Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (11 milliseconds)
English	Persian
necessitate	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
Other Matches
incumbent	ناگزیر
incumbents	ناگزیر
ineludible	ناگزیر
perforce	ناگزیر
indispensable	ناگزیر
avoidless	ناگزیر
helpless	فرومانده ناگزیر
needs	ناگزیر نیازها
needful	نیازمند ناگزیر
he was put to flight	ناگزیر شد که بگریزد
sine qua non	امر ناگزیر
he must needs go	از رفتن ناگزیر است
Hobson's choice	انتخاب از روی ناچاری ناگزیر
interpleader	محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
having	مالک بودن ناگزیر بودن
have	مالک بودن ناگزیر بودن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
to make a shift	ساختن
to make away	ساختن
generate	ساختن
upbuild	ساختن
fashion	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
generated	ساختن
fabrication	ساختن
generates	ساختن
dree	ساختن با
generating	ساختن
produced	ساختن
to t. up	ساختن
buildings	ساختن
build	ساختن
produces	ساختن
produce	ساختن
fabricating	ساختن
creates	ساختن
fabricate	ساختن
fabricated	ساختن
fabricates	ساختن
builds	ساختن
construct	ساختن
manufactured	ساختن
manufactures	ساختن
constructed	ساختن
constructs	ساختن
manufacture	ساختن
constructing	ساختن
bridge	پل ساختن
idolised	بت ساختن
create	ساختن
minted	ساختن
pills	حب ساختن
pill	حب ساختن
minting	ساختن
upgrading	ساختن
upgrades	ساختن
upgraded	ساختن
compose	ساختن
composes	ساختن
creating	ساختن
remakes	از نو ساختن
bridged	پل ساختن
bridges	پل ساختن
forborne	ساختن با
idolizing	بت ساختن
unifies	تک ساختن
unify	تک ساختن
unifying	تک ساختن
idolizes	بت ساختن
idolized	بت ساختن
idolize	بت ساختن
remake	از نو ساختن
idolising	بت ساختن
idolises	بت ساختن
upgrade	ساختن
fashions	مد ساختن
put-up	ساختن
put up	ساختن
confect	ساختن
to go in with	ساختن با
to get along	ساختن
invents	ساختن
inventing	ساختن
invented	ساختن
invent	ساختن
indite	ساختن
pellet	حب ساختن
makes	ساختن
mint	ساختن
miscreate	بد ساختن
bulid	ساختن
make	ساختن
mints	ساختن
carbonize	کک ساختن
set up	ساختن
base development	ساختن پایگاه
ensure	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensures	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
cut teeth	دندانه ساختن
coordinate	هماهنگ ساختن
carry forward	منقول ساختن
cast in place	ساختن درجا
disabling	ناتوان ساختن
disables	ناتوان ساختن
carbonize	ذغال ساختن
constructible	قابل ساختن
produces	ساختن محصول
delectate	مشعوف ساختن
decrypt	اشکار ساختن
disable	ناتوان ساختن
bedight	مزین ساختن
insures	مطمئن ساختن
potentiation	نیرومند ساختن
enthralled	مفتون ساختن
enthralling	مفتون ساختن
enthrals	مفتون ساختن
nidify	لانه ساختن
neologize	واژههای نو ساختن
mutualize	دوسره ساختن
equate	معادله ساختن
minify	خرد ساختن
equated	معادله ساختن
equates	معادله ساختن
mason up	ساختن دیوار
fling	روانه ساختن
detatch	جدا ساختن
flinging	روانه ساختن
enthraling	مفتون ساختن
enthraled	مفتون ساختن
enthral	مفتون ساختن
wafted	شناور ساختن
potentiate	مقتدر ساختن
wafting	شناور ساختن
potentiate	نیرومند ساختن
wafts	شناور ساختن
perfuse	جاری ساختن
candle	شمع ساختن
candles	شمع ساختن
overset	واژگون ساختن
illuminate	روشن ساختن
optimize	بهینه ساختن
illuminates	روشن ساختن
optimize	بهین ساختن
illuminating	روشن ساختن
flings	روانه ساختن
let out	اشکار ساختن
enthrall	مفتون ساختن
domiciliate	مقیم ساختن
denigration	سیاه ساختن
disjoin	بی ربط ساختن
dishallow	بیحرمت ساختن
demask	عریان ساختن
inters	مدفون ساختن
delimitation	محدود ساختن
discover	مکشوف ساختن
discovered	مکشوف ساختن
discovering	مکشوف ساختن
discovers	مکشوف ساختن
produce	ساختن محصول
inactivate	ناکنش ور ساختن
internalization	درونی ساختن
filiate	مربوط ساختن
frequency demodulation	اشکار ساختن
lay off	متوقف ساختن
assimilate	شبیه ساختن
kithe	اشکار ساختن
irrationalize	نامعقول ساختن
assimilated	شبیه ساختن
intitle	ملقب ساختن
assimilates	شبیه ساختن
assimilating	شبیه ساختن
individualization	فردی ساختن
indispose	اماده ساختن
indebt	مرهون ساختن
incardinate	متران ساختن
idealization	ارمانی ساختن
graved	منقوش ساختن
produced	ساختن محصول
insuring	مطمئن ساختن
affiliating	مربوط ساختن
pestles	پودر ساختن
pestle	پودر ساختن
notified	اگاه ساختن
notifies	اگاه ساختن
notify	اگاه ساختن
notifying	اگاه ساختن
freight	غنی ساختن
gaunt	زننده ساختن
sepulchers	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
sepulchres	قبر ساختن
point	متوجه ساختن
pillars	ستون ساختن
pillar	ستون ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com