English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
accumulation point نقطه تجمع
Search result with all words
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
Other Matches
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
forming up تجمع
congestion تجمع
aggregation تجمع
accumulation تجمع
accumulations تجمع
public meeting تجمع
association تجمع
assembly تجمع
associations تجمع
collecting point منطقه تجمع
hive مرکز تجمع
turout تجمع پرسنل
furunculosis تجمع چندکورک
capital agglomeration تجمع سرمایه
line official داور خط تجمع
assembling area منطقه تجمع
rendezvous area منطقه تجمع
assembly area منطقه تجمع
swarmer تجمع کننده
traffics تجمع مدافعان
trafficking تجمع مدافعان
trafficked تجمع مدافعان
traffic تجمع مدافعان
rallying point محل تجمع مجدد
pipe the side تجمع گارد احترام
pigmentation تجمع رنگدانه ها در بافتها
coagulation تجمع مواد در یک ناحیه
unlawful assembly تجمع غیر قانونی
boat rendezvous area منطقه تجمع قایقها
dust laden تجمع گرد وغبار
number forward مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
rallying points محل تجمع مجدد
line backing دفاع پشت خط تجمع
loose forward مهاجم تک رو پشت خط تجمع
concentration camp منطقه تجمع اسرا
concentration camps منطقه تجمع اسرا
association تداعی معانی تجمع
line backer مدافع پشتیبان خط تجمع
associations تداعی معانی تجمع
rendezvous area منطقه تجمع موقت
dummy گول زدن حریف در تجمع
dummies گول زدن حریف در تجمع
hydrothorax تجمع مایع در حفره جنب
casual water تجمع موقتی اب روی زمین
recalls دستور تجمع قوا دادن
bomb cemetery محل تجمع بمبهای فاسد
recalled دستور تجمع قوا دادن
recall دستور تجمع قوا دادن
coil up تجمع ستون در راحت باش
broken field محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
hike گرفتن توپ درشروع تجمع
hikes گرفتن توپ درشروع تجمع
hiked گرفتن توپ درشروع تجمع
pipe the side فرمان تجمع گارد احترام
sick call تجمع برای رفتن به بهداری
sacking حمله به مهاجم پشت خط تجمع
hiking گرفتن توپ درشروع تجمع
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
flares پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
snaps روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddling گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
snapped روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddled گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddle گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
rioting تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
to recall the troops from Mali دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
riots تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
prisoner of war cage محل تجمع اولیه اسرای جنگی
huddles گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
flare پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
rioted تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riot تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
hookup تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
snap روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
snapping روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
spermatheca کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
spermathecal کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
forming up تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
encroaching قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
assembly order دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
nail حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
gabfest تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
nailed حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nails حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
point to point network شبکه نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
backfield line خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
cosmopolis شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
wing forward هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
ashless dispersant oil نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
standoff half بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
blind side سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
ball back ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sacks حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
glaciology علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
coalition در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalitions در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
square in پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
polkadot طرح نقطه نقطه خال خال
speckle نقطه نقطه یا خال خال کردن
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
marshalling تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
rallying points محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
medical assemblage مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
collective fire تجمع اتش جنگ افزارها اتش جمع
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
capitalization تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
speck نقطه
dot نقطه
specks نقطه
ice point نقطه یخ
point نقطه
ice melting point نقطه یخ
pricks نقطه
pricking نقطه
point to point line خط نقطه به نقطه
point to point نقطه به نقطه
prick نقطه
dotting نقطه
pricked نقطه
neel point نقطه نل
dotty نقطه نقطه
punchation نقطه
full stop نقطه
jotted نقطه
jots نقطه
jot نقطه
spot نقطه
period نقطه
periods نقطه
ellipsis سه نقطه [...]
spots نقطه
full stops نقطه
punctate نقطه نقطه
punctation نقطه
punctulate نقطه نقطه
punctum نقطه
stpular نقطه نقطه
spotter نقطه نقطه
speckle نقطه
two dots one dash line خط دو نقطه یک خط
tittle نقطه
critical point نقطه بحرانی
compensation point نقطه موازنه
check point نقطه ازمایش
igniting point نقطه احتراق
congealing point نقطه انجماد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com