English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
antipode نقطهء مقابل یا متقاطر
Other Matches
antipodal متقاطر
antipole ساکنین نقاط متقاطر در روی زمین
Achilles heels نقطهء ضعف
Achilles heel نقطهء ضعف
apogee نقطهء کمال
apogee نقطهء اوج
acnode نقطهء مزدوج
acme نقطهء کمال
Achilles heels نقطهء زخم پذیر
Achilles heels نقطهء جراحت پذیر
eastermost اقصی نقطهء شرقی
easternmost اقصی نقطهء شرقی
Achilles heel نقطهء جراحت پذیر
Achilles heel نقطهء زخم پذیر
aloft در بالاترین نقطهء کشتی
metastasize گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
versus در مقابل
opposed مقابل
as opposed to در مقابل
as compared to در مقابل
opposite مقابل
opposites مقابل
anti در مقابل
in front <adv.> در مقابل
in the front <adv.> در مقابل
at the front <adv.> در مقابل
at the fore <adv.> در مقابل
title مقابل
titles مقابل
fore <adv.> در مقابل
vis-a-vis مقابل
vis a vis مقابل
versus prep در مقابل
in consideration of در مقابل
at front <adv.> در مقابل
counterpoint نقطه مقابل
contrary مقابل خلاف
point blank مقابل هدف
counterpart نقطه مقابل
respondent طرف مقابل
respondents طرف مقابل
counterparts نقطه مقابل
orientated هدف مقابل
point-blank مقابل هدف
inverse برعکس مقابل
contralateral muscles عضلات مقابل
counter weight وزنه مقابل
opposite the house مقابل خانه
dead against درست مقابل
counterweight وزنه مقابل
off مقابل عازم
opposed piston engine موتورپیستون مقابل
on payment در مقابل وجه
from opposite directions از دو طرف مقابل
obverse طرف مقابل
anti thesis وضع مقابل
water resistance مقاومت در مقابل اب
counterweights وزنه مقابل
in comparison to [compared with] در قبال [در مقابل]
alternative hypothesis فرضیه مقابل
release documents against واگذاری اسناد در مقابل
equity versus efficiency برابری در مقابل کارائی
flood protection حفافت در مقابل طغیان
front wall دیوار مقابل اسکواش
light resistance مقاومت در مقابل نور
laws versus tendencies قوانین در مقابل تمایلات
rivals طرف مقابل دعوا
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
rivalled طرف مقابل دعوا
countered مقابل دستگاه شمارنده
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
boring stay قسمت ساکن مقابل
cash against documents پول در مقابل اسناد
counter مقابل دستگاه شمارنده
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
countering مقابل دستگاه شمارنده
sonnal deung مقابل تیغه دست
opposit stroke pistons پیستون مقابل گرد
aboral نقطه مقابل دهان
documents against payment اسناد در مقابل پرداخت
rivaling طرف مقابل دعوا
rivaled طرف مقابل دعوا
rival طرف مقابل دعوا
block دفاع در مقابل ابشار
hardest سخت در مقابل نرم
capitals در مقابل حالت کوچک
caps در مقابل حالت کوچک
mouse مقابل حساسیت Mouse
forwarded حرکت به جلو یا مقابل
driveway راه مقابل خانه
forward حرکت به جلو یا مقابل
mouses مقابل حساسیت Mouse
windproof مقاوم در مقابل باد
wear resistance مقاومت در مقابل سایش
torsional rigidity استحکام در مقابل پیچش
rivalling طرف مقابل دعوا
hard سخت در مقابل نرم
harder سخت در مقابل نرم
blocks دفاع در مقابل ابشار
blocked دفاع در مقابل ابشار
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
rebellions یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
rebellion یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
denial operations عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
impluse response رفتار در مقابل فشار ضربهای
fascia plate تابلوی مقابل دریک وسیله
exorable قابل تحریک در مقابل التماس
notche sensitivity index ضریب حساسیت در مقابل شیار
d/p تحویل اسناددر مقابل پرداخت
payment against a draft پیش پرداخت در مقابل برات
coefficient of drag ضریب مقاومت در مقابل حرکت
than <conj.> از [در مقابل] [پس از صفت عالی افضل]
stenothermy کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
actinautographic دارای حساسیت در مقابل نور
thermostability قابلیت استحکام در مقابل حرارت
adjacent آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
documents aganist acceptance تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
would just as soon <idiom> توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
bullet در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
bullets در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
stances طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
to backtrack <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
stance طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stance طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
soccage سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
fin de non recevoir رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
to resist an attack در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
stances طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
socage سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
abneural واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
sheet down ثابت کردن بادبان در مقابل باد
relicta verificatione تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
balloon jib بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
thermosetting قابل سفت شدن در مقابل حرارت
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
ballooner بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
projection of a point خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
vertical angles گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس
forecourt قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
midcourt منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
streamline دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamlines دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
audible تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
streamlining دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
troop safety حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
survivability قابلیت مقاومت در مقابل دشمن توان زندگی
thermoplasticity قابلت ارتجاع یا نرمش پذیری در مقابل حرارت
cold wet clothing لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
fastness of bleaching ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
to make a goal توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
speeding نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
service line حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
soil shear strength قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
speeds نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
slides سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slide سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
forecourts قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
speed نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
peine for et dure مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
shut out <idiom> مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
color fastness درجه و میزان ثبات رنگ در مقابل نور و شستشو
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
sheets طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
scans حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
gutters فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
scanned حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
half دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد.
EDAC سیستم تصحیح خطای مقابل برای ارتباطات دادهای
gutter فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
trap سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
royalties پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
sheet طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
royalty پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
play footsie <idiom> از زیرمیز با پا عضوی از بدن شخص مقابل را لمس کردن
scan حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
alley shot ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
barff's precess حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
opens وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
open وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
noises توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
punched card کارت کارمندی که در مقابل هرروز یا هر ساعت کار انراسوراخ کنند
sense روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
senses روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
punchboard کارت کارمندی که در مقابل هرروز یا هر ساعت کار انراسوراخ کنند
opened وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
stenotherm موجود غیر مقاون در مقابل تغییرات شدید درجه حرارت
trading stamp تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
a penny for your thoughts <idiom> [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
antipodal مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
taxi dancer دختری که در کلاس رقص یاکاباره در مقابل پول بامشتریان دیگر میرقصد
crosscourt shot ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
jetty سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com