Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (6 milliseconds)
English
Persian
clean record
نداشتن پیشینه بد
freedom from evil record
نداشتن پیشینه بد
Other Matches
record
پیشینه
track record
پیشینه
track records
پیشینه
bad record
پیشینه بد
family background
پیشینه خانوادگی
histories
سابقه پیشینه
history
سابقه پیشینه
histogram
هیستوگرام پیشینه نما
criminal record
سوء پیشینه جزائی
clean record
عدم سوسابقه حسن پیشینه
security clearance
برگ عدم سوء پیشینه
past
پیشینه وابسته بزمان گذشته
lack
نداشتن
lacked
نداشتن
lacks
نداشتن
want
نداشتن
lackvt
نداشتن
wanted
نداشتن
sit out
شرکت نداشتن در
stone-broke
<idiom>
آه دربساط نداشتن
errorless
نداشتن خطا
powerlessly
با نداشتن نیرو
to be at a loss for an answer
پاسخی نداشتن
to sit out
شرکت نداشتن در
To know no bounds.
حد وحصر نداشتن
to be in the wrong
حق نداشتن زورگفتن
disliked
دوست نداشتن
missed
نداشتن فاقدبودن
misses
نداشتن فاقدبودن
dislike
دوست نداشتن
miss
نداشتن فاقدبودن
dislikes
دوست نداشتن
disliking
دوست نداشتن
disinterest
علاقه نداشتن
make no bones about something
<idiom>
هیچ رازی نداشتن
distrusted
سوء فن اعتماد نداشتن
To be between the devil and the deep blue sea.
راه پس وپیش نداشتن
not have a penny to one's name
<idiom>
آهی در بساط نداشتن
to not feel hungry
[to not like having anything]
اصلا اشتها نداشتن
not a leg to stand on
<idiom>
مدرک کافی نداشتن
out of favor with someone
<idiom>
حسن نیت نداشتن
out of step
<idiom>
هم آهنگ وتوازن نداشتن
wanted
نیازمند بودن به نداشتن
want
نیازمند بودن به نداشتن
diffidently
با نداشتن اعتماد بخود
to paddle one's own canoe
کار بکسی نداشتن
distrusts
سوء فن اعتماد نداشتن
inapprehension
نداشتن بیم یا نگرانی
intestacy
نداشتن وصیت نامه
disconnection
قطع نداشتن رابطه
distrusting
سوء فن اعتماد نداشتن
thriftessness
نداشتن عقل معاش
distrust
سوء فن اعتماد نداشتن
to foel
حال درستی نداشتن
to get the key of the street
جای شب ماندن نداشتن
not have two pennies to rub together
<idiom>
دیناری در بساط نداشتن
to make no doubt
مطمئن بودن شک نداشتن
inefficiently
با نداشتن قابلیت بیفایده
inertness
نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
not have a bean
<idiom>
حتی یک شاهی هم پول نداشتن
to dislike somebody
[something]
دوست نداشتن کسی
[چیزی]
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
strapped for cash
<idiom>
هیچ پولی دربساط نداشتن
out of tune
<idiom>
باهم خوب وسازش نداشتن
to act independently of others
کاری به کار دیگران نداشتن
forlackof shoes
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
lose
نداشتن چیزی دیگر پس از این
loses
نداشتن چیزی دیگر پس از این
in the dark
<idiom>
هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
(can't) stand
<idiom>
تحمل نکردن،دوست نداشتن
caught short
<idiom>
پول کافی برای پرداخت نداشتن
to have no prospects
هیچ چشم داشتی
[امیدی ]
نداشتن
to knock about
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
to be a dead duck
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
have half a mind
<idiom>
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
You've got me stumped.
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me there!
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
Beats me!
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
intensity maximum
پیشینه نور ماکسیمم نور
bye
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
walkover
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkovers
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
rug condition
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com