Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
bimetallism
نظام پولی دو فلزی
Other Matches
gold currency system
نظام پولی طلا
gold standard
نظام پولی طلا
strategic concentration by rail
سیستم پولی فلزی
bimetallic standard
پایه پولی دو فلزی
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
ball bearing
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
european monetary agreement
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
monetarists
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
birdcages
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcage
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
dress left
از چپ نظام یا از راست نظام
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
plate
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
moneyed
پولی
venal
پولی
impecuniousity
بی پولی
moneyary
پولی
pecuniary
پولی
pocket
پولی
monetary
پولی
mercenaly
پولی
impecuniosity
بی پولی
pockets
پولی
monetary economy
اقتصاد پولی
polymyxin
پولی میکسین
money capital
سرمایه پولی
monetary value
ارزش پولی
reconvert
پولی را مجدداتسعیرکردن
financial inventory
ذخایر پولی
financial property
اموال پولی
financial property
داراییهای پولی
money illusion
توهم پولی
unit of currency
واحد پولی
polywag
پولی واگ
pecuniary liability
ضمانت پولی
pay patient
مریض پولی
dealing for money
معاملات پولی
money wage
مزد پولی
money matters
امور پولی
backing
پشتوانه پولی
polyethylene
پولی اتیلن
tight money
کنترل پولی
money income
درامد پولی
money illusion
خطای پولی
monetary expansion
توسعه پولی
money orders
حواله پولی
money order
حواله پولی
monetary policy
سیاست پولی
monetary instruments
ابزارهای پولی
monetary control
کنترل پولی
monetary control
نظارت پولی
monetary convention
اتحاد پولی
monetary incentive
مشوق پولی
monetary deflation
انقباض پولی
monetary deflation
محدودیت پولی
monetary base
پایه پولی
grooved pulley
پولی شیاردار
monetary restriction
محدودیت پولی
monetary reserves
ذخائر پولی
monetary unit
واحد پولی
monetary targets
اهداف پولی
real
غیر پولی
monetary system
سیستم پولی
monetary assets
دارائیهای پولی
monetary sector
بخش پولی
monetary inflation
تورم پولی
loose pulley
پولی هرزگرد
monetary base
مبنای پولی
monetary school
مکتب پولی
monetary authorities
مقامات پولی
financed
تامین هزینه پولی
impecuniously
از روی بی پولی یا افلاس
i owe some money to you
یک پولی به شما بدهکارم
expansionary monetary policy
سیاست پولی انبساطی
tight money
سیاست پولی انقباضی
finances
تامین هزینه پولی
it was a
خوب پولی بود
deflation
انقباض پولی رکود
financing
تامین هزینه پولی
tools of monetary policy
ابزار سیاست پولی
finance
تامین هزینه پولی
rate of money wage
نرخ مزد پولی
pure monetary policy
سیاست پولی خالص
free capital
سرمایه گذار پولی
national money income
درامد ملی پولی
he is pressed for money
از بی پولی در مضیقه است
contractionary monetary policy
سیاست پولی انقباضی
restrictive monetary policy
سیاست پولی انقباضی
money rate of interest
نرخ بهره پولی
down and out
<idiom>
هیچ پولی نداشتند
dollar area
منطقه پولی دلار
price
ارزش پولی کالا
prices
ارزش پولی کالا
not for the world
<idiom>
دراعضای هیچ پولی
european monetary fund
صندوق پولی اروپا
nonmonetarists
اقتصاددانان غیر پولی
nonmonetary assets
دارائیهای غیر پولی
nonmonetary income
درامد غیر پولی
poly vinil chloride
کلرور پولی وینیل
hyperdeflation
انقباض پولی شدید
european monetary system
سیستم پولی اروپایی
money well spent
<idiom>
پولی که هدر نرفته
pecuniary externalities
پی امدهای خارجی پولی
feel the pinch
<idiom>
دچار بی پولی شدن
nonmonetary sector
بخش غیر پولی
i am pushed for money
ازبی پولی درفشار
poundage
مقدار پولی برحسب لیره
i have no money about me
با خود هیچ پولی ندارم
international monetary reserves
ذخائر پولی بین المللی
Money entrusted to my care .
پولی که با مانت نزد من سپرده شد
strapped for cash
<idiom>
هیچ پولی دربساط نداشتن
ring up
<idiom>
اضافه کردن آمار پولی
easy money
پولی که براحتی بدست اید
Monetary systems.
سیستم های پولی ( مالی )
polyester
الیاف یاپارچه پولی استر
e p u
591 منحل و "e-m-a" یاموافقتنامه پولی اروپاجایگزین ان شد
army deposit fund
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
apportionment
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
To put some money aside .
پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
burn a hole in one's pocket
<idiom>
پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
monetrarist keynesian debate
بحث طرفداران مکتب پولی وکینزی
the proceeds of the sale
پولی که از محل فروش بدست می اید
chucked
سه نظام
trend
نظام
chuck
سه نظام
trends
نظام
left d.
نظام به چپ
system
نظام
military
نظام
chucks
سه نظام
systems
نظام
cash on the barrelhead
<idiom>
پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
to give
پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
accountability
ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
transfer payment
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
contribution
پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
contributions
پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
prize money
پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
commodity money
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
chantry
پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
devaluation
تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
centralized system
نظام متمرکز
caste system
نظام کاستی
exemption
معافی نظام
biosystem
نظام زیستی
chuck wrench
اچار سه نظام
class system
نظام طبقاتی
serfdom
نظام دهقانی
closed system
نظام بسته
cognitive system
نظام شناختی
capitalist system
نظام کاپیتالیسم
open system
نظام باز
boring chuck
سه نظام مته
biological system
نظام زیستی
accounting system
نظام حسابداری
yeomanry
سواره نظام
price system
نظام قیمتی
banking system
نظام بانکداری
infantry
پیاده نظام
barter system
نظام پایاپای
binary system
نظام دو نمادی
agrarian system
نظام ارضی
barter system
نظام تهاتری
sensorium
نظام حسی
price system
نظام قیمت
musculature
نظام عضلانی
mixed system
نظام مختلط
action system
نظام عمل
incentive system
نظام تشویقی
household system
نظام تولیدخانوادگی
household system
نظام خانوادگی
hand operated chuck
سه نظام دستی
regulations
نظام نامه
jaw chuck
سه نظام فک دار
landlordism
نظام اربابی
mnemonic system
نظام یادیار
modern system
نظام نوین
modern system
نظام جدید
market system
نظام بازار
man power
مشمولین نظام
service
نظام وفیفه
serviced
نظام وفیفه
miniature system
خرده نظام
foot infantry
پیاده نظام
cutter chuck
سه نظام فرز
credit system
نظام اعتباری
conversational system
نظام محاورهای
mechanism of the organ
نظام تشکیلات
horse
سواره نظام
communist system
نظام کمونیستی
communication system
نظام ارتباطی
colonial system
نظام استعماری
delusional system
نظام هذیانی
order
نظام معماری
drill chuck
سه نظام مته
code
نظام نامه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com