemnification تضمین خسارت
bank note چک تضمین شده
back letter گواهی تضمین
warranting تضمین حکم
guarantee period مدت تضمین
service obligation تضمین خدمت
ensures تضمین کردن
seals نشان تضمین
seal نشان تضمین
security مصونیت تضمین
security گرو تضمین
bond تضمین کردن
ensured تضمین کردن
ensure تضمین کردن
certified check چک تضمین شده
warrants تضمین حکم
surety bond تضمین نامه
guaranteed تامین تضمین کردن
guarantees تامین تضمین کردن
indemnity تاوان تضمین خسارت
guaranteed prices قیمتهای تضمین شده
indemnities تاوان تضمین خسارت
guarantee تامین تضمین کردن
to ensure something تضمین کردن [چیزی]
payment under reserve پرداخت تحت تضمین
vouchers مدرک تضمین کننده
bail تضمین ضمانت کردن
voucher مدرک تضمین کننده
warrent حواله وسیله تضمین
guaranty تضمین ضمانت یا تعهد کردن
warranted rate of growth نرخ رشد تضمین شده
guarantee ضمانت نامه تضمین کردن
bank paper چک تضمین شده سفته بانکی
avouch تضمین کردن مستقر ساختن
guarantees ضمانت نامه تضمین کردن
guaranteed ضمانت نامه تضمین کردن
bank note چک تضمین شده سند در وجه حامل
ration credit تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
This is the only way to guarantee that ... تنها راه برای تضمین این است که ...
obligated stocks کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
bond تضمین نامه یاتعهدنامه دائر به پرداخت وجه
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
belong مال کسی بودن وابسته بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
unfinanced بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
owes مدیون بودن مرهون بودن
ablest لایق بودن مناسب بودن
moon سرگردان بودن اواره بودن
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
governed نافذ بودن نافر بودن بر
governs نافذ بودن نافر بودن بر
slouching خمیده بودن اویخته بودن
moons سرگردان بودن اواره بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
slouch خمیده بودن اویخته بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
urgency فوتی بودن اضطراری بودن
govern نافذ بودن نافر بودن بر
owed مدیون بودن مرهون بودن
disagree مخالف بودن ناسازگار بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
consists شامل بودن عبارت بودن از
consisting شامل بودن عبارت بودن از
consisted شامل بودن عبارت بودن از
inhere جبلی بودن ماندگار بودن
having مالک بودن ناگزیر بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
consist شامل بودن عبارت بودن از
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
abuts مماس بودن مجاور بودن
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
abutted مماس بودن مجاور بودن
disagreed مخالف بودن ناسازگار بودن
owe مدیون بودن مرهون بودن
disagreeing مخالف بودن ناسازگار بودن
look for منتظر بودن درجستجو بودن
disagrees مخالف بودن ناسازگار بودن
abler لایق بودن مناسب بودن
pertained مربوط بودن متعلق بودن
stravage سرگردان بودن بی هدف بودن
include شامل بودن متضمن بودن
appertains مربوط بودن متعلق بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
depend مربوط بودن منوط بودن
pertain مربوط بودن متعلق بودن
depended مربوط بودن منوط بودن
depends مربوط بودن منوط بودن
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
includes شامل بودن متضمن بودن
wanted فاقد بودن محتاج بودن
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
appertain مربوط بودن متعلق بودن
appertained مربوط بودن متعلق بودن
agrees متفق بودن همرای بودن
haze گرفته بودن مغموم بودن
pertains مربوط بودن متعلق بودن
resides ساکن بودن مقیم بودن
reside ساکن بودن مقیم بودن
agreeing متفق بودن همرای بودن
appertaining مربوط بودن متعلق بودن
precedes جلوتر بودن از اسبق بودن بر
stravaig سرگردان بودن بی هدف بودن
agree متفق بودن همرای بودن
precede جلوتر بودن از اسبق بودن بر
resided ساکن بودن مقیم بودن
warranty تضمین تعهد تعهد قانونی
warranties تضمین تعهد تعهد قانونی
constants سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
locarno treaty بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
choke modulation مدولاسیون توسط پیچک مدولاسیون پیچکی تضمین پیچکی
stand بودن واقع بودن
profiteer استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteers استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
interdepend بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
juddering لق بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com