Dictiornary-Farsi | نرده حفافتی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 174 (8 milliseconds)

English	Persian
guard	نرده حفافتی
guarding	نرده حفافتی
guards	نرده حفافتی


Other Matches

security countermeasures	اقدامات حفافتی پیش بینیهای حفافتی
picket	ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picketed	ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
pickets	ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
final protective line	خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
protective barrier	سد حفافتی
protective	حفافتی
protective deck	پل حفافتی نا
mimetism	تقلید حفافتی
protective cover	پوشش حفافتی
rock facing	سنگریز حفافتی
protective pitching	سنگریز حفافتی
protective measure	اندازه حفافتی
preventive measure	اندازه حفافتی
protective fire	اتش حفافتی
protective equipment	تجهیزات حفافتی
protective coloring	رنگینگی حفافتی
security controls	کنترلهای حفافتی
security countermeasures	پیشگیریهای حفافتی
protective ground	زمینه حفافتی
preventive maintenance	نگهداری حفافتی
preventive	ماده حفافتی
shielding parameter	پارامتر حفافتی
security files	فایلهای حفافتی
protect bit	ذره حفافتی
shielding effect	اثر حفافتی
shielding constant	ثابت حفافتی
security program	برنامه حفافتی
final protective fires	اخرین اتشهای حفافتی
bed beaching	سنگ چین حفافتی کف
pitching	فکافته سنگچین حفافتی
security council	شورای حفافتی یکان
firepower umberella	چتر حفافتی اتش
protective earthing	زمین کردن حفافتی
seapainter	طناب حفافتی قایق ناو
safeguards	قفل حفافتی یا تامین دار
safeguarding	قفل حفافتی یا تامین دار
protective	زره حفافتی محافظت کننده
granfather file	یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
safeguard	قفل حفافتی یا تامین دار
safeguarded	قفل حفافتی یا تامین دار
interlock	وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked	وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking	وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks	وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
apron	لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
aprons	لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
barrier	نرده
railings	نرده
railing	نرده
balustrades	نرده
barriers	نرده
parapet	نرده
parapets	نرده
palisad	نرده
hand rail	نرده
zariba	نرده
allering	نرده
lattic-bridge	پل نرده ای
balustrade	نرده
paler	نرده
fence	نرده
picket lines	خط نرده ها
fences	نرده
carriages	نرده
pale	نرده
picket line	خط نرده ها
carriage	نرده
palest	نرده
fencing	نرده
guard-rails	نرده
guard-rail	نرده
rail	نرده
banisters	نرده
balustrum	نرده محراب
railing	نرده کشیدن
handrail bracket	پایه نرده
hand rail	دستگیره نرده
colomella	صراحی نرده
communion-rail	نرده محراب
handrail	نرده ساختمان
handrails	نرده ساختمان
railing post	میله نرده
fender	نرده حفاظ
paling	نرده سازی
snake fence	نرده مارپیچ
parclose or per	نرده یا تجیر
balconette	نرده ایوان
balconet	نرده ایوان
frieze-rail	نرده پیشخوان
gratling	نرده فلزی
baluster	ستون نرده
companionways	نرده پلهای
companionway	نرده پلهای
railings	نرده کشیدن
balustrade	نرده پلکان
list	شیار نرده
newel	پایه نرده
bars	نرده حائل
bar	نرده حائل
newels	پایه نرده
Laudian rails	نرده محراب
wreath	نرده پلکان مارپیچی
stair rod	نرده راه پله
stake truck	کامیون نرده دار
fender	نرده روکش نردهای
paler	در میان نرده محصورکردن
taffrail	نرده پاشنه ناو
wreaths	نرده پلکان مارپیچی
palest	در میان نرده محصورکردن
peel	خلال نرده چوبی
peels	خلال نرده چوبی
handrail	نرده مخصوص دستگیره
bridgeboard	نرده پلکان چوبی
bridgheboard	نرده پلکان چوبی
catch fence	نرده محکم سر پیچ
empale	نرده کشیدن دور
hand rail	دست انداز نرده
chancel-rail	نرده مشبک [کلیسا]
balustrade Order	ترتیب نرده ستون ها
to rail a place	گرداگردجائی نرده یامحجرکشیدن
paling	حصار کشی نرده
handrails	نرده مخصوص دستگیره
pale	در میان نرده محصورکردن
scalar	کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
scalar field	میدان نرده ای [ریاضی] [فیزیک]
wattle	نرده گذاری کردن بستن
taffrail	نرده قسمت عقب کشتی
scalar quantity	کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
handrails	نرده دور پله ناو
fences	حفظ کردن نرده کشیدن
fencible	مناسب برای نرده کشی
fence	حفظ کردن نرده کشیدن
pickets	نرده کشیدن مراقبت کردن
picketed	نرده کشیدن مراقبت کردن
picket	نرده کشیدن مراقبت کردن
dogleg	نوعی نرده چوبی دهقانی
rail	نرده کشیدن توبیخ کردن
handrail	نرده دور پله ناو
curtail	[نرده ی پلکان پیچکی در راه پله ها]
pole sitter	راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
guard rail	نرده دست انداز راه پله
guards	احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guarding	احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guard	احتیاط نرده روی عرشه کشتی
lug out	تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
frame	قاب زهوار دور دنده عرضی نرده
ox fence	اغل کاو که دارای نرده یاپرچین باشد
oxer	اغل گاو که دارای نرده یاپرچین باشد
billboard	هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
fence	روکش محافظ [یا نرده] [بویژه در اره کمانه ای ] [مهندسی]
billboards	هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
lamb's tongue	[کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان]
guard rail	نرده هائیکه در دوطرف پل جهت عابرین ساخته میشود
ledger board	تخته افقی روی نرده پلکان یانرده ایوان
manrope	طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
bear in	تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
breastwork	استحکام یاسنگر موقتی نرده بندی عرشه جلو کشتی
sightscreen	دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
choire-enclosure	[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
choir-rail	[ردیفی از نرده ها یا جداره ی مشبک که جایگاه همسرایان را از شبستان کلیسا جدا می کند.]
choir-screen	[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
altar-rail	[نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
grate	باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grates	باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated	باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
security classification	طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
fraise	نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
baluster	ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
fence [around / between something]	نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
bull pen	محوطه نرده دار تمرین توپگیری بیس بال توپزنهای ذخیره بیس بال