Dictiornary-Farsi | نقشه خلاصه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (3 milliseconds)

English	Persian
outline	نقشه خلاصه
outlined	نقشه خلاصه
outlines	نقشه خلاصه
outlining	نقشه خلاصه


Other Matches

epitomist	شخصی که کتابی را خلاصه کند خلاصه نویس
digest	خلاصه کردن و شدن خلاصه
digests	خلاصه کردن و شدن خلاصه
digesting	خلاصه کردن و شدن خلاصه
digested	خلاصه کردن و شدن خلاصه
maps	نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map	نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy	طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies	طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection	نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map	نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
outlined	خلاصه خلاصه کردن
outlining	خلاصه خلاصه کردن
outlines	خلاصه خلاصه کردن
outline	خلاصه خلاصه کردن
docking plan	نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers	ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographer	ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography	نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
control map	نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
topographic map	نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping	نقشه کشی کردن تهیه نقشه
storage map	نقشه انباره نقشه انبارش
orthographic	تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
plots	تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot	تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted	تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet	شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy	نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
vignetting	سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
outline assembly drawing	نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel	لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control	کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
map compilation	تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
geodetic datum	سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
computer aided design and drafting	طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark	شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
synopses	خلاصه
surveys	خلاصه
compendium	خلاصه
resume	خلاصه
quintes sence	خلاصه
ens	خلاصه
surveyed	خلاصه
briefest	خلاصه
resumed	خلاصه
roundups	خلاصه
brief description	خلاصه
shortest	خلاصه
upshot	خلاصه
briefed	خلاصه
shorter	خلاصه
short	خلاصه
brief	خلاصه
roundup	خلاصه
abstract	:خلاصه
abstracting	:خلاصه
briefer	خلاصه
abstracts	:خلاصه
curt <adj.>	خلاصه
condensation	خلاصه
summary	خلاصه
extraction	خلاصه
synopsis	خلاصه
in one world	خلاصه
summaries	خلاصه
epitome	خلاصه
succinct <adj.>	خلاصه
comprisal	خلاصه
resumes	خلاصه
survey	خلاصه
scantling	خلاصه
resuming	خلاصه
concise <adj.>	خلاصه
in one word	خلاصه
in a word	خلاصه
abridgment	خلاصه
in fine	خلاصه
in short	خلاصه
fleeting <adj.>	خلاصه
short <adj.>	خلاصه
projection	سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trimsize	اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
projections	سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
grid navigation	ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
polar stereographic	سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
summation	مقامی خلاصه
compressible	خلاصه شدنی
sums	خلاصه نمودن
summarization	خلاصه سازی
minutes	خلاصه مذاکرات
precipitousness work	خلاصه سازی
precis	خلاصه نوشتن
synopsize	خلاصه کردن
tabloid	خلاصه شده
pemmican	اطلاعات خلاصه
summary card	کارت خلاصه
minute	خلاصه مذاکرات
abridged	خلاصه شده
precipitousness work	خلاصه نویسی
sum	روی هم خلاصه
extract	خلاصه زبده
extracted	زبده خلاصه
extracted	خلاصه زبده
extracting	زبده خلاصه
extracting	خلاصه زبده
tabloids	خلاصه شده
extract	زبده خلاصه
digester	خلاصه کننده
condensing	خلاصه کردن
condensate	خلاصه شده
transaction	خلاصه مذاکرات
extracts	زبده خلاصه
extracts	خلاصه زبده
condensed	خلاصه شده
briefly	بطور خلاصه
resuming	خلاصه تجربیات
resumes	خلاصه تجربیات
resumed	خلاصه تجربیات
resume	خلاصه تجربیات
epitomizing	خلاصه کردن
epitomizes	خلاصه کردن
epitomized	خلاصه کردن
epitomize	خلاصه کردن
syllabuses	خلاصه مفید
sketches	شرح خلاصه
sketches	خلاصه ملخص
sketched	شرح خلاصه
sketched	خلاصه ملخص
sketch	شرح خلاصه
sketch	خلاصه ملخص
summary	خلاصه مختصر
summary	خلاصه وضعیت
summaries	خلاصه مختصر
summaries	خلاصه وضعیت
intelligence summary	خلاصه اطلاعاتی
epitomising	خلاصه کردن
epitomises	خلاصه کردن
epitomised	خلاصه کردن
summarises	خلاصه کردن
summarised	خلاصه کردن
syllabus	خلاصه مفید
condenses	خلاصه کردن
condense	خلاصه کردن
foreshortens	خلاصه کردن
foreshortened	خلاصه کردن
foreshorten	خلاصه کردن
concept	خلاصه خط مشی
concepts	خلاصه خط مشی
summarising	خلاصه کردن
prospectus	خلاصه اگهی
prospectuses	خلاصه اگهی
summarizing	خلاصه کردن
summarizes	خلاصه کردن
summarized	خلاصه کردن
summarize	خلاصه کردن
pemican	اطلاعات خلاصه
outlining	خلاصه پیرامون
schema	خلاصه نمودار
schemata	خلاصه نمودار
briefly <adv.>	بصورت خلاصه
outlined	خلاصه پیرامون
sums	روی هم خلاصه
all in all <idiom>	به طور خلاصه
to sum up	بطور خلاصه
to sum up	خلاصه اینکه
compendiously <adv.>	بصورت خلاصه
curtly <adv.>	بصورت خلاصه
outlines	خلاصه پیرامون
abstract	خلاصه کردن
wrap up	گزارش خلاصه
abstracter	خلاصه کننده
apercu	خلاصه مختصر
compend	خلاصه زبده
curtly <adv.>	بطور خلاصه
abridgement	خلاصه مجمل
synoptic	خلاصه اجمال
briefly <adv.>	بطور خلاصه
compendiously <adv.>	بطور خلاصه
abstracting	خلاصه کردن
sum	خلاصه نمودن
abstracts	خلاصه کردن
in a word <idiom>	به طور خلاصه
summarily	بطور خلاصه
briefly speaking	بطور خلاصه
outline	خلاصه پیرامون
trig list	لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
schematically	بطور طرح یا خلاصه
adumbration	نشان دادن خلاصه
extracts	چکیده خلاصه وضعیت
abstracting	فهرست خلاصه براورد
intelligence summary	خلاصه وضعیت اطلاعاتی
briefer	دستور خلاصه کردن
abbreviating	مختصرکردن خلاصه کردن
abbreviates	مختصرکردن خلاصه کردن
vidimus	خلاصه سندو مانند ان
extract	چکیده خلاصه وضعیت
extracting	چکیده خلاصه وضعیت
abbreviate	مختصرکردن خلاصه کردن
extracted	چکیده خلاصه وضعیت