English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
upfield نقطه اغاز بازی
Other Matches
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
nodal point نقطه اغاز
initial point نقطه اغاز
set position اماده در نقطه اغاز
initial boiling point نقطه اغاز جوشش
barrier نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
barriers نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
kickoff ضربه اغاز بازی
kick off ضربه اغاز بازی
check point علامتی نزدیک نقطه اغاز پرش یا پرتاب
hole in one گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
drive the green با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
free position روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
mat زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
mats زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
check mark علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
tee shot ضربه از نقطه شروع بازی گلف
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
dawned اغاز اغاز شدن
dawns اغاز اغاز شدن
dawn اغاز اغاز شدن
dawning اغاز اغاز شدن
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
point to point network شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
authorship اغاز
instep اغاز
entrances اغاز
onset اغاز
entrancing اغاز
beginnings اغاز
initation اغاز
beginning اغاز
getaways اغاز
primordium اغاز
initio در اغاز
getaway اغاز
initiation اغاز
kick off اغاز
originationu اغاز
entrance اغاز
entranced اغاز
venues اغاز
venue اغاز
exordium اغاز
origin اغاز
inception اغاز
scratch line خط اغاز
terminus a que اغاز
commencement اغاز
abinitio از اغاز
incipience or ency اغاز
inchoation اغاز
kick-offs اغاز
kick-off اغاز
outset اغاز
jump off اغاز
origins اغاز
get away اغاز
insteps اغاز
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
initial واقع در اغاز
takeoff اغاز پرش
commenced اغاز کردن
lead off اغاز کردن
alpha and omega اغاز و فرجام
initials واقع در اغاز
push off اغاز کردن
initialed واقع در اغاز
initialing واقع در اغاز
initialled واقع در اغاز
soft start اغاز نرم
uppermost از اغاز از ابتدا
births اغاز زاد
initialling واقع در اغاز
takeoffs اغاز پرش
jump off اغاز حمله
commencing اغاز کردن
inaugurated اغاز کردن
inaugurates اغاز کردن
birth اغاز زاد
inaugurating اغاز کردن
start bit بیت اغاز
debut اغاز کار
births اغاز کردن
self initiated خود اغاز
debuts اغاز کار
commence اغاز کردن
begins اغاز شدن
introductive اغاز کننده
commences اغاز کردن
begin اغاز کردن
start of taxt اغاز متن
begin اغاز شدن
start of message اغاز پیام
begins اغاز کردن
start of heading اغاز سرفصل
inaugurate اغاز کردن
birth اغاز کردن
prime درجه یک اغاز
revivals اغاز رونق
primed درجه یک اغاز
initiating اغاز کردن
incept اغاز کردن
initiates اغاز کردن
initiated اغاز کردن
initiate اغاز کردن
inchoate اغاز کردن
launch اغاز کردن
launched اغاز کردن
alphas اغاز شروع
launches اغاز کردن
alpha اغاز شروع
primes درجه یک اغاز
launching اغاز کردن
at first در اغاز کار
incipit شروع و اغاز
som اغاز پیام
leadoff اغاز ضربت
wire to wire از اغاز تا فرجام
to push off اغاز کردن
inaugurator اغاز کننده
revival اغاز رونق
thru از اغاز تاانتها
from a to izzard از اغاز تا انجام
at the start در اغاز کار
to take to اغاز نهادن
stages قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
wires خط اغاز یا پایان مسابقه
prefacing اغاز پیش گفتار
hajime اغاز مبارزه کاراته
decadence فساد اغاز ویرانی
guard line خط اغاز مسابقه شمشیربازی
era اغاز تاریخ عصر
stagger خط اغاز مسیر هر دونده
preface اغاز پیش گفتار
reoccupy دوباره اغاز کردن
staggering خط اغاز مسیر هر دونده
prefaces اغاز پیش گفتار
prefaced اغاز پیش گفتار
grid start حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
staggers خط اغاز مسیر هر دونده
eras اغاز تاریخ عصر
corrosive attack اغاز و توسعه خورندگی
to take arms جنگ اغاز کردن
originated اغاز شدن یاکردن
originates اغاز شدن یاکردن
exordial مربوط به اغاز یا مقدمه
originating اغاز شدن یاکردن
aurora سرخی شفق اغاز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com