English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (4 milliseconds)
English Persian
flattish نسبتا خنک یابیمزه
Other Matches
this work is palling on me اینکاردارد برای من خسته کننده یابیمزه میشود
semiarid نسبتا کم اب
relatively نسبتا"
sort of نسبتا
comparatively نسبتا
rather نسبتا
wettish نسبتا تر
poorish نسبتا ضعیف
poorish نسبتا فقیر
oldish نسبتا پیر
nowhere near نسبتا دور
lightish نسبتا روشن
lightish نسبتا سبک
hypothermal نسبتا گرم
goodish نسبتا خوب
prettyish نسبتا زیبا
yellowy نسبتا زرد
thinnish نسبتا لاغر
tallish نسبتا بلند
subaquatic نسبتا ابزی ا
strongish نسبتا قوی
stiffish نسبتا سخت
widish نسبتا وسیع
somedeal اندکی نسبتا
slowish نسبتا کند
thickish نسبتا ضخیم
youngish نسبتا جوان
andante نسبتا ملایم
modest معتدل نسبتا کم
darkish نسبتا تاریک
thickly نسبتا ضخیم
biggish نسبتا بزرگ
coolish نسبتا خنک
smallish نسبتا کوچک
considerably نسبتا"زیاد
andante نسبتا اهسته
largish نسبتا بزرگ
fair نسبتا خوب متوسط
sweetish چیز نسبتا شیرین
fairer نسبتا خوب متوسط
fairest نسبتا خوب متوسط
heavy-set چهارشانه و نسبتا چاق
partly نسبتا دریک جزء
enough باندازهء کافی نسبتا
fairs نسبتا خوب متوسط
large scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
deprossion منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
good معتبر موجه نسبتا" زیاد
large-scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
clothesline ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
gambusia ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
gallinipper حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
orthocephalic دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
wind shadow منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
acerbic <adj.> انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
anthracite زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
ectoplasm طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
chrome dyes کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
p channel mos تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
jijim [cicim] جاجیم [دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
filikli [نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com