Dictiornary-Farsi | نشان گذار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
marker	نشان گذار
markers	نشان گذار
mark sense	نشان گذار


Search result with all words

parentheses free nataton	نشان گذار بدون پرانتز
Other Matches

puncuation	نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters	عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter	عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary	خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star	نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry	دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
transition	گذار
transitions	گذار
over-	گذار
over	گذار
lienee	وثیقه گذار
deepositor	ودیعه گذار
blazers	علامت گذار
demographic transition	گذار جمعیت
blazer	علامت گذار
legiskative	قانون گذار
legator	میراث گذار
pawnor	رهن گذار
depositor	امانت گذار
legislatress	قانون گذار زن
racers	مسابقه گذار
spotter	خال گذار
pledgor	وثیقه گذار
pledgor	رهن گذار
crossing site	محل گذار
founders	بنیان گذار
founder	بنیان گذار
foundered	بنیان گذار
foundering	بنیان گذار
tracked layer	ریل گذار
bailor	امانت گذار
bailer	امانت گذار
legislatrix	قانون گذار زن
assessor	خراج گذار
tapper	توپی گذار
zoogenic	بچه گذار
mortgagor	رهن گذار
discriminator	فرق گذار
nomographer	قانون گذار
investors	سرمایه گذار
investor	سرمایه گذار
transition state	حالت گذار
transition period	دوره گذار
transit time	زمان گذار
tracklayer	ریل گذار
salver	مرهم گذار
dotter	نقطه گذار
punctuator	نقطه گذار
oviparous	تخم گذار
lowpass	پایین گذار
racer	مسابقه گذار
outdoor recreation	گشت و گذار
marker pen	علامت گذار
encoder	رمز گذار
legislative	قانون گذار
trend-setters	بدعت گذار
trend-setter	بدعت گذار
differentiator	فرق گذار
insured	بیمه گذار
impressionistic	برداشت گذار
accomodating	منت گذار
salvers	مرهم گذار
coder	رمز گذار
contributory	خراج گذار
legislators	قانون گذار
heretic	بدعت گذار
bypass	کنار گذار
bypassed	کنار گذار
bypasses	کنار گذار
space bar	فاصله گذار
bypassing	کنار گذار
insurant	بیمه گذار
grounder	پایه گذار
instaurator	بنیاد گذار
legislator	قانون گذار
shelver	در تاقچه گذار
shelver	در قفسه گذار
swindler	کلاه گذار
swindlers	کلاه گذار
auctioneer	حراج گذار
pracitcable	گذار کردنی
grounder	کار گذار
innovator	بدعت گذار
handlers	دسته گذار
prizer	قیمت گذار
valuer	قیمت گذار
handler	دسته گذار
pricer	قیمت گذار
grader	نمره گذار
graduator	درجه گذار
valuers	قیمت گذار
auctioneers	حراج گذار
innovators	بدعت گذار
heretics	بدعت گذار
buoy tender	ناو بویه گذار
depositor	ودیعه گذار مودع
truster	ودیعه گذار اعتباردهنده
testator	شاهد میراث گذار
uniparous	هر باریک تخم گذار
buoy tender	کشتی بویه گذار
free capital	سرمایه گذار پولی
dot generator	مولد خال گذار
minelayer	ناو مین گذار
burst gate	لامپ پیام گذار
net laying ship	کشتی تور گذار
money lender	پول به بهره گذار
mine layer	کشتی مین گذار
minelayer	کشتی مین گذار
miscreant	بدعت گذار خبیث
subcaliber	تفنگ اثر گذار
dan layers	شناوه بویه گذار
dan runner	کشتی بویه گذار
position control	پیچ مرکز گذار
spacebar	کلید فاصله گذار
poniter	نشان دهنده نشان گیرنده
marking	نشان دار سازی نشان
markings	نشان دار سازی نشان
flags	یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag	یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
spademan	نفر خرج گذار توپ
truster	باور کننده امانت گذار
pathfinders	هواپیمای علامت گذار مسیر
pathfinder	هواپیمای علامت گذار مسیر
You are not pulling my leg , are you ?	نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
to mince matters	از گفتن راستی فرو گذار کردن
godmother	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
range ladder	تنظیم تیربه روش نردبانی با شلیک گذار و کوتاه
loader	خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
nomothetes	کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
encipher	تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
encrypt	تبدیل متن به حالت امن با استفاده از سیستم رمز گذار
supervisory	1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something	نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
marks	نشان کردن نشان
mark	نشان کردن نشان
ground resolution	قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
sentinels	1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
sentinel	1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
winters	قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
winter	قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
indicator	نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth	عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
financiers	سرمایه دار سرمایه گذار
financier	سرمایه دار سرمایه گذار
depositor	صاحب سپرده سپرده گذار
crossing area	منطقه گذار منطقه پایاب
zoogenous	بچه زا بچه گذار
signalled	نشان
printless	بی نشان
ensigns	نشان
emblems	نشان
signaled	نشان
unmarked	بی نشان
savorŠetc	نشان
signal	نشان
benchmarks	نشان
brands	نشان
refrigerent	تب نشان
benchmark	نشان
targeting	نشان
refrigeratory	تب نشان
branding	نشان
brand	نشان
banners	نشان
banner	نشان
emblem	نشان
vexillum	نشان
badge	نشان
badges	نشان
targeted	نشان
plaques	نشان
impress	نشان
plaque	نشان
symbol	نشان
shew	نشان
symptoms	نشان
symptom	نشان
ensign	نشان
tracts	نشان
grammalogue	نشان
tract	نشان
indication	نشان
medals	نشان
hallmark	نشان
tracked	نشان
tracks	نشان
target	نشان
targetting	نشان
targetted	نشان
track	نشان
impressing	نشان
medal	نشان
impressed	نشان
impresses	نشان
ear mark	نشان
hallmarks	نشان
targets	نشان
tokens	نشان
insigne	نشان