English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
English Persian
close in نزدیک شدن به دشمن
close with نزدیک شدن به دشمن
Search result with all words
early warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
close up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
approach line خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
limited objective هدف نزدیک به جبهه دشمن
Other Matches
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
reject عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejecting عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
close with اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
espionage جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
inside ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasions اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
inshore نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
hostile track تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganises به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
approaches نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repelling پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogies تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
foe دشمن
hostile دشمن
enemy دشمن
adversarial دشمن
foeman دشمن
at d. دشمن
foes دشمن
enemies دشمن
abhorrer دشمن
xenophobe دشمن
adversaries دشمن
adversary دشمن
antagonized دشمن کردن
contains احاطه دشمن
evading گریز از دشمن
antagonize دشمن کردن
enemies دشمن کردن
xenophobe دشمن بیگانه
evade گریز از دشمن
evaded گریز از دشمن
evades گریز از دشمن
antagonizes دشمن کردن
antagonised دشمن کردن
feudist متحد دشمن
arch enemy دشمن بزرگ
archenemy دشمن بزرگ
antagonising دشمن کردن
antagonizing دشمن کردن
nemesis دشمن بزرگ
antagonises دشمن کردن
contain احاطه دشمن
contained احاطه دشمن
front سمت دشمن
enemy state دولت دشمن
hostile artillery توپخانه دشمن
enemy دشمن کردن
hateable دشمن داشتنی
alien enemy دشمن خارجی
wane جنگ دشمن
the enemy کشتی دشمن
potential enemy دشمن حتمی
waning جنگ دشمن
potential enemy دشمن اصلی
enemy state حکومت دشمن
engagement درگیری با دشمن
engagements درگیری با دشمن
hostile battery اتشبار دشمن
waned جنگ دشمن
unfriendly دشمن ناشناس
merged دشمن فاهر شد
wanes جنگ دشمن
antichrst دشمن مسیح
antagonists رقیب دشمن
man hater دشمن ادم
fronting سمت دشمن
antagonist رقیب دشمن
the enemy نیروی دشمن
enemy forces نیروهای دشمن
repulsing پس زدن دشمن وازدن
betray تسلیم دشمن کردن
betrayment تسلیم به دشمن کردن
repulses پس زدن دشمن وازدن
repulsed پس زدن دشمن وازدن
line of approach راه تقرب به دشمن
trophy of war غنیمت جنگی از دشمن
flank crossing عبوراز جناح دشمن
hunting شکار دشمن یا زیردریایی
break through نفوذکردن در مواضع دشمن
One enemy is one too many. یک دشمن هم زیاد است
break off قطع تماس با دشمن
suspect battery اتشبار مشکوک دشمن
betrayed تسلیم دشمن کردن
to pierce the enemy's line دشمن رخنه کردن
betrays تسلیم دشمن کردن
betraying تسلیم دشمن کردن
repulse پس زدن دشمن وازدن
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
To the envy of our enemies . به کوری چشم دشمن
harasses ناراحت کردن دشمن
harasses ایذا کردن دشمن
harass ایذا کردن دشمن
anti air ضد برتری هوایی دشمن
harassing به هم زدن کارایی دشمن
He gave the inemy no respite . به دشمن مهلت نداد
threat دشمن تهدید کردن
threats دشمن تهدید کردن
enemy in liken of friend دشمن در لباس دوست
harass ناراحت کردن دشمن
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
captured material وسایل گرفته شده از دشمن
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
counter fire اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
confirmed location محل تایید شده دشمن
confusion agent عامل گیج کردن دشمن
catalytic ترغیب کننده دشمن به درگیری
One enemy is too many, a hundred friend are too few. <proverb> یک دشمن زیاد است صد دوست کم .
antisocial مخل اجتماع دشمن جامعه
counter surveillance عملیات ضدمراقبت و تجسس دشمن
scramble درگیر شدن باهواپیمای دشمن
electromagnetic intrusion نفوذ الکترومغناطیسی در مداررادارهای دشمن
diversionary attack تک منحرف کننده توجه دشمن
direct pressure تعاقب کردن مستقیم دشمن
threat study بررسی امکانات رزمی دشمن
threat study بررسی توسعه تهدید دشمن
denial measures تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
strategic reconnaissance بررسی مقدماتی وضع دشمن
evader گمشده جنگی در منطقه دشمن
scrambling درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambles درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambled درگیر شدن باهواپیمای دشمن
evasion and scape گریز و فراراز دست دشمن
infiltrate در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrating در خطوط دشمن نفوذ کردن
people sniffer رادار کشف افراد دشمن
infiltrated در خطوط دشمن نفوذ کردن
strikes حمله ضربه زدن به دشمن
flank crossing دور زدن جناح دشمن
To break down the enemys resistance. مقاومت دشمن رادرهم شکستن
search and clear جستجو و پاک کردن دشمن
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
siege mentality دشمن پنداری همه جانبه
identification zone منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
combat jump پرش با چتر درمنطقه دشمن
hostile متعلق به دشمن خصومت امیز
strike حمله ضربه زدن به دشمن
infiltrates در خطوط دشمن نفوذ کردن
blockade runner شخصی یا ناوی که ازمحاصره دشمن میگذرد
radio direction finding پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
penetration aids وسایل تولید رخنه در صفوف دشمن
engagement control کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
seadata اطلاعات مربوط به ردگیری زیردریایی دشمن
liberated مناطق ازاد شده ازاشغال دشمن
escaped فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escape فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
orange forces علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
snipe ازکمینگاه تیر به اردوی دشمن زدن
no enemy is insignificant دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
neutralises خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralised خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
sniping ازکمینگاه تیر به اردوی دشمن زدن
attrition sweeping مین روبی ضد عملیات فرسایشی دشمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com