English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
tick off نشان رسیدگی و مقابله
Other Matches
to check off رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
emergency drill تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
checked مقابله کردن مقابله
checks مقابله کردن مقابله
check مقابله کردن مقابله
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
contrasted مقابله
checking مقابله
collations مقابله
collation مقابله
controlment مقابله
counterview مقابله
confrontation مقابله
echo check مقابله
contrasts مقابله
contrast مقابله
contrasting مقابله
opposition مقابله
check مقابله
bucking مقابله
confrontations مقابله
transfer check مقابله
checked مقابله
checks مقابله
check boxes جعبههای مقابله
checks and balance کنترل و مقابله
checklist سیاهه مقابله
casting out nines مقابله نه نهی
cyclic check مقابله چرخهای
algebra جبر و مقابله
check indicator نماینده مقابله
repel مقابله کردن
repelled مقابله کردن
check point نقطه مقابله
limit check مقابله حدود
parity checking مقابله توازن
parity check مقابله ایستایی
crossecheck مقابله مجدد
modulo n check مقابله به پیمانه
spot check مقابله موضعی
spot checks مقابله موضعی
retaliation مقابله به مثل
reciprocity مقابله به مثل
twin check مقابله توام
repels مقابله کردن
repelling مقابله کردن
marginal check مقابله مرزی
opposability مقابله پذیری
loop checking مقابله حلقه
validity check مقابله اعتبار
parity check مقابله توازن
data check مقابله داده ها
check list سیاهه مقابله
collate مقابله کردن
spell checker مقابله گر املائی
cross-examination پرسش و مقابله
beards مقابله کردن
sum check مقابله جمعی
acounter مقابله کردن
countered مقابله کردن
beard مقابله کردن
collating مقابله کردن
countering مقابله کردن
automatic check مقابله خودکار
collates مقابله کردن
arithmetic check مقابله حسابی
collated مقابله کردن
overflow check مقابله سرریز
bucking coil پیچک مقابله
system check مقابله سیستم
sequence check مقابله ترتیب
sequence checking مقابله ترتیبی
diagnostic check مقابله تشخیصی
dynamic check مقابله پویا
visual check مقابله بصری
visual check مقابله دیداری
sight check مقابله چشمی
built in check مقابله توکار
sight check مقابله نظری
selection check مقابله گزینش
cross-examinations پرسش و مقابله
counter مقابله کردن
check مقابله کردن بررسی
syntax checker مقابله نحوه گری
checked مقابله کردن بررسی
checks مقابله کردن بررسی
counter military مقابله باعملیات نظامی
odd even check مقابله فرد و زوج
check indicator مشخص کننده مقابله
vertical parity check مقابله توان عمدی
duplication check مقابله از راه تکرار
parity check مقابله کردن توازن
checking program برنامه مقابله کننده
collated مقابله وتطبیق کردن
machine check interrupt وقفه مقابله ماشین
reciprocates مقابله به مثل نمودن
hardware check مقابله سخت افزاری
collates مقابله وتطبیق کردن
reciprocated مقابله به مثل نمودن
collating مقابله وتطبیق کردن
longitudinal redundancy check مقابله افزونگی طولی
dump check مقابله حین روبرداری
reciprocate مقابله به مثل نمودن
collate مقابله وتطبیق کردن
marking نشان دار سازی نشان
markings نشان دار سازی نشان
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
programmed check مقابله برنامه ریزی شده
checkpoint restart اغازگر مجدد نقطه مقابله
i raked all algebra جبر و مقابله را زیر و روکردم
disaster control روش مقابله با سوانح و بلایا
Touché! خوب مقابله کردی! [در بحثی]
rencontre با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencounter با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
lrc Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
checkpoint محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
checkpoints محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
inquiries رسیدگی
probe رسیدگی
service رسیدگی به
serviced رسیدگی به
probes رسیدگی
inquiry رسیدگی
probed رسیدگی
verification رسیدگی
attention رسیدگی
attentions رسیدگی
cassation رسیدگی
puberty رسیدگی
consideration رسیدگی
considerations رسیدگی
handling رسیدگی
oyer رسیدگی
conizance حق رسیدگی
investigations رسیدگی
controlment رسیدگی
investigation رسیدگی
matureness رسیدگی
auditing رسیدگی
audits رسیدگی
examinations رسیدگی
audited رسیدگی
adjustment رسیدگی
examination رسیدگی
ripeness رسیدگی
audit رسیدگی
adjustments رسیدگی
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
try رسیدگی کردن
investigating رسیدگی کردن
tries رسیدگی کردن
examining با into رسیدگی کردن
trial on merits رسیدگی ماهوی
scope دامنه رسیدگی
verified رسیدگی کردن
examined با into رسیدگی کردن
examined رسیدگی کردن
investigates رسیدگی کردن
examine رسیدگی کردن
investigated رسیدگی کردن
to see to رسیدگی کردن
investigate رسیدگی کردن
examining رسیدگی کردن
examine با into رسیدگی کردن
auditors مامور رسیدگی
to llok رسیدگی کردن
inquisitorial وابسته به رسیدگی
to look in to رسیدگی کردن
cassation رسیدگی فرجامی
examinations رسیدگی معاینه
examination رسیدگی معاینه
deal with رسیدگی کردن
investigable قابل رسیدگی
investigation in the supreme court رسیدگی فرجامی
look into رسیدگی کردن
claims handling رسیدگی به شکایات
inquest بازجویی رسیدگی
inquests بازجویی رسیدگی
to see about رسیدگی کردن
mellowness نرمی رسیدگی
auditor مامور رسیدگی
go into رسیدگی کردن
considers رسیدگی کردن
consider رسیدگی کردن
to go into رسیدگی کردن
assistance موافبت رسیدگی
to do for رسیدگی کردن به
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com