Dictiornary-Farsi | ناگهان رفتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (12 milliseconds)

English	Persian
light out	ناگهان رفتن
to walk off	ناگهان رفتن


Search result with all words

crash dive	ناگهان بزیر اب رفتن
nose dive	ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
to abscond [from] <idiom>	ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
to jink [colloquial] [British English]	در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
Other Matches

pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
unexpectedly	ناگهان
accidentally	ناگهان
abruptly	ناگهان
before you know it	ناگهان
(on the) spur of the moment <idiom>	ناگهان
sudden	ناگهان
all at once	ناگهان
all of a sudden	ناگهان
unaware	ناگهان
unawares	ناگهان
suddenness	ناگهان
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
abrupt	سراشیبی ناگهان
turn on one's heel <idiom>	ناگهان پیچیدن
slapdash	بی پروا ناگهان
pop off	ناگهان ناپدیدشدن
scooting	ناگهان سرخوردن
bolting	مستقیما ناگهان
sudden death	ناگهان باخت
suddenly	ناگهان ناگاه
pluck	ناگهان کشیدن
to die in ones shoes	ناگهان مردن
bolt	مستقیما ناگهان
plucked	ناگهان کشیدن
sudden-death	ناگهان باخت
bolted	مستقیما ناگهان
plucking	ناگهان کشیدن
scoots	ناگهان سرخوردن
scoot	ناگهان سرخوردن
aback	غافلگیر ناگهان
before you can say knife	برقی ناگهان
bolts	مستقیما ناگهان
to make a pounce	ناگهان جستن
supervene	ناگهان رخ دادن
to keel over	ناگهان افتادن
plucks	ناگهان کشیدن
Suddenly , I felt hot.	ناگهان گرمم شد
scooted	ناگهان سرخوردن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
make off	ناگهان ترک کردن
tumble	لغزیدن ناگهان افتادن
tumbled	لغزیدن ناگهان افتادن
tumbles	لغزیدن ناگهان افتادن
irrupt	ناگهان ایجاد شدن
light up <idiom>	ناگهان شادوخوشحال شدن
slap down	ناگهان توقیف کردن
plunge	ناگهان داخل شدن
Suddenly he showed up (emerged).	ناگهان سروکله اش پیداشد
cant	ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن
plunged	ناگهان داخل شدن
plunges	ناگهان داخل شدن
snub cable	ناگهان ترمز کردن
to chop back	ناگهان تغییرجهت دادن
plungers	موجی که ناگهان می شکند
to crop up	ناگهان رخ دادن- اب خوردن
plunger	موجی که ناگهان می شکند
fly open	ناگهان باز شدن
pass out	ناگهان بیهوش شدن
jibing	ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed	ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe	ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes	ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
to burst upon the view	ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
twitch	ناگهان کشیدن جمع شدن
twitches	ناگهان کشیدن جمع شدن
gibes	ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
Suddenly I was tongue-tied(speechless).	ناگهان زبانم بند آمد
twitched	ناگهان کشیدن جمع شدن
twitch grass	تکان ناگهانی ناگهان کشیدن
with a powder	ازروی بی پروایی تند ناگهان
strike it rich <idiom>	ناگهان پول و پله ای به هم زدن
twitching	ناگهان کشیدن جمع شدن
flash	ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashed	ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash	برق زدن ناگهان شعله ور شدن
To jump down somebodys throat.	ناگهان وسط حرف کسی پریدن
flashed	برق زدن ناگهان شعله ور شدن
incidents	ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
jilts	ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilting	ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilted	ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilt	ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
to jink right [left]	ناگهان مسیر را به راست [چپ] تغییر دادن
incident	ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
A solution suddenly proffered itself.	ناگهان راه حلی به نظر رسید.
flashes	ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes	برق زدن ناگهان شعله ور شدن
lash vi	باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
precipitating	سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitates	سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitated	سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
to pounce upon a bird	ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
precipitate	سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
boggle	دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
landfall n	دیدار خشکی زمینی که ناگهان بمیراث کسی دراید
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
to pounce on somebody	به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
flight	پرواز بلند و طولانی توپ پس از ضربه یا توپ زدن بطوری که ناگهان به زمین بیافتد
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
braid	ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided	ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids	ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
filches	کش رفتن
retracts	تو رفتن
to whisk away or off	رفتن
jauk	ور رفتن
receded	پس رفتن
to get over	رفتن از
to get one's monkey up	از جا در رفتن
to get away	رفتن
filched	کش رفتن
filch	کش رفتن
recede	پس رفتن
snitching	کش رفتن
snitches	کش رفتن
snitched	کش رفتن
snitch	کش رفتن
departure	رفتن
sink	ته رفتن
to foot it	رفتن
recedes	پس رفتن
short-change	کش رفتن
to fly off	در رفتن
short-changed	کش رفتن
short-changes	کش رفتن
going	رفتن
short-changing	کش رفتن
niggles	ور رفتن
niggled	ور رفتن
niggle	ور رفتن
to take to ones heels	در رفتن
to sleep fast	رفتن
to skirt along the coast	رفتن
retract	تو رفتن
retracted	تو رفتن
retracting	تو رفتن
to run off	در رفتن
receding	پس رفتن
filching	کش رفتن
goes	رفتن
to go to the bottom	ته رفتن
go	رفتن
swiping	کش رفتن
swiped	کش رفتن
swipe	کش رفتن
to hang back	پس رفتن
twiddled	ور رفتن
retrograde	پس رفتن
to pair off	رفتن
meddled	ور رفتن
to make ones getaway	در رفتن
twiddling	ور رفتن
twiddles	ور رفتن
twiddle	ور رفتن
crawl	رفتن
to go to mess	رفتن
to go backward	پس رفتن
to go back ward	پس رفتن
gang	رفتن
gangs	رفتن
admits	رفتن
admit	رفتن
pilfer	کش رفتن
pilfered	کش رفتن
admitting	رفتن
to go bang	در رفتن
meddles	ور رفتن
crawled	رفتن
meddle	ور رفتن
crawls	رفتن
regressing	پس رفتن
regresses	پس رفتن
regressed	پس رفتن
regress	پس رفتن
pilfers	کش رفتن
to d.deep in to	فر رفتن در
nim	کش رفتن
snipping	کش رفتن
glom on to	کش رفتن
shrinks	اب رفتن
mog	رفتن
hang around	ور رفتن
shrinking	اب رفتن
go over	به ان سو رفتن
shrink	اب رفتن
betake	رفتن
hedge	در رفتن
to do out of	کش رفتن
go off	در رفتن
departures	رفتن
fall into a rage	از جا در رفتن
snip	کش رفتن