Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
English
Persian
prettyish
نسبتا زیبا
Other Matches
semiarid
نسبتا کم اب
relatively
نسبتا"
rather
نسبتا
comparatively
نسبتا
wettish
نسبتا تر
sort of
نسبتا
stiffish
نسبتا سخت
strongish
نسبتا قوی
smallish
نسبتا کوچک
subaquatic
نسبتا ابزی ا
biggish
نسبتا بزرگ
largish
نسبتا بزرگ
darkish
نسبتا تاریک
modest
معتدل نسبتا کم
tallish
نسبتا بلند
thickish
نسبتا ضخیم
thinnish
نسبتا لاغر
somedeal
اندکی نسبتا
goodish
نسبتا خوب
hypothermal
نسبتا گرم
lightish
نسبتا سبک
lightish
نسبتا روشن
thickly
نسبتا ضخیم
oldish
نسبتا پیر
poorish
نسبتا فقیر
poorish
نسبتا ضعیف
youngish
نسبتا جوان
slowish
نسبتا کند
coolish
نسبتا خنک
widish
نسبتا وسیع
considerably
نسبتا"زیاد
andante
نسبتا اهسته
andante
نسبتا ملایم
yellowy
نسبتا زرد
nowhere near
نسبتا دور
fairs
نسبتا خوب متوسط
partly
نسبتا دریک جزء
enough
باندازهء کافی نسبتا
flattish
نسبتا خنک یابیمزه
heavy-set
چهارشانه و نسبتا چاق
fair
نسبتا خوب متوسط
fairer
نسبتا خوب متوسط
fairest
نسبتا خوب متوسط
sweetish
چیز نسبتا شیرین
good
معتبر موجه نسبتا" زیاد
large-scale
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large scale
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
deprossion
منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
gallinipper
حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
orthocephalic
دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
clothesline
ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
gambusia
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
wind shadow
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
acerbic
<adj.>
انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
anthracite
زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
pulchritudinous
زیبا
dinky
زیبا
beautiful
زیبا
elegant
زیبا
gainly
زیبا
beauteous
زیبا
chic
زیبا
goodly
زیبا
picturesque
زیبا
yummy
زیبا
eyeful
زیبا
cutest
زیبا
fairs
زیبا
spiffy
زیبا
good-looking
زیبا
stylish
زیبا
inelegant
نا زیبا
belles
زن زیبا
belle
زن زیبا
well favored
زیبا
scrumptious
زیبا
crumpets
زن زیبا
crumpet
زن زیبا
swell
زیبا
swelled
زیبا
fairest
زیبا
fairer
زیبا
fair
زیبا
queen of hearts
زن زیبا
bonny
زیبا
queen of love
زن زیبا
cute
زیبا
cuter
زیبا
sightliness
زیبا
swells
زیبا
good looking
زیبا
ectoplasm
طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
well favoured
زیبا خوشگل
peaches
زن یادختر زیبا
smatt
زیبا باهوش
knockout
<idiom>
خانم زیبا
beautification
زیبا سازی
fine arts
هنرهای زیبا
beauty
زنان زیبا
peach
زن یادختر زیبا
lapwing
مرغ زیبا
lapwings
مرغ زیبا
tittivate
زیبا کردن
titivate
زیبا کردن
smarten
زیبا کردن
adorn
زیبا کردن
peewits
مرغ زیبا
adorns
زیبا کردن
peewit
مرغ زیبا
handsomely
بطور زیبا
proper dress
جامه زیبا
nymphs
زن بسیار زیبا
She looks appealing.
او
[زن]
زیبا است.
beaux arts
هنرهای زیبا
killdeer
مرغ زیبا
habiliment
لباس زیبا
graphic arts
هنرهای زیبا
beauties
زنان زیبا
china aster
گل رعنا زیبا
beautifully
بطور زیبا
corking
خیلی زیبا
deluxe
بسیار زیبا
to be good-looking
زیبا بودن
nymph
زن بسیار زیبا
pewit
مرغ زیبا
She looks nice.
او
[زن]
زیبا است.
to look good
زیبا بودن
dressed to the nines (teeth)
<idiom>
زیبا وبرازندهلباس پوشیدن
conservatories
هنرستان هنرهای زیبا
embellishes
زیبا کردن پیراستن
well lookirg
زیبا خوش منظر
conservatory
هنرستان هنرهای زیبا
greenhouse
هنرستان هنرهای زیبا
embellished
زیبا کردن پیراستن
venus
زن زیبا ستاره زهره
conservatoire
اموزشگاه هنرهای زیبا
nymphet
دختر کوچک و زیبا
dilettante
دوستدارتفننی صنایع زیبا
handsome
خوش قیافه زیبا
dilettantes
دوستدارتفننی صنایع زیبا
plumate
دارای پر وبال زیبا
pinup
تصویر دختر زیبا
dilettanti
دوستدارتفننی صنایع زیبا
bonnily
بطرز زیبا ودلپذیر
queen of heaven
نام زن ژوپیطر زن زیبا
aesthetes
طرفدار صنایع زیبا
embellish
زیبا کردن پیراستن
titivate
اراستن زیبا شدن
virtuosity
استعدادهنرهای زیبا یا فنون
trimly
بطور اراسته و زیبا
aesthete
طرفدار صنایع زیبا
embellishing
زیبا کردن پیراستن
tittivate
اراستن زیبا شدن
belles lettres
شعر و اثارادبی زیبا وهنری
groom
زیبا کردن داماد شدن
grooms
زیبا کردن داماد شدن
the nine
نه تن الهه شعر و هنرهای زیبا
shangri
شهر زیبا سرزمین دلخواه
specious
دارای فاهر زیبا وفریبنده
to look like a million dollars
[bucks]
[American E]
<idiom>
بسیار زیبا بودن
[اصطلاح روزمره]
belletrist
نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
Ravishingly beautiful .
مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
pretty to look at
[to watch]
زیبا
[خوشگل]
برای نگاه کردن
aestheticism
زیبایی پرستی علاقمندی به هنرهای زیبا
Ravishingly beautiful.
مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
Frigi darium
[تزئینات زیبا و بزرگ در حمام های رومی]
dressage
حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
to look
[feel]
like a million dollars
بسیار زیبا
[به نظر آمدن]
بودن
[اصطلاح روزمره]
chrome dyes
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
p channel mos
تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
cinerarium
[گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
jijim
[cicim]
جاجیم
[دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
grunter
[Australian E]
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
filikli
[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com