English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (7 milliseconds)
English Persian
credit sale نسیه فروختن
forward sale نسیه فروختن
sell on credit نسیه فروختن
Other Matches
credit نسیه
on tick نسیه
crediting نسیه
credits نسیه
credited نسیه
on trust نسیه
on credit نسیه
sales for the account فروش نسیه
credit sale فروش نسیه
credit sale بیع نسیه
credit purchase خرید نسیه
credits ستون بستانکار نسیه
credited ستون بستانکار نسیه
credit ستون بستانکار نسیه
A bird in the hand is worth two in the bush. <proverb> نقد رو بچسب تا نسیه.
crediting ستون بستانکار نسیه
ticks چوبخط زدن نسیه بردن
credit card کارت یاورقه خرید نسیه
credit cards کارت یاورقه خرید نسیه
ticked چوبخط زدن نسیه بردن
tick چوبخط زدن نسیه بردن
A bird in the hand is worth two in the bush. <proverb> سیلی نقد به از حلوای نسیه.
truster نسیه دهنده توکل کننده
monger فروختن
selling فروختن
to put on the market فروختن
to place on the market فروختن
sell فروختن
sells فروختن
sell out فروختن
sell-out فروختن
turn over <idiom> فروختن
vend فروختن
sell-outs فروختن
marketed فروختن
realises فروختن
hawked فروختن
hawks فروختن
undercut فروختن
undercuts فروختن
realizing فروختن
realizes فروختن
market فروختن
hawk فروختن
realised فروختن
realize فروختن
markets فروختن
realized فروختن
realising فروختن
reselling دوباره فروختن
sell off یکجا فروختن
sell for cash نقد فروختن
sell by auction به مزایده فروختن
resell دوباره فروختن
to save bot cash نقد فروختن
remainder باتخفیف فروختن
sell like hotcakes <idiom> سریعا فروختن
undersell ارزان تر فروختن
to sell short سام فروختن
to sell off ارزان فروختن
to sell dearly گران فروختن
to sell by retail خرده فروختن
to sell یکجا فروختن
to sell عمده فروختن
resells دوباره فروختن
resold دوباره فروختن
slaughter به زیان فروختن
slaughtered به زیان فروختن
slaughters به زیان فروختن
to sell or pat up at a بمزایده فروختن
to sell at a loss بضر یا زیان فروختن
to deal in futures کالایاسهام پیش فروختن
sells فروختن بفروش رفتن
retail بصورت جزئی فروختن
selling فروختن بفروش رفتن
To sell something at a loss. چیزی را باضرر فروختن
wholesale بصورت عمده فروختن
sell فروختن بفروش رفتن
regrate یکجاخریدن وخرده فروختن
sell-outs یکجا فروختن خیانت کردن
to bring to the hammer هراج کردن بهراج فروختن
sell-out یکجا فروختن خیانت کردن
sell out یکجا فروختن خیانت کردن
hawks جار زدن و جنس فروختن
hawk جار زدن و جنس فروختن
hawked جار زدن و جنس فروختن
sell off ارزان فروختن فروش یکجا وارزان
sell up a debtor دارایی بدهکاری را گرو کشیدن و فروختن
slow moving کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
bundle فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
bundles فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
bundling فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
dump بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
to t. a cusomer for goods کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
jobs کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
job کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
foreclosed فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclose فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosing فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
outsold بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
stock watering سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
to sell in lots فال فال فروختن
to sell in lots تیکه تیکه فروختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com