English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
interogation mark نشان پرسش
point of interrogation نشان پرسش
Search result with all words
question mark پرسش نشان
question marks پرسش نشان
Other Matches
interrogatively بشکل پرسش بطور پرسش
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
items پرسش
querying پرسش
query پرسش
queries پرسش
queried پرسش
questions پرسش
questioned پرسش
item پرسش
test item پرسش
question پرسش
questioningly پرسش کنان
questioned تردید پرسش
cross-examined پرسش کردن از
floorer پرسش سخت
interrogatively ازراه پرسش
cross-examine پرسش کردن از
cross-examines پرسش کردن از
question تردید پرسش
indirect question پرسش غیرمستقیم
cross-examining پرسش کردن از
oblique question پرسش غیرمستقیم
inquiry پرسش بازجویی
inquiries پرسش بازجویی
questtioningly پرسش کنل
questionary پرسش نامه
in an interrogatory tone با لحن پرسش
item validity اعتبار پرسش
debrief پرسش کردن
catechist ازراه پرسش
posers پرسش دشوار
catechize از راه پرسش
cross-examination پرسش و مقابله
catechise از راه پرسش
debriefed پرسش کردن
debriefs پرسش کردن
leadingquestion پرسش راهنما
cross-examinations پرسش و مقابله
poser پرسش دشوار
item selection پرسش گزینی
questions تردید پرسش
interrogarive pronoun ضمیر پرسش
poseur پرسش دشوار
item analysis تحلیل پرسش
item difficulty دشواری پرسش
interrogators پرسش کننده
interrogator پرسش کننده
poseurs پرسش دشوار
multiple choice item پرسش چند گزینهای
catechisms پرسش نامه مذهبی
status enquiry پرسش نامه وضعیت
quiz شوخی پرسش و ازمون
open ended question پرسش باز پاسخ
leading questions پرسش راهنمایی کننده
to overwhelm with questions غرق پرسش کردن
leading question پرسش راهنمایی کننده
catechism پرسش نامه مذهبی
quizzes شوخی پرسش و ازمون
inquiries پرسش بازجویی رسیدگی
interrogator responsor دستگاه پرسش- پاسخ
circularize پرسش نامه فرستادن
item discrimination index ضریب افتراق پرسش
inquiry system سیستم پرسش- پاسخ
catechize از راه پرسش یاددادن
catechise از راه پرسش یاددادن
leap frog test آزمایش پرسش قورباغه
inquiry پرسش بازجویی رسیدگی
this very question دقیقا همین پرسش
inquisitorial مقرون به سخت گیری در پرسش
resolveme this این پرسش را پاسخ دهید
She did not ask about this. او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
inquire پرسش کردن جویا شدن
enquires پرسش کردن جویا شدن
enquired پرسش کردن جویا شدن
inquired پرسش کردن جویا شدن
status enquiry پرسش درخصوص وضعیت مشتری
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
multiple-choice وابسته به پرسش چند پاسخی
inquires پرسش کردن جویا شدن
marking نشان دار سازی نشان
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
markings نشان دار سازی نشان
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
to p angone with questions با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
to p any one with question کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
this act provoked my inquiry این کار موجب پرسش من است
... if you don't mind my asking ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
to pry into a person affairs فضولانه در باره کسی پرسش کردن
interrogate مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
interrogated مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
relational database management system پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
opens به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opened به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
jump instruction پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
catechetics فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
maieutics فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
a penny for your thoughts <idiom> [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
images توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
image توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
queried که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queries که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
querying که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
mark نشان کردن نشان
marks نشان کردن نشان
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
dogmatism دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
queried زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
inquiringly تحقیق کنان پرسش کنان
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
languages زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
printless بی نشان
signaled نشان
hallmarks نشان
signal نشان
hallmark نشان
signalled نشان
banner نشان
refrigerent تب نشان
banners نشان
savorŠetc نشان
plaques نشان
emblem نشان
tracts نشان
tract نشان
shew نشان
plaque نشان
emblems نشان
indication نشان
medals نشان
medal نشان
refrigeratory تب نشان
insignia نشان
ear mark نشان
traces نشان
traced نشان
trace نشان
presaging نشان
presages نشان
presaged نشان
presage نشان
cicatrice نشان
grammalogue نشان
hash mark خط نشان
ikons نشان
icons نشان
icon نشان
marks نشان
cicatricle نشان
cicatricial نشان
track نشان
tracked نشان
tracks نشان
unmarked بی نشان
brands نشان
branding نشان
brand نشان
symptoms نشان
symptom نشان
bench mark نشان
caret نشان
attributing نشان
attributes نشان
attribute نشان
mark نشان
impressing نشان
targets نشان
targeting نشان
targeted نشان
target نشان
symbol نشان
ensigns نشان
ensign نشان
benchmarks نشان
targetted نشان
impresses نشان
impressed نشان
impress نشان
badges نشان
badge نشان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com