Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
whitish
نزدیک به سفید
Search result with all words
off white
رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
off-white
رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
Other Matches
watermark
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
leukon
عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
platina
پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
white with blue stripes
سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
leukocyte
گویچه سفید خون گلبول سفید خون
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
blank
سفید
sow white
سفید
blankest
سفید
shiro
سفید
whiting
گچ سفید
white tailed
دم سفید
snowy
سفید
whitest
سفید
whiter
سفید
hoary headed
مو سفید
white
سفید
hoary
سفید
snow-white
سفید
blank cheque
چک سفید
silvery
سفید
alabastrine
سفید
minever
خز سفید
miniver
خز سفید
chalk
گل سفید
blank check
چک سفید
chalked
گل سفید
chalking
گل سفید
chalks
گل سفید
blank cheques
چک سفید
neutral spirits
الکل سفید
White House
کاخ سفید
Dean
ریش سفید
white flame
شعله سفید
Deans
ریش سفید
galvanises
سفید کردن
mullen
بنگ سفید
white cement
سیمان سفید
galvanising
سفید کردن
white dwarf
کوتوله سفید
whitening
ماهی سفید
hoary headed
ریش سفید
galvanizes
سفید کردن
white flag
پرچم سفید
galvanize
سفید کردن
galvanised
سفید کردن
garnishes
پارچه سفید
white noise
نوفه سفید
white level
تراز سفید
greybeard
ریش سفید
greensickness
یزقان سفید
white matter
ماده سفید
white noise
نویز سفید
greater plantain
تخم سفید
white oak
بلوط سفید
white lead
سفید اب شیخ
habenaria
زر اوند سفید
hellebore
خریق سفید
kindling
چوب سفید
garnished
پارچه سفید
garnish
پارچه سفید
whitish
تا اندازهای سفید
hoariness
سفید مویی
white collar
یقه سفید
white-collar
یقه سفید
white heat
دمای سفید
white pepper
فلفل سفید
lung
جگر سفید
rose of may
نرگس سفید
tabula rasa
لوح سفید
kerosone
نفت سفید
the white house
کاخ سفید
tinplate
اهن سفید
kerosene
نفت سفید
light bread
نان سفید
blank cheques
سفید مهر
rivers
فاصله سفید
river
فاصله سفید
leucophlegmasia
التهاب سفید
riesling
شراب سفید
ratch
علامت سفید
ragstone
سنگ سفید
doyen
ریش سفید
doyens
ریش سفید
snow white
سفید یکدست
king's spear
سوسن سفید
bleaching
سفید گری
lily white
خیلی سفید
blank cheque
سفید مهر
wheat bread
نان سفید
hags
مه سفید حصار
hag
مه سفید حصار
white beard
ریش سفید
white body
بدنه سفید
mullein
بنگ سفید
white book
کتاب سفید
white cast iron
چدن سفید
ice wool
کرک سفید
watcheye
سگ چشم سفید
incandescent light
نور سفید
madonna lily
گل سوسن سفید
impudent
چشم سفید
to grow
سفید شدن
kerosine
نفت سفید
unleached
سفید نشده
veratrum
خربق سفید
monial
تنگ سفید
wall eye
چشم سفید
lungs
جگر سفید
graybeard
ریش سفید
blank
ورقه سفید
black and white
سیاه و سفید
Afrikaners
سفید پوست
cummin
زیره سفید
Afrikaner
سفید پوست
cows lungwort
بنک سفید
coif
عرقچین سفید
zinc white
سفید اب روی
mulberries
توت سفید
mulberry
توت سفید
snow-white
سفید برفی
alum
زاج سفید
gallvanized iron
اهن سفید
white wool
پشم سفید
whity
سفید پوست
white
سفید کردن
whiter
سفید کردن
white elephant
فیل سفید
white elephants
فیل سفید
white lie
دروغ سفید
blank
سفید سفیدی
blankest
ورقه سفید
achromatic
سیاه و سفید
abele
سفید دار
aaron's round
بنک سفید
f. of truce
پرچم سفید
white f.
پرچم سفید
flagtruce
پرچم سفید
polar bear
خرس سفید
polar bears
خرس سفید
duenna
گیس سفید
white-tailed deer
آهویدم سفید
white meat
گوشت سفید
white lies
دروغ سفید
decolo
سفید کردن
chlorosis
یرقان سفید
whitest
سفید کردن
White peacock
طاووس سفید
white propaganda
تبلیغات سفید
blankbook
دفترچه سفید
carte blanche
کاغذ سفید
carte blanche
کارت سفید
white space
فاصله سفید
calomel
جیوه سفید
asphodel
سوسن سفید
white phosphorous
فسفر سفید
White Papers
کتاب سفید
blankest
سفید سفیدی
gray bearded
ریش سفید
White Paper
کتاب سفید
blank signed cheque
چک سفید امضاء
gray
سفید شونده
blank signed document
سفید امضاء
whiteboard
تخته سفید
gray
کبود سفید
white winged
سفید بال
galvanized iron
اهن سفید
whitey
مایل به سفید
lilies
سوسن سفید
whitey
سفید پوست
whity
مایل به سفید
alabaster
مرمر سفید
lily
سوسن سفید
paleface
نژاد سفید پوست
blank endorsement
برات سفید مهر
platinum
پلاتین یا طلای سفید
shim
خط سفید پیشانی اسب
chablis
نوعی شراب سفید
lily white
سفید چون زنبق
platinous
دارای طلای سفید
pyrene
هیدروکاربن سفید ومتبلور
canescent
سفید مایل به تار
as white as a sheet
<idiom>
سفید مثل گچ دیوار
buckra
مرد سفید پوست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com