Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (20 milliseconds)
English
Persian
stamp
نقش بستن منقوش کردن
stamps
نقش بستن منقوش کردن
Other Matches
engraves
منقوش کردن
engraved
منقوش کردن
engrave
منقوش کردن
imprint
منقوش کردن
imprints
منقوش کردن
imprinted
منقوش کردن
characterized
مشخص کردن منقوش کردن
characterises
مشخص کردن منقوش کردن
characterising
مشخص کردن منقوش کردن
characterize
مشخص کردن منقوش کردن
characterizing
مشخص کردن منقوش کردن
characterised
مشخص کردن منقوش کردن
characterizes
مشخص کردن منقوش کردن
figured
منقوش
tapestry
پرده منقوش
decorated pottery
سفالکاری منقوش
plaques
لوح منقوش
graved
منقوش ساختن
plaque
لوح منقوش
tapestries
پرده منقوش
painted pottery
سفالکاری منقوش
stained glass
شیشه کاری منقوش
to stamp on the memory
در ذهن منقوش ساختن
lapidary
منقوش روی سنگ
stained glass
شیشه بندی منقوش
graphically
بطور نوشته یا منقوش
tapestried
دارای پرده منقوش
tole
حلبی منقوش وجلادار
intagliated
حکاکی شده منقوش
lapidarian
منقوش روی سنگ
figurate
دارای شکل معین منقوش
tapis
پارچه منقوش پردهای یا رومیزی یا فرش
alicatado
[کاشی کاری منقوش در اسپانیا و آمریکای لاتین]
attach
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaches
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaching
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
dog down
بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
contract
مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
bound
خیز محدود کردن مقید کردن بستن
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
shut off
قطع کردن بستن
binding
صحافی کردن به هم بستن
bindings
صحافی کردن به هم بستن
assessed
تعیین کردن بستن
blocks
بستن مسدود کردن
steek
بستن سجاف کردن
astringe
جمع کردن بستن
assesses
تعیین کردن بستن
assess
تعیین کردن بستن
assessing
تعیین کردن بستن
blocked
بستن مسدود کردن
block
بستن مسدود کردن
turn off
<idiom>
بستن ،خاموش کردن
to lay on
بستن مالیات تحمیل کردن
to bar apatn
بستن و مسدود کردن راه
decamp
رخت بر بستن کوچ کردن
decamped
رخت بر بستن کوچ کردن
decamping
رخت بر بستن کوچ کردن
string
مربی خم کردن کمان و بستن زه
decamps
رخت بر بستن کوچ کردن
feigns
بخود بستن جعل کردن
feign
بخود بستن جعل کردن
pretend
بخود بستن دعوی کردن
cincture
احاطه کردن کمرچیزی را بستن
seals
مهر و موم کردن بستن
to form a notion
اندیشه کردن خیال بستن
seal
مهر و موم کردن بستن
assume
بخود بستن وانمود کردن
assumes
بخود بستن وانمود کردن
stipulating
پیمان بستن تصریح کردن
stipulate
پیمان بستن تصریح کردن
To turn the tap on (off).
شیر آب را باز کردن ( بستن )
stipulates
پیمان بستن تصریح کردن
wattle
نرده گذاری کردن بستن
pretending
بخود بستن دعوی کردن
arrogate
غصب کردن بخود بستن
pretends
بخود بستن دعوی کردن
trusses
بهم بستن بادبان را جمع کردن
trussed
بهم بستن بادبان را جمع کردن
shunts
موازی کردن بستن بسته شدن
truss
بهم بستن بادبان را جمع کردن
seel
چشم خود را بستن کور کردن
levy
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
levies
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
lace
بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
levied
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
laces
بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
levying
مالیات بستن بر جمع اوری کردن
gagging
پوزه بند بستن محدود کردن
gagged
پوزه بند بستن محدود کردن
gag
پوزه بند بستن محدود کردن
gags
پوزه بند بستن محدود کردن
shunt
موازی کردن بستن بسته شدن
trussing
بهم بستن بادبان را جمع کردن
setting up
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
sets
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
set
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
shunted
موازی کردن بستن بسته شدن
totem poles
تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem pole
تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
lacevi
بستن با بند سفت کردن حاشیه دارکردن
to occlude
بستن
[جلو چیزی راگرفتن ]
[مسدود کردن]
buckles
باسگک بستن دست وپنجه نرم کردن
shut off
<idiom>
بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
buckle
باسگک بستن دست وپنجه نرم کردن
buckled
باسگک بستن دست وپنجه نرم کردن
To be out to do some thing .
کمر همت بستن ( کمر انجام کاری را بستن )
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
tamping
بستن مواد مشتعل کننده به دور خرج کیپ کردن خرج
log
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
contract
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
brace
بابست محکم کردن محکم بستن
braced
بابست محکم کردن محکم بستن
reassembling
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble
بستن قطعات سوار کردن قطعات
lock
قفل کردن بستن قفل
locks
قفل کردن بستن قفل
attach
بستن به
attach
بستن
obstructed
بستن
deligation
بستن
obstructs
بستن
congeals
یخ بستن
congealing
یخ بستن
freezes
یخ بستن
congealed
یخ بستن
queues
صف صف بستن
congeal
یخ بستن
queueing
صف صف بستن
gird
بستن
queued
صف صف بستن
obstruct
بستن
attaching
بستن
queue
صف صف بستن
binds
بستن
bind
بستن
obturate
بستن
picket
بستن
picketed
بستن
pickets
بستن
oppilate
بستن
imputation
بستن به
interclude
بستن
attaches
بستن
attaches
بستن به
obtruate
بستن
attaching
بستن به
occlude
بستن
ice
یخ بستن
obstructing
بستن
glaciation
یخ بستن
posset
بستن
fasten
بستن
fastened
بستن
curdled
بستن
curdles
بستن
dresses
بستن
dress
بستن
curdling
بستن
lash vt
بستن
clousure
بستن
shutting
بستن
shuts
بستن
shut
بستن
ligate
بستن
curdle
بستن
cue
صف بستن
glaciate
یخ بستن
belay
بستن
coagulating
بستن
question answer
صف بستن
coagulates
بستن
fastens
بستن
freeze
یخ بستن
connects
بستن
coagulated
بستن
coagulate
بستن
connect
بستن
pack up
بستن
gelatinate
بستن
ligation
بستن رگ
curd
بستن
cues
صف بستن
colligate
بستن
tie up
بستن
imputed
بستن
imputing
بستن
spans
پل بستن
to lay a bet
شر ط بستن
closing
بستن
cork
بستن
corks
بستن
padlock
بستن
padlocked
بستن
padlocking
بستن
padlocks
بستن
wracks
به هم بستن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com