Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
expert badge
نشان تیرانداز ممتاز
Other Matches
expert
تیرانداز ممتاز
experts
تیرانداز ممتاز
sharp shooter
تیرانداز ممتاز
distinguished flying cross
نشان ممتاز پرواز
distinguished service cross
نشان خدمت ممتاز
marks man
تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر
gunner
تیرانداز
gunners
تیرانداز
shotgunner
تیرانداز
shooter
تیرانداز
sagittarius
تیرانداز
sharpshooter
تیرانداز ماهر
archer
تیرانداز با کمان
bowman
تیرانداز با کمان
archers
تیرانداز با کمان
sharp shooter
تیرانداز درجه 1
sniper
تیرانداز از خفا
toxophilite
تیرانداز کماندار
snipers
تیرانداز از خفا
expert gunner
تیرانداز ماهرتوپخانه
bowman
تیرانداز کمان کش
marksmen
تیرانداز ماهر
marksman
تیرانداز ماهر
shot
تیراندازی تیرانداز ماهر
body alinement
تنظیم بدن تیرانداز
shots
تیراندازی تیرانداز ماهر
snipers
تیرانداز ماهر تفنگ
sniper
تیرانداز ماهر تفنگ
toxophilite
تیرانداز ماهر با تیر و کمان
marksman
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
stations
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stationed
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
benchrest
سکو برای تکیه دادن تیرانداز
cheekpiece
تکیه گاه گونه تیرانداز روی تفنگ
creeps
رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
creep
رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
prizes
ممتاز
superiors
ممتاز
superior
ممتاز
of d.
ممتاز
first class
ممتاز
preferential
ممتاز
eximious
ممتاز
privileged
ممتاز
prize
ممتاز
prized
ممتاز
prizing
ممتاز
ditinct
ممتاز
distinctive
ممتاز
summa cum laude
ممتاز
excellent
ممتاز
immense
ممتاز
pre-eminent
ممتاز
knockout
ممتاز
distinguished
ممتاز
recherche
ممتاز
distinct
ممتاز
elite
ممتاز
privieged
ممتاز
first-rate
ممتاز
knockouts
ممتاز
cordon bleu
ممتاز
gilt edge
ممتاز
advantageous
ممتاز
trap
سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
privileged mode
حالت ممتاز
preferred shares
سهام ممتاز
forehand
قسمت ممتاز
selectman
شخص ممتاز
privileged creditor
طلبکار ممتاز
unprivileged
غیر ممتاز
preferred creditor
طلبکار ممتاز
first class brick
اجر ممتاز
preferential claims
طلب ممتاز
preferred stock
سهم ممتاز
distinguished unit
یکان ممتاز
scholars
شاگر ممتاز
privileged share
سهم ممتاز
privileged shares
سهام ممتاز
privieged operation
عمل ممتاز
pererence
سهم ممتاز
forehands
قسمت ممتاز
privieged program
برنامه ممتاز
scholar
شاگر ممتاز
privileged mode
وجه ممتاز
privileged instruction
دستورالعمل ممتاز
hotdog
ورزشکار ممتاز
gilt-edged
مقدم ممتاز
select
ممتاز منتخب
sovereign
خوب و ممتاز
selected
ممتاز منتخب
illustrious
درخشان ممتاز
PR
سهام ممتاز
sovereigns
خوب و ممتاز
toppings
عالی ممتاز
preference shares
سهام ممتاز
high resistance cement
سیمان ممتاز
gilt edged
مقدم ممتاز
good
ممتاز ارجمند
selects
ممتاز منتخب
topping
عالی ممتاز
puncuation
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
whizbang
ممتاز خارق العاده
preference bonds
اوراق قرضه ممتاز
whizzbang
ممتاز خارق العاده
discretionary
خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry
دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
discriminated
با علائم مشخصه ممتاز کردن
discriminates
با علائم مشخصه ممتاز کردن
discriminate
با علائم مشخصه ممتاز کردن
showpiece
نمونه ممتاز ویژه نمایش
showpieces
نمونه ممتاز ویژه نمایش
edward j. neil award
جایزه بوکسور ممتاز سال
eclipse award
جایزه سوارکار ممتاز سال
classes
گروه وزنی ورزشکار ممتاز
classed
گروه وزنی ورزشکار ممتاز
class
گروه وزنی ورزشکار ممتاز
classing
گروه وزنی ورزشکار ممتاز
First Ladies
زنی که در رشتهی خود ممتاز باشد
accessit
امتیازی که به شاگردان ممتاز داده میشود
First Lady
زنی که در رشتهی خود ممتاز باشد
poniter
نشان دهنده نشان گیرنده
markings
نشان دار سازی نشان
marking
نشان دار سازی نشان
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
stream
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streams
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streamed
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
supervisory
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
valedictorians
دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
valedictorian
دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
marks
نشان کردن نشان
mark
نشان کردن نشان
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
indicator
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
short international
مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
insigne
نشان
traceless
بی نشان
targeting
نشان
presage
نشان
symbol
نشان
benchmarks
نشان
benchmark
نشان
trackless
بی نشان
targets
نشان
trace
نشان
traced
نشان
medal
نشان
presages
نشان
signal
نشان
printless
بی نشان
signaled
نشان
signalled
نشان
banner
نشان
ensign
نشان
banners
نشان
traces
نشان
target
نشان
ensigns
نشان
presaging
نشان
presaged
نشان
emblem
نشان
hallmarks
نشان
shew
نشان
plaques
نشان
plaque
نشان
impressing
نشان
tracts
نشان
ikons
نشان
hallmark
نشان
marks
نشان
emblems
نشان
mark
نشان
icon
نشان
icons
نشان
targeted
نشان
tract
نشان
impresses
نشان
targetted
نشان
refrigerent
تب نشان
refrigeratory
تب نشان
indication
نشان
medals
نشان
targetting
نشان
impressed
نشان
impress
نشان
savorŠetc
نشان
badges
نشان
cicatricial
نشان
badge
نشان
cicatrice
نشان
chalk
نشان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com