English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
theory of accumulation نظریه انباشته
Other Matches
stages theory of economic growth نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
stacks انباشته
fullest انباشته
cumulative انباشته
stockpiling انباشته
stored انباشته
acervate انباشته
filled انباشته
cramped انباشته
stockpile انباشته
stockpiled انباشته
stacked انباشته
stack انباشته
full انباشته
massed انباشته
full to repletion انباشته
oodlins انباشته
stockpiles انباشته
oodles انباشته
cumulate انباشته
stodgy انباشته
tump انباشته
congeries انباشته
stocked انباشته انباره
accumulated انباشته شده
quarries توده انباشته
jackpots جوایزرویهم انباشته
accumulated error خطای انباشته
stockpiling انباشته کردن
jackpot جوایزرویهم انباشته
replete تکمیل انباشته
quarrying توده انباشته
stock انباشته انباره
quarry توده انباشته
stockpiled انباشته کردن
stockpile انباشته کردن
stored program برنامه انباشته
stockpiles انباشته کردن
stored program بابرنامه انباشته
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
stacked column graph نمودار ستونی انباشته
stacked column chart جدول ستونی انباشته
rick یونجه روی هم انباشته
gabion سبد انباشته ازسنگ
backlog کارناتمام یا انباشته پس افت
backlogs کارناتمام یا انباشته پس افت
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
cumuli ابر متراکم و روی هم انباشته
cumulus ابر متراکم و روی هم انباشته
the desk is piled with books میز از کتاب انباشته شده است
lumberyards محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
lumberyard محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
in the light of نظریه
theory نظریه
lookouts نظریه
thebe نظریه
two cents worth <idiom> نظریه
outlook نظریه
queing theory نظریه صف
viewpoints نظریه
theorems نظریه
theorem نظریه
queuing theory نظریه صف
viewpoint نظریه
theories نظریه
lookout نظریه
positioned نظریه
position نظریه
points of view نظریه
point of view نظریه
opinions نظریه
opinion نظریه
notions نظریه
notion نظریه
suggestion نظریه
recommendations نظریه
recommendation نظریه
view نظریه
viewed نظریه
viewing نظریه
suggestions نظریه
comment نظریه
views نظریه
commented نظریه
commenting نظریه
congested فشرده انباشته شده بهم فشرده
hartree theory نظریه هارتری
logic theory نظریه منطقی
maxwellian view نظریه ماکسولی
molecular theory نظریه مولکولی
network theory نظریه شبکه
noncontinuity theory نظریه ناپیوستگی
one factor theory نظریه یک عاملی
perturbation theory نظریه اختلال
poetics نظریه شاعرانه
price theory نظریه قیمت
local theory نظریه اختصاصی
learning theory نظریه یادگیری
heam yoei vooly نظریه نیرو
probability theory نظریه احتمالات
theory of relativity نظریه نسبیت
information theory نظریه اگاهی
information theory نظریه خبر
information theory نظریه اطلاعات
theory of rent نظریه اجاره
innovation theory نظریه نواوری
kinetic theory نظریه جنبشی
probability theory نظریه احتمال
transformational theory نظریه تطور
transformism نظریه تطور
stagnation thesis نظریه رکود
trireceptor theory نظریه سه گیرندهای
two factor theory نظریه دو عاملی
valence theory نظریه والانسی
theory of numbers نظریه اعداد
tetrachromatic theory نظریه چهاررنگی
viscoelastic theory نظریه ویسکوالاستیک
trichromatic theory نظریه سه رنگی
theorization نظریه پردازی
three component theory نظریه سه مولفهای
social theory نظریه اجتماعی
quantum theory نظریه کوانتومی
theory of saving نظریه پس انداز
queuing theory نظریه صف بندی
recapitulation theory نظریه بازپیدایی
theory of value نظریه ارزش
replacement theory نظریه جایگزینی
representation theory نظریه نمایش
value theory نظریه ارزش
theorem proving اثبات نظریه
group theory نظریه گروهی
views نظریه عقیده
capital theory نظریه سرمایه
classical theory نظریه کلاسیک
communication theory نظریه ارتباطات
viewing نظریه عقیده
communication theory نظریه ارتباط
consumption theory نظریه مصرف
continuity theory نظریه پیوستگی
duplicity theory نظریه دو جزیی
dust cloud theory نظریه غباری
set theory نظریه مجموعه ها
economic theory نظریه اقتصادی
electomagnetic theory نظریه الکترومغناطیسی
electron theory نظریه الکترونی
balance theory نظریه توازن
automata theory نظریه ماشینها
attensity در نظریه تیچز
viewed نظریه عقیده
theorist نظریه پرداز
theorists نظریه پرداز
refute رد کردن نظریه
refuted رد کردن نظریه
refutes رد کردن نظریه
refuting رد کردن نظریه
theoreticians نظریه پرداز
submission افهار نظریه
notional فکر نظریه
automata نظریه ماشین ها
view نظریه عقیده
reading نظریه شور
readings نظریه شور
electron theory نظریه الکترونها
equilibrium theory نظریه تعادل
theoretician نظریه پرداز
general theory نظریه عمومی
facet theory نظریه رویه ها
game theory نظریه بازی
field theory نظریه میدانی
game theory نظریه بازیها
graph theory نظریه گرافها
group theory نظریه گروهها
theory of income distribution نظریه توزیع درامد
theory of monoplistic competition نظریه رقابت انحصاری
james lange theory نظریه جیمز- لانگه
theory of income determination نظریه تعیین درامد
l.f.t. نظریه میدان لیگاند
stimulus response theory نظریه محرک- پاسخ
bard cannon theory نظریه بارد- کنون
expertize نظریه فنی دادن
surplus energy theory نظریه انرژی مازاد
switch theory نظریه راه گزینی
theory of numbers نظریه اعداد [ریاضی]
labor theory of value نظریه ارزش کار
affective arousal theory نظریه برانگیختگی عاطفی
Group theory نظریه گروه ها [ریاضی]
switched on <idiom> لحنی با نظریه تازه
put in one's two cents <idiom> به شخصی نظریه دادن
young helmholtz theory نظریه یانگ- هلمهولتس
general theory of relativity نظریه نسبیت عمومی
counseled نظریه دادن رایزنی
valence bond theory نظریه پیوند والانس
sampling theory نظریه نمونه گیری
underconsumption theory نظریه مصرف ناکافی
counselled نظریه دادن رایزنی
counselling نظریه دادن رایزنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com