Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
real interest rate
نرخ بهره واقعی
real rate of interest
نرخ بهره واقعی
Other Matches
tontine
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury
گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
cambridge equation
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
architecture proper
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
diminishing marginal productivity
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
objective
واقعی
literal
واقعی
veracious
واقعی
veridical
واقعی
true life
واقعی
McCoy
واقعی
card-carrying
واقعی
veritable
واقعی
unfeigned
واقعی
virtual
واقعی
essential
واقعی
essentials
واقعی
very
واقعی
objectives
واقعی
ex post
واقعی
real
واقعی
factual
واقعی
actual
واقعی
factually
واقعی
lifelike
واقعی
actuals
واقعی
righting
واقعی
righted
واقعی
right
واقعی
ex post saving
واقعی
concrete
: واقعی
positive
واقعی
unrealistically
غیر واقعی
historical costs
هزینه واقعی
real wage
مزد واقعی
incidental expenses
هزینههای واقعی
nominal
غیر واقعی
unrealistic
غیر واقعی
matter of fact
بطور واقعی
matter-of-fact
بطور واقعی
real memory
حافظه واقعی
true power
توان واقعی
real income
درامد واقعی
real fluid
سیال واقعی
real earnings
درامدهای واقعی
real costs
هزینههای واقعی
real capital
سرمایه واقعی
real assets
دارائیهای واقعی
real anxiety
اضطراب واقعی
real address
آدرس واقعی
real value
ارزش واقعی
real storage
انباره واقعی
real sector
بخش واقعی
real mode
حالت واقعی
real numbers
اعداد واقعی
out of pocket expenses
هزینه واقعی
never-never land
غیر واقعی
never-never
غیر واقعی
airy-fairy
غیر واقعی
very
واقعی فعلی
down to earth
حقیقی واقعی
true vertical
قائم واقعی
true slump
نشست واقعی
jisen
مبارزه واقعی
true form
فرم واقعی
true complement
مکمل واقعی
down-to-earth
حقیقی واقعی
insubstantial
غیر واقعی
true complement
متمم واقعی
objective data
دادههای واقعی
objective value
ارزش واقعی
real score
نمره واقعی
actualize
واقعی کردن
realizes
واقعی کردن
realizing
واقعی کردن
put ineffect
واقعی کردن
implement
واقعی کردن
carry ineffect
واقعی کردن
actualize
واقعی کردن
bring into being
واقعی کردن
put into effect
واقعی کردن
put into practice
واقعی کردن
make a reality
واقعی کردن
fulfill
[American]
واقعی کردن
execute
واقعی کردن
realized
واقعی کردن
realize
واقعی کردن
realising
واقعی کردن
actual velocity
سرعت واقعی
actual self
خود واقعی
actual saving
پس انداز واقعی
actual price
قیمت واقعی
actual loss
زیان واقعی
actual load
بار واقعی
actual key
کلید واقعی
make something happen
واقعی کردن
carry into effect
واقعی کردن
actualise
[British]
واقعی کردن
put inpractice
واقعی کردن
realised
واقعی کردن
realises
واقعی کردن
carry out
واقعی کردن
bring inbeing
واقعی کردن
accomplish
واقعی کردن
life-size
اندازه واقعی
actual parameter
پارامتر واقعی
actual cost
هزینه واقعی
real
واقعی موجود
actual argument
نشانوند واقعی
true north
شمال واقعی
actual address
نشانی واقعی
practicals
واقعی کارازموده
genuine
واقعی حقیقی
practical
واقعی کارازموده
unreal
غیر واقعی
actual income
درامد واقعی
actual expenses
مخارج واقعی
life size
اندازه واقعی
actual damage
خسارت واقعی
true
واقعی حقیقی
truer
واقعی حقیقی
truest
واقعی حقیقی
real balance effect
اثر مانده واقعی
actual neurosis
روان رنجوری واقعی
index of real wages
شاخص دستمزدهای واقعی
real will
نظریه اراده واقعی
ideal
مطابق نمونه واقعی
unreal
غیر واقعی خیالی
actual velocity of ground water
سرعت واقعی اب زیرزمینی
real purchasing power
قدرت خرید واقعی
conductance
مقدار هدایت واقعی
pragmatize
واقعی نشان دادن
ideals
مطابق نمونه واقعی
real investment
سرمایه گذاری واقعی
true meridian
نصف النهار واقعی
actual instruction
دستور العمل واقعی
objectively
بطور واقعی یا خارجی
inesse
دارای هستی واقعی
no par
بدون ارزش واقعی
real McCoy
<idiom>
چیز واقعی واصیل
in the clouds
<idiom>
دور از زندگی واقعی
in the p sense of the word
بمعنی واقعی کلمه
real national income
درامد ملی واقعی
real money supply
عرضه واقعی پول
home whistle
امتیاز واقعی یا فرضی
actual investment
سرمایه گذاری واقعی
pepper corn rent
اجاره غیر واقعی
false
ساختگی غیر واقعی
exploited
بهره ده
quotients
بهره
gained
بهره
quotient
بهره
portions
بهره
efficient
بهره ور
portion
بهره
gains
بهره
productive
بهره زا
exploiters
بهره کش
yields
بهره
yielded
بهره
interest
بهره
interests
بهره
exploiter
بهره کش
yield
بهره
gain
بهره
efficiency
بهره
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
incidence
تعلق واقعی مالیات مشمولیت
entitative
واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی
abstracting
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
abstracts
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
to look like the real thing
مانند چیزی واقعی بودن
real gross national product
تولید ناخالص ملی واقعی
sterling
فاهر وباطن یکی واقعی
substantive
دارای ماهیت واقعی حقیقی
abstract
جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
actual decimal point
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
default interest
بهره معوق
factor payments
بهره وسود
deprival
بی بهره سازی
declaration of interest
اعلام بهره
divestment
بی بهره سازی
contango
بهره دیرکرد
economic rent
بهره مالکانه
utilisations
بهره برداری ها
cheap money
پول با بهره کم
dispossessor
بی بهره سازنده
utilizations
بهره برداری ها
exploitation
[utilization]
بهره برداری
usage
بهره برداری
using
بهره برداری
utilisation
[British]
بهره برداری
usages
بهره برداری ها
divestiture
بی بهره سازی
exploitative character
منش بهره کش
voltage gain
بهره ولتاژ
laser gain
بهره لیزر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com