Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
planning programming budgetting
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
Other Matches
planning system
نظام برنامه ریزی
program budget
بودجه برنامهای
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
budgeting
بودجه ریزی
planning comission
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
subprogram
1-زیر تابع در یک برنامه . 2-برنامهای که با برنامه اصلی فراخوانی شود
businesses
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
scheduled wave
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
business
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
assembler
برنامه اسمبلی یا برنامهای که برنامه به زبان اسمبلی را به کد ماشین تبدیل میکند
apt
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
languages
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
language
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
sort generator
برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
run duration
1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند
optimizer
برنامهای که برنامه دیگری را تنظیم میکند تا کاراتر باشد
planning
<adj.>
برنامه ریزی
schematization
برنامه ریزی
programming
برنامه ریزی
managements
برنامه ریزی
management
برنامه ریزی
loader
برنامهای که فایل یا برنامه دیگری را در حافظه کامپیوتر باز میکند
mp/m
برنامه کنترلی چند برنامهای برای ریزکامپیوترهاforicrocomputers Program ultiprogrammingControl
overall planning
برنامه ریزی کلی
programming methods
روشهای برنامه ریزی
agricultural planning
برنامه ریزی کشاورزی
timing
برنامه ریزی زمانی
adhoc planning
برنامه ریزی روزمره
national planning
برنامه ریزی ملی
personnel development
برنامه ریزی استخدامی
financial planning
برنامه ریزی مالی
schedules
برنامه ریزی کردن
production planning
برنامه ریزی تولید
plans
برنامه ریزی کردن
corporate planning
برنامه ریزی شرکت
consolidated planning
برنامه ریزی تلفیقی
plan
برنامه ریزی کردن
goal programming
برنامه ریزی ارمانی
contract scheduling
برنامه ریزی قرارداد
square away
<idiom>
برنامه ریزی کردن
work out
<idiom>
برنامه ریزی کردن
product planning
برنامه ریزی محصولات
optimal planning
برنامه ریزی مطلوب
imperative planning
برنامه ریزی اجباری
program
برنامه ریزی کردن
optimal planning
برنامه ریزی بهینه
programs
برنامه ریزی کردن
curriculum development
برنامه ریزی درسی
macroplanning
برنامه ریزی کلان
educational planning
برنامه ریزی اموزشی
comprehensive planning
برنامه ریزی جامع
rural planning
برنامه ریزی روستائی
planning horizon
افق برنامه ریزی
centeralized planning
برنامه ریزی متمرکز
scheduled
برنامه ریزی کردن
ex ante
برنامه ریزی شده
planning horizon
مدت برنامه ریزی
planning model
الگوی برنامه ریزی
planning cycle
دوره برنامه ریزی
state planning
برنامه ریزی دولتی
social planning
برنامه ریزی اجتماعی
dietetics
برنامه ریزی غذایی
centralized planning
برنامه ریزی متمرکز
sectoral planning
برنامه ریزی بخشی
dynamic programming
برنامه ریزی پویا
central planning
برنامه ریزی مرکزی
development planning
برنامه ریزی توسعه
schedule
برنامه ریزی کردن
economic planning
برنامه ریزی اقتصادی
develop
برنامه ریزی و تولید
programmed
برنامه ریزی شده
population planning
برنامه ریزی جمعیت
planning principles
اصول برنامه ریزی
quadratic programming
برنامه ریزی غیرخطی
linear programming
برنامه ریزی خطی
family planning
برنامه ریزی خانواده
quantitative programming
برنامه ریزی کمی
regional planning
برنامه ریزی منطقهای
develops
برنامه ریزی و تولید
scheduled fire
اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
generalized planning
برنامه ریزی تعمیم یافته
programmed computer
کامپیوتر برنامه ریزی شده
manpower planning
برنامه ریزی نیروی انسانی
programmed instruction
دستورالعمل برنامه ریزی شده
programmed label
برچسب برنامه ریزی شده
gosplan
سازمان برنامه ریزی شوروی
programmed switch
گزینه برنامه ریزی شده
programmed check
بررسی برنامه ریزی شده
long run planning
برنامه ریزی بلند مدت
inter sectoral planning
برنامه ریزی بین بخشی
material requirements planning
برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
nonprogrammed halt
توقف برنامه ریزی نشده
nonlinear programming
برنامه ریزی غیر خطی
non numeric programming
برنامه ریزی غیر عددی
medium term planning
برنامه ریزی میان مدت
multi level planning
برنامه ریزی چند سطحی
impulse buying
خرید بدون برنامه ریزی
programmable check
مقابله برنامه ریزی شده
programmable terminal
ترمینال قابل برنامه ریزی
programmed check
مقابله برنامه ریزی شده
integer programming
برنامه ریزی عدد صحیح
short run planning
برنامه ریزی کوتاه مدت
devise
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devises
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devising
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
planned saving
پس انداز برنامه ریزی شده
production resource planning
برنامه ریزی منابع تولید
devised
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
production planning and control
برنامه ریزی و کنترل تولید
decentralized planning
برنامه ریزی غیر متمرکز
directive planning
برنامه ریزی هدایت شده
financial planning system
سیستم برنامه ریزی مالی
scheduling
برنامه ریزی کارهای اجرائی
planned demand
تقاضای برنامه ریزی شده
proms
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
prom
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
test driver
برنامهای که اجرای برنامه دیگر را در مقابل مجموعهای از دادههای ازمایشی هدایت کند
knock about
<idiom>
بدون برنامه ریزی سفر کردن
materials requirements planning
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
programmed i/o
ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
redefine
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefining
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefined
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
centrally planned economy
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
sensitivity analysis
تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
development
برنامه ریزی تولید محصول جدید
blows
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
blow
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
hard
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
harder
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hardest
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
developments
برنامه ریزی تولید محصول جدید
redefines
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
planned investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
library
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
libraries
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
timer switch
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
EAPROM
گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
electrically
نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
fpla
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
appropriation
بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
cursor
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
design
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
addressable
نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
cursors
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
designs
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
to reprogram
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
blast
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blasts
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
device
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
child process
تابع یا برنامهای که توسط برنامههای دیگر فراخوانده می شوند و در حین اجرای برنامه دوم فعال می مانند
child program
تابع یا برنامهای که توسط برنامههای دیگر فراخوانده می شوند و در حین اجرای برنامه دوم فعال می مانند
devices
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
planned economy
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economies
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
balances
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
delay
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
balance
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
preprogrammed
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
eds
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
plato
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
delays
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delaying
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
trace
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
traced
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
traces
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
prom
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
proms
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
robotics
مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
eerom
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
pla
CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
postprocessor
برنامهای که داده را از برنامه دیگر پردازش میکند که پردازش شده است
translators
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
business
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
thrashing
وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
background program
برنامهای که به هنگام عدم نیازمندیهای برنامههای باتقدم بالا به امکانات سیستم کامپیوتری چند برنامهای قابل اجرا میباشد
database
برنامهای که یک واسط بین برنامه نوشته شده برای دستیابی به توابع DBMS است و خود DBMS
databases
برنامهای که یک واسط بین برنامه نوشته شده برای دستیابی به توابع DBMS است و خود DBMS
programmer
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmers
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
client side
داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
facsimiles
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimile
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
programmable logic array
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
object
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objects
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objecting
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
indirect objects
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
direct objects
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objected
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
programmable read only memory
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
eprom
PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
foreground program
برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com