Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3 milliseconds)
English
Persian
close in
نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
Search result with all words
clinch
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
Other Matches
trompement
گریز شمشیرباز از ضربه حریف
out of distance
دور بودن شمشیرباز از حریف
stances
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stance
طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
hitting
به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
hits
به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
hit
به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
opposition
حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
in distance
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
deciding
نزدیک به دروازه حریف
counter riposte
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
near all
نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
headman
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
loop drive
ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
headmen
پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
hear footsteps
عدم توجه به وفیفه درنتیجه نزدیک شدن حریف
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
looped
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
fencer
شمشیرباز
backsword man
شمشیرباز
assaulted
یورش شمشیرباز
assaults
یورش شمشیرباز
fencing position
گارد شمشیرباز
sabreur
شمشیرباز سابر
assault
یورش شمشیرباز
line of attack
سینه شمشیرباز
epeeist
شمشیرباز اپه
foilsman
شمشیرباز فویل
foilist
شمشیرباز فویل
guard
حالت دفاعی شمشیرباز
hit not valid
ضربه بی ارزش شمشیرباز
guarding
حالت دفاعی شمشیرباز
guards
حالت دفاعی شمشیرباز
off target hit
ضربه بی ارزش شمشیرباز
coquille
محافظ دست شمشیرباز
preparation of attack
شمشیرباز اماده حمله
lanista
شمشیرباز اموزگار شمشیربازی
fleche
نقل مکان شمشیرباز
attack on the blade
حمله شمشیرباز به تیغه
composite attack
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
bib
محافظ گلوی شمشیرباز
offensive movement
حرکت تهاجمی شمشیرباز
compound attack
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
time hit
ضربه شمشیرباز در ضد حمله
bibs
محافظ گلوی شمشیرباز
sword arm
دست مسلح شمشیرباز
fencing measure
فاصله معمولی دو شمشیرباز
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
attack on preparation
شمشیرباز اماده برای حمله
jump
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jumped
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
attentions
شمشیرباز اماده برای مبارزه
attention
شمشیرباز اماده برای مبارزه
jumps
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
plastron
محافظ سینه کمر و پهلوهای شمشیرباز
progressive attack
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
lunges
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunged
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunge
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
balestra
پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
appel
پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
false attack
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
march
پیش روی گام به گام شمشیرباز
marches
پیش روی گام به گام شمشیرباز
marched
پیش روی گام به گام شمشیرباز
marching
پیش روی گام به گام شمشیرباز
foes
حریف
match
حریف
foe
حریف
challenger
حریف
challengers
حریف
matches
حریف
rivaling
حریف
rivaled
حریف
rival
حریف
rivals
حریف
opponent
حریف
adversarial
حریف
adversary
حریف
d. cut d.
حریف
rivalling
حریف
opponents
حریف
adversaries
حریف
rivalled
حریف
competitors
حریف
competitor
حریف
targeting
هدف فرود هدف شمشیرباز
targetting
هدف فرود هدف شمشیرباز
target
هدف فرود هدف شمشیرباز
targeted
هدف فرود هدف شمشیرباز
targets
هدف فرود هدف شمشیرباز
targetted
هدف فرود هدف شمشیرباز
adversaries
حریف کشتی
downfield
زمین حریف
target
سینه حریف
victim
حریف ضعیف
he was too much for me
من حریف او نبودم
ended
زمین حریف
jack of all trades
همه فن حریف
victims
حریف ضعیف
end
زمین حریف
deliver a series of blows
بمباران حریف
adversary
حریف کشتی
i cannot manage him
حریف او نمیشوم
jacks of all trades
همه فن حریف
dropping
جاگذاشتن حریف
drop
جاگذاشتن حریف
targets
سینه حریف
coped
حریف شدن
targetted
سینه حریف
targetting
سینه حریف
opponents
حریف طرف
sell a dummy
فریفتن حریف
razzle dazzle
فریفتن حریف
shadowing
چسبیدن به حریف
playing the man
بازی با حریف
cope
حریف شدن
charge
حمله به حریف
opponent
حریف طرف
ends
زمین حریف
copes
حریف شدن
dropped
جاگذاشتن حریف
charges
حمله به حریف
shadowed
چسبیدن به حریف
shadows
چسبیدن به حریف
targeted
سینه حریف
shadow
چسبیدن به حریف
head butt
با سر به حریف زدن
copings
حریف شدن
swingman
همه فن حریف
away
زمین حریف
targeting
سینه حریف
drops
جاگذاشتن حریف
hinder
مانع حریف شدن
intercepting
قطع پاسکاری حریف
to stand up to one's opponent
با حریف روبرو شدن
assorted
همه فن حریف همسر
circle dodge
گریز از حریف در مسیرمنحنی
hindered
مانع حریف شدن
He is jack of all trades . he can cope with any thing .
همه فن حریف است
they are well matched
حریف یکدیگر هستند
unanswered
همردیف نبودن حریف
cut down
زمین زدن حریف
deceiving
فریب دادن حریف
hindering
مانع حریف شدن
scouted
ارزیابی حریف اینده
blocks
سدکردن غیرمجاز حریف
scout
ارزیابی حریف اینده
bluff
حریف را از میدان درکردن
bluffed
حریف را از میدان درکردن
intercepts
قطع پاسکاری حریف
intercepted
قطع پاسکاری حریف
intercept
قطع پاسکاری حریف
bluffs
حریف را از میدان درکردن
scouts
ارزیابی حریف اینده
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
draws
رویارویی دو حریف در اغار
draw
رویارویی دو حریف در اغار
utility
ذخیره همه فن حریف
hinders
مانع حریف شدن
lapped
رسیدن به حریف جلویی
lap
رسیدن به حریف جلویی
back sacrifice throw
افکندن حریف ازپشت
deceive
فریب دادن حریف
deceived
فریب دادن حریف
deceives
فریب دادن حریف
bluffing
حریف را از میدان درکردن
stomach throw
افکندن حریف از پشت
clinches
بغل کردن حریف
go behind
به پشت حریف رفتن
outclass
شکست فاحش حریف
marks
نشانه کردن حریف
outclassed
شکست فاحش حریف
outclasses
شکست فاحش حریف
outclassing
شکست فاحش حریف
dribbling
رد کردن توپ از حریف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com