English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
birth rate نرخ افزایش ولادت
birth rates نرخ افزایش ولادت
Other Matches
birth ولادت
births ولادت
Nativity پیدایش ولادت
document of birth سند ولادت
birth out of wedlock ولادت از زنا
birth order ترتیب ولادت
natal day روز ولادت یامولود
increase صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
bulking افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
enhancement افزایش
addition افزایش
increased افزایش
multiplication افزایش
accretion افزایش
scale up افزایش
summation افزایش
amplification افزایش
increases افزایش
additions افزایش
affixture افزایش
addendum افزایش
augmentation افزایش
aggrantizement افزایش
auxesis افزایش
additament افزایش
accru افزایش
raises افزایش
raise افزایش
increase افزایش
intensification افزایش
increscent افزایش
addenda افزایش
adjunction افزایش
accessing افزایش
accesses افزایش
accessed افزایش
access افزایش
accession افزایش
increment افزایش
increments افزایش
rise افزایش
rises افزایش
gains افزایش
gain افزایش
gained افزایش
expansion افزایش
reduce/enlarge افزایش
ascended افزایش دادن
ascends افزایش دادن
appreciations افزایش بها
free radical addition افزایش رادیکالی
frequency multiplication افزایش فرکانس
ascend افزایش دادن
augment افزایش دادن
increase in load افزایش بار
increase in potential افزایش پتانسیل
augmented افزایش دادن
increase of potential افزایش پتانسیل
increase in price افزایش بهاء
augmenting افزایش دادن
augments افزایش دادن
increasable افزایش پذیر
appreciation افزایش بها
addibility قابلیت افزایش
pick up speed <idiom> افزایش سرعت
add time زمان افزایش
accelerative مایه افزایش
spurt افزایش ناگهانی
spurted افزایش ناگهانی
spurting افزایش ناگهانی
hypertension افزایش فشارخون
augmentable قابل افزایش
elongation افزایش طول
annual increase افزایش سالانه
increase of contrast افزایش کنتراست
spurts افزایش ناگهانی
increase in sensitivity افزایش حساسیت
voltage rise افزایش ولتاژ
salary increase افزایش حقوق
temperature rise افزایش دما
rise in temperature افزایش دما
aggrandizement افزایش بزرگی
fire raising افزایش اتش
fire-raising افزایش اتش
acceleration تعجیل افزایش
progation افزایش انتقال
overcompound افزایش ترکیب
camber افزایش زیاد
cambers افزایش زیاد
multiplication افزایش تکثیر
growths افزایش ترقی
growth افزایش ترقی
thickening افزایش ضخامت
voltage increase افزایش ولتاژ
thusŠ+= نشان افزایش
tax increase افزایش مالیات
superaddition باز افزایش
superadd باز افزایش
subjunction افزایش در پایان
scale up افزایش مقیاس
put on weight <idiom> افزایش وزن
monetary expansion افزایش پول
ingravescence افزایش تشدید
increase of power افزایش قدرت
increase of output افزایش توان
accrues افزایش یافتن
accruing افزایش یافتن
increase of efficiency افزایش راندمان
increase of pressure افزایش فشار
increase of current افزایش جریان
export promotion افزایش صادرات
accrue افزایش یافتن
increase in value افزایش ارزش
mark up افزایش قیمت
accretions افزایش یا نمو کوره
alkalosis افزایش قلیای بدن
increase endorsement تصدیق یا تائید افزایش
to increase [to, by] افزایش یافتن [به مقدار]
increase in conductivity افزایش قابلیت هدایت
to be on the increase روبه افزایش گذاشتن
scale up افزایش به نسبت ثابت
vrc بررسی افزایش عمودی
bring something on <idiom> دلیل افزایش سریع
hyperglycemia افزایش قند در خون
capital widening افزایش سطحی سرمایه
capital apprecation افزایش ارزش سرمایه
electrophilic addition افزایش الکترون دوستی
raise to a higher power افزایش دادن نما
escalator clause شرط افزایش بها
ether catalyzed addition افزایش با کاتالیزگری اتر
rate of productivity increase نرخ افزایش بازدهی
artificial aging افزایش استحکام الومینیوم
antimarkovinkoff addition افزایش غیر مارکونیکوفی
rate of wage increase نرخ افزایش دستمزد
boosts افزایش دادن چیزی
fibrosis افزایش بافت لیفی
capital deepening افزایش عمقی سرمایه
increment افزایش در حقوق توسعه
appreciation افزایش ارزش دارائی
boosting افزایش دادن چیزی
appreciations افزایش ارزش دارائی
boost افزایش دادن چیزی
jump جهش افزایش ناگهانی
elongation افزایش درازا کشامد
increments افزایش در حقوق توسعه
jumps جهش افزایش ناگهانی
jumped جهش افزایش ناگهانی
boosted افزایش دادن چیزی
strain افزایش طول نسبی
birth rate ضریب افزایش جمعیت
capital gains افزایش ارزش سرمایه زش
scale کمتریا افزایش نسبت
aging افزایش طول عمر
strains افزایش طول نسبی
birth rates ضریب افزایش جمعیت
hypercapnia افزایش کربن اکسید در خون
intensified افزایش دادن تشدید کردن
becking mill غلطک برای افزایش طول
internal temperature rise افزایش درجه حرارت داخلی
increase of strain افزایش تغییر طول نسبی
appreciations افزایش ارزش دارایی و موجودی
amplifies افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
intensifying افزایش دادن تشدید کردن
amplify افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
intensifies افزایش دادن تشدید کردن
appreciation افزایش ارزش دارایی و موجودی
amplifying افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
amplified افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
To keep prices down. جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
social increment افزایش ناشی از کار جمعی
acroesthesia افزایش حساسیت اعضای انتهایی
primary hypertension افزایش اولیه فشار خون
strain at failure افزایش طول نسبی درگسیختگی
to rise in somebody's esteem افزایش اعتبار در برابر کسی
intensify افزایش دادن تشدید کردن
multiplicative کمک کننده به افزایش یا ضرب
multiplier وسیله افزایش ماشین حساب
to fire up something با تحریک چیزی را افزایش دادن
maths و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
frost heave افزایش حجم خاک حاصل ازیخبندان
Prices are rising ( falling ) . قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
math و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
stress strain curve منحنی تنش به افزایش طول نسبی
leukocytosis افزایش تعداد گلبولهای سفید خون
multiplier افزایش دهنده چند برابر کننده
automation افزایش تولید در اثر ماشینی شدن
CSLIP نرخ ارسال داه افزایش می یابد
All wages were scaled up to 15 per cent . کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
pipelines بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
maximum permissible temperature rise حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
pipeline بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com