English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (33 milliseconds)
English Persian
nosedive نزول شدید کردن
nosedived نزول شدید کردن
nosedives نزول شدید کردن
nosediving نزول شدید کردن
Other Matches
nosedives نزول شدید یا ناگهانی
nosedived نزول شدید یا ناگهانی
nosediving نزول شدید یا ناگهانی
nosedive نزول شدید یا ناگهانی
descend نزول کردن
decreases نزول کردن
descends نزول کردن
decrease نزول کردن
decreased نزول کردن
comedown نزول کردن
discounts برات را نزول کردن
discounted برات را نزول کردن
discount برات را نزول کردن
discounting برات را نزول کردن
sinks نزول کردن غرق شدن
sink نزول کردن غرق شدن
fervour حرارت شدید اشتیاق شدید
fervor حرارت شدید اشتیاق شدید
escalates شدید کردن یا شدن
escalate شدید کردن یا شدن
escalated شدید کردن یا شدن
escalating شدید کردن یا شدن
heightened شدید کردن بسط دادن
heightens شدید کردن بسط دادن
heighten شدید کردن بسط دادن
heightening شدید کردن بسط دادن
apyrexy نزول تب
downturns نزول
degression نزول
discounting نزول
descent نزول
downturn نزول
discounted نزول
descents نزول
devolution نزول
discount نزول
descension نزول
onfall نزول
discounts نزول
falloff نزول
katabasis نزول
money lender نزول خوار
descendible قابل نزول
causes of revelation اسباب نزول
fall هبوط نزول
desceht نزول سرازیری
cause of revelation شان نزول
discount rate نرخ نزول
freezing point depression نزول نقطه انجماد
attacked اصابت یا نزول ناخوشی
gut serena نزول اب سیاه تام
attacks اصابت یا نزول ناخوشی
attack اصابت یا نزول ناخوشی
undulation صعودو نزول ترقی و تنزل
avalanche نزول ناگهانی و عظیم هر چیزی
avalanches نزول ناگهانی و عظیم هر چیزی
discount rate نرخ ثابت نزول بانکی
autumn برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
whitmonday روز بعد از عید نزول روح القدس بر رسولان عیسی
autumns برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
climacteric <adj.> شدید
towering شدید
stalwarts شدید
strenuous شدید
hyperpyrexia تب شدید
incontrollable شدید
drastically شدید
drastic شدید
vigorous شدید
stalwart شدید
high wrought شدید
draconic شدید
intense شدید
two fisted شدید
keenest شدید
sweltering شدید
diametrical شدید
boisterous شدید
extensive شدید
sopping شدید
rugged شدید
diametric شدید
rigorous شدید
vehement شدید
vehemently شدید
violent شدید
toughest شدید
tougher شدید
tough شدید
intensive شدید
keen شدید
raging شدید
slashing شدید
acute شدید
forcible شدید
grievous شدید
severer شدید
severe شدید
inclement شدید
severest شدید
exquisite شدید سخت
heavy شدید پرزور
rumbustious سخت شدید
heavier شدید پرزور
heaviest شدید پرزور
heavies شدید پرزور
rain shower باران شدید
workouts تمرین شدید
booms رونق شدید
booming رونق شدید
boomed رونق شدید
boom رونق شدید
hard مشکل شدید
bedlam اشتباه شدید
galloping inflation تورم شدید
chronic شدید گرانرو
workout ورزش شدید
rain cats and dogs <idiom> باران شدید
workouts کار شدید
workouts ورزش شدید
slats ضربه شدید
revulsion تنفر شدید
workout تمرین شدید
workout کار شدید
high rate discharge تخلیه شدید
slat ضربه شدید
violent wind باد شدید
vehemence غضب شدید
salvoes افهاراحساسات شدید
aggravator شدید کننده
schwarmerei احساسات شدید
pash باران شدید
sthenic شدید نیرومند
salvo افهاراحساسات شدید
hyperinflation تورم شدید
passion تعصب شدید
high explosive سوختار شدید
harder مشکل شدید
advertising blitz تبلیغات شدید
clavus سردرد شدید
hardest مشکل شدید
gird ضربه شدید
hypersensitivity حساسیت شدید
high order detonation انفجار شدید
impetuous تند و شدید
an intensive particle ادات شدید
rushing حرکت شدید
rushed حرکت شدید
actude conditions شرایط شدید
rush حرکت شدید
penchant میل شدید
fanatics دارای احساسات شدید
fanatic دارای احساسات شدید
fanatical دارای احساسات شدید
high explosive shell گلوله محترقه شدید
mass casualties تلفات و ضایعات شدید
yen تمایل رغبت شدید
high explosive ماده منفجره شدید
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
strong jump جهش ابی شدید
sterns سخت و محکم شدید
impacts اصابت اثر شدید
burst advertising شروع تبلیغات شدید
hunger for data میل شدید به داده ها
pathetic دارای احساسات شدید
die پارو زدن شدید
violent pain درد سخت یا شدید
paroxysmal طغیانی سخت شدید
hyperdeflation انقباض پولی شدید
goings-over عیب جویی شدید
hyperirritable دارای حساسیت شدید
maelstrom طوفان یا گرداب شدید
impact اصابت اثر شدید
severely retarded عقب مانده شدید
sternest سخت و محکم شدید
hardball رقابت شدید و بیرحمانه
sterner سخت و محکم شدید
stern سخت و محکم شدید
zing جیغ شدید وتند
groundswell طغیان شدید دریا
going-over عیب جویی شدید
yerk حرکت سریع و شدید
nymphomania میل شدید زن بجماع
did you hurt your self a ایاهیچ اذیت شدید
high explosive plastic گلوله پلاستیکی سوختار شدید
give someone a good run for her money <idiom> رقابت شدید به وجود آوردن
snifter طوفان شدید وزش سخت
hyperaesthesia حخساسیت شدید در یک ناحیه بدن
big push theory of development نظریه فشار شدید توسعه
high explosive antitank گلوله سوختار شدید ضد تانک
jars اعمال شوک شدید به یک وسیله
earnest سنگین علاقه شدید به چیزی
basophil میل ترکیبی شدید با موادقلیایی
hysteric دارای هیجان شدید یاهیستری
upthrow بطرف بالاانداختن تحول شدید
jarred اعمال شوک شدید به یک وسیله
jar اعمال شوک شدید به یک وسیله
heady عجول شدید مست کننده
hyperesthesia حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
torrent جریان شدید سیل وار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com