Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (12 milliseconds)
English
Persian
end mark
نشان خاتمه
Search result with all words
field
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
fielded
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
fields
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
reverse
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
end
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
reach out with an olive branch
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
<idiom>
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
Other Matches
burn out
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
end
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended
خاتمه دادن خاتمه یافتن
puncuation
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary
خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry
دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
markings
نشان دار سازی نشان
poniter
نشان دهنده نشان گیرنده
marking
نشان دار سازی نشان
endings
خاتمه
termination
خاتمه
ends
خاتمه
closures
خاتمه
end
خاتمه
sequel
خاتمه
last a
خاتمه
sequels
خاتمه
ended
خاتمه
closure
خاتمه
prorogation
خاتمه
expiry
خاتمه
notice of determination
خاتمه
notice of cancellation
خاتمه
quit
خاتمه
notice of termination
خاتمه
letter of dismissal
خاتمه
lay-off
خاتمه
quitting
خاتمه
notice to quit
خاتمه
dismissal
خاتمه
withdrawal
خاتمه
abrogation
خاتمه
end all
خاتمه
ending
خاتمه
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
to put an end to
خاتمه دادن
call off
خاتمه دادن
ends
خاتمه یافتن
terminates
خاتمه یافتن
expirations
خاتمه بازدم
wrap up
خاتمه یافتن
expiration
خاتمه بازدم
ends
خاتمه فرجام
to break off
خاتمه دادن
due out
خاتمه یافته
ended
خاتمه یافتن
abort
خاتمه غیرعادی
aborted
خاتمه غیرعادی
aborting
خاتمه غیرعادی
aborts
خاتمه غیرعادی
to knit up
خاتمه دادن
to bring to an end
خاتمه دادن
cessation
خاتمه دادن
end
خاتمه فرجام
closing
خاتمه عملیات
terminated
خاتمه یافتن
rise
خاتمه یافتن
terminate
خاتمه یافتن
endings
خاتمه پیام
ending
خاتمه پیام
terminative
خاتمه دهنده
general discharge
خاتمه خدمت
ended
خاتمه فرجام
rises
خاتمه یافتن
end
خاتمه یافتن
walking ticket
ورقه خاتمه خدمت
post hostilities
بعداز خاتمه مخاصمات
termination
خاتمه دادن یا توقف
walking papers
ورقه خاتمه خدمت
abnormal end
خاتمه غیر عادی
pt down
بزوربچیزی خاتمه دادن
layoffs
خاتمه دادن به خدمت
muster out
بخدمت خاتمه دادن
lay off
بخدمت خاتمه دادن
to fight out
باجنگ خاتمه دادن
post hostilities
بعد از خاتمه درگیریها
layoff
خاتمه دادن به خدمت
terminated
خاتمه دادن منتهی
end spell
خاتمه کلمات رمز
end spell
خاتمه هر کلمه رمز
denunciations
اعلان الغاء یا خاتمه
terminates
خاتمه دادن منتهی
completing
خاتمه دادن به یک کار
complete
خاتمه دادن به یک کار
denunciation
اعلان الغاء یا خاتمه
completes
خاتمه دادن به یک کار
abend
خاتمه غیر عادی
terminate
خاتمه دادن منتهی
completed
خاتمه دادن به یک کار
end of transmission block
خاتمه ارسال بلاک
completed
خاتمه یافته یا کامل شده
post flight
بعد از خاتمه پرواز هواپیما
disaffiliate
به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
end
تمام کردن خاتمه دادن
terminated
محدود کردن خاتمه یافتن
terminate
محدود کردن خاتمه یافتن
to come to an end
خاتمه یافتن تمام شدن
to get done with
خاتمه دادن تمام کردن
to wind up
خاتمه دادن بپایان رساندن
completing
خاتمه یافته یا کامل شده
terminates
محدود کردن خاتمه یافتن
completes
خاتمه یافته یا کامل شده
ended
تمام کردن خاتمه دادن
to draw to a close
به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
ends
تمام کردن خاتمه دادن
complete
خاتمه یافته یا کامل شده
end
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
static
چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
ends
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
logging
عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
abended
خاتمه یافته بطور غیر عادی
ended
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
contract termination
فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
supervisory
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
presentation layer
کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
adjourns
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
to impress a mark on something
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
reversed
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
burnout velocity
سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
hang up
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang-up
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
reverse
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverses
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
hang-ups
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
reversing
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
mark
نشان کردن نشان
marks
نشان کردن نشان
group
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
interpleader
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
groups
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
text
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
texts
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
multiphase program
برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
interplead
پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
layer
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layers
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
sequential
خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
flag
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flags
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
cycle
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cargo outturn message
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
cycles
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycled
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
wiring
جعبهای که سیم بندی شبکه یا بخشهای شبکه خاتمه می یابند و بهم وصل هستند
indicator
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
jump instruction
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
times
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
timed
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
dynamic
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamically
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
future perfect
شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
cycles
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycled
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
asynchronous transmission
اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
swops
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
subroutine
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
unmarked
بی نشان
badges
نشان
plaque
نشان
caret
نشان
targets
نشان
badge
نشان
targetted
نشان
plaques
نشان
targetting
نشان
impress
نشان
medals
نشان
ikons
نشان
medal
نشان
bench mark
نشان
indication
نشان
tract
نشان
icons
نشان
tracts
نشان
impressed
نشان
impresses
نشان
impressing
نشان
icon
نشان
mark
نشان
tracks
نشان
presaged
نشان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com