Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
price system	نظام قیمتی
Search result with all words
dual price system	نظام دو قیمتی
Other Matches
marxist economics	نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
dress left	از چپ نظام یا از راست نظام
worthlessness	بی قیمتی
high dollar value	قیمتی
high value	قیمتی
precious	: قیمتی
agates	سنگ قیمتی
to set no great store by	قیمتی ندانستن
agate	سنگ قیمتی
valuable	گرانبها قیمتی
precious metal	فلز قیمتی
worthful	گرانبها قیمتی
precious stone	سنگ قیمتی
At all costs . At any price .	به هر قیمتی که شده
Without ( beyond , above ) price .	بی نهایت قیمتی
for all the world <idiom>	بهر قیمتی
stoning	سنگ قیمتی
stones	سنگ قیمتی
stone	سنگ قیمتی
noble metal	فلز قیمتی
high grade steel	فولاد قیمتی
price support	حمایت قیمتی
ingot	فلز قیمتی
asteria	نوعی سنگ قیمتی
price elasticity of supply	کشش قیمتی عرضه
price elasticity of demand	کشش قیمتی تقاضا
priceable things	اموال یا اشیا قیمتی
nonprice competition	رقابت غیر قیمتی
rondel	سنگهای قیمتی مدورزینتی
lapidarian	وابسته به سنگهای قیمتی
lapidary	وابسته به سنگهای قیمتی
average revenue	قیمتی که خریدارمی پردازد
carpet value	ارزش قیمتی فرش
cameos	برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
He is a priceless nice fellow .	آدم نازنین و قیمتی یی است
cupellation	گرفتن فلزات قیمتی از سرب
cameo	برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
facet	سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
factory	قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factories	قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
I must get hold of her at all costs.	بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
facets	سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
Every man has his price .	هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
demand price	حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
dumping	فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
break up value	قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
value added	اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
dumping	فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
rondelle	جسم مدور سنگهای قیمتی مدور زینتی
trend	نظام
systems	نظام
trends	نظام
system	نظام
military	نظام
chucks	سه نظام
chuck	سه نظام
chucked	سه نظام
left d.	نظام به چپ
sensorium	نظام حسی
serfdom	نظام رعیتی
serfdom	نظام دهقانی
serviced	نظام وفیفه
horse	سواره نظام
drill chuck	سه نظام مته
serfdom system	نظام رعیتی
serfdom system	نظام سرفی
miniature system	خرده نظام
collectivism	نظام اشتراکی
colonial system	نظام استعماری
social system	نظام اجتماعی
communication system	نظام ارتباطی
communist system	نظام کمونیستی
conversational system	نظام محاورهای
skirmisher	پیاده نظام
man power	مشمولین نظام
credit system	نظام اعتباری
cutter chuck	سه نظام فرز
delusional system	نظام هذیانی
service	نظام وفیفه
cognitive system	نظام شناختی
dynamic system	نظام پویا
economic system	نظام اقتصادی
price system	نظام قیمت
code	نظام نامه
incentive system	نظام تشویقی
landlordism	نظام اربابی
regulations	نظام نامه
market system	نظام بازار
open system	نظام باز
household system	نظام تولیدخانوادگی
hand operated chuck	سه نظام دستی
household system	نظام خانوادگی
musculature	نظام عضلانی
modern system	نظام جدید
educational system	نظام اموزشی
mixed system	نظام مختلط
order	نظام معماری
socialism	نظام اشتراکی
factory system	نظام کارخانهای
mnemonic system	نظام یادیار
exemption	معافی نظام
modern system	نظام نوین
filing system	نظام بایگانی
foot infantry	پیاده نظام
jaw chuck	سه نظام فک دار
closed system	نظام بسته
chuck	صفحه نظام
conscription	نظام وفیفه
mechanism of the organ	نظام تشکیلات
yeomanry	سواره نظام
welfare system	نظام رفاهی
military service	نظام وفیفه
cavalry	سواره نظام
system	نظام سیستم
phonology	نظام صوتی
military	مربوط به نظام
infantry	پیاده نظام
value system	نظام ارزشها
feudalism	نظام زمینداری
systems	نظام سیستم
chucked	دستگاه نظام
chucked	صفحه نظام
chucks	دستگاه نظام
chucks	صفحه نظام
horseman	سواره نظام
dragoon	سواره نظام
dragoons	سواره نظام
chuck	دستگاه نظام
double standard	نظام دو معیاری
communism	نظام اشتراکی
accounting system	نظام حسابداری
action system	نظام عمل
barter system	نظام تهاتری
taylorism	نظام تیلور
chuck wrench	اچار سه نظام
binary system	نظام دو نمادی
biological system	نظام زیستی
centralized system	نظام متمرکز
biosystem	نظام زیستی
caste system	نظام کاستی
the military profession	کار نظام
tax system	نظام مالیاتی
capitalist system	نظام کاپیتالیسم
systems analysis	نظام شناسی
class system	نظام طبقاتی
agrarian system	نظام ارضی
systematization	نظام دهی
underdetermined system	نظام نامعین
boring chuck	سه نظام مته
system dynamics	پویائی نظام
barter system	نظام پایاپای
banking system	نظام بانکداری
pearl	مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
phylarch	فرمانده سواره نظام
systems approach	رویکرد نظام نگر
merit system	نظام شایستگی نگر
social security system	نظام تامین اجتماعی
national service	خدمت نظام وظیفه
systematized delusions	هذیانهای نظام یافته
normal interval	فرمان از جلو نظام
voluntaryist	مخالف نظام وفیفه
rationing system	نظام سهمیه بندی
rationing system	نظام جیره بندی
selective service	خدمت داوطلبانه نظام
quota system	نظام سهمیه بندی
proportional tax system	نظام مالیات تناسبی
progressive tax system	نظام مالیات تصاعدی
voting system	نظام رای گیری
wage system	نظام پرداخت دستمزد
to bear arms	خدمت نظام کردن
regressive tax system	نظام مالیاتی نزولی
planning system	نظام برنامه ریزی
monarchical	هواداری نظام شاهی
to enter the military	داخل نظام شدن
simultaneous equation system	نظام معادلات همزمانی
regressive tax system	نظام مالیاتی کاهنده
right shoulder arms	فرمان ازراست نظام
cosmologies	نظام عالم وجود
bimetallism	نظام پولی دو فلزی
capitalist system	نظام سرمایه داری
caste system	نظام طبقهای منفصل
cavalry unit	یکان سوار نظام
chuck lathe	سه نظام ماشین تراش
clamping chuck	سه نظام بست دار
closed system	نظام اقتصادی بسته
commercial banking system	نظام بانکداری تجارتی
conscription law	قانون نظام وفیفه
desert from military service	فراری از خدمت نظام
dogface	سرباز پیاده نظام
dough boy	سرباز پیاده نظام
foot soldier	سرباز پیاده نظام
doughboy	سرباز پیاده نظام
dragonnades	بوسیله سواره نظام
drill socket	[مخروطی سه نظام مته]
army regulation	نظام نامه ارتشی
infantry	رسته پیاده نظام
constitutions	نظام نامه مزاج
cosmology	نظام عالم وجود
slacker	فراری ازخدمت نظام
slackers	فراری ازخدمت نظام

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com