English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (15 milliseconds)
English Persian
surface zero نقطه صفر زمین
Search result with all words
epicentre نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
epicentres نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
check point نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
departure end نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
hyperborean ساکن دورترین نقطه شمالی زمین بسیار سرد
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
neutral earth زمین کردن نقطه صفر
offset distance مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
perigee نزدیکترین نقطه مدار به کره زمین
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
point of fall نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
succeeding spot نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
Other Matches
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
speckle نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot طرح نقطه نقطه خال خال
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
speck نقطه
ice melting point نقطه یخ
specks نقطه
ellipsis سه نقطه [...]
ice point نقطه یخ
two dots one dash line خط دو نقطه یک خط
pricked نقطه
prick نقطه
dotting نقطه
pricks نقطه
point to point نقطه به نقطه
point to point line خط نقطه به نقطه
punctation نقطه
punchation نقطه
punctum نقطه
pricking نقطه
punctulate نقطه نقطه
full stop نقطه
jotted نقطه
jots نقطه
jot نقطه
dot نقطه
punctate نقطه نقطه
period نقطه
speckle نقطه
stpular نقطه نقطه
periods نقطه
spotter نقطه نقطه
neel point نقطه نل
dotty نقطه نقطه
tittle نقطه
full stops نقطه
spots نقطه
point نقطه
spot نقطه
blind spot نقطه کور
blind spots نقطه ضعف
seperation point نقطه جدایی
blind spots نقطه کور
running fix نقطه انتقالی
saddle point نقطه زینی
access point نقطه دستیابی
access point نقطه دسترس
igniting point نقطه احتراق
access point نقطه فرود
accumulation point نقطه تجمع
igniting point نقطه اشتعال
supply point نقطه اماد
standpoints نقطه نظر
standpoints نقطه ثابت
standpoint نقطه نظر
strong point نقطه مستحکم
supply point نقطه تدارکات
release point نقطه رهایی
decimal point نقطه اعشار
tack weld نقطه جوش
aiming point نقطه نشانی
apexes نقطه اوج
apex نقطه اوج
anchoring point نقطه مرجع
solstice نقطه انقلاب
foible نقطه ضعف
rivet point نقطه پرچ
support point نقطه امن
adjusting point نقطه تنظیم
standpoint نقطه ثابت
solstitium نقطه انقلاب
agreed point نقطه قراردادی
ignition point نقطه افروزش
decimal points نقطه اعشار
ignition point نقطه اشتعال
gall نقطه ضعف
break نقطه فرودپرنده
softening point نقطه نرمش
softening point نقطه نرمی
abscissa طول نقطه
plotted نقطه موقعیت
plots نقطه موقعیت
plot نقطه موقعیت
smoke point نقطه دود
foibles نقطه ضعف
intersection point نقطه تلاقی
viewpoints نقطه نظر
breaks نقطه فرودپرنده
solidifying point نقطه انجماد
solstitial point نقطه انقلاب
splotch نقطه وصله
viewpoint نقطه نظر
solidification point نقطه انجماد
spot distortion اغتشاش نقطه
points of view نقطه نظر
stagnation point نقطه ایستائی
gutty نقطه دار
growing point نقطه رویش
stpular نقطه مانند
fleck نقطه خال
flecks خط خط کردن نقطه نقطه کردن
flecks نقطه خال
semicolon واوک و نقطه
fleck خط خط کردن نقطه نقطه کردن
blind spot نقطه ضعف
staddle نقطه اتکاء
point of view نقطه نظر
stayed نقطه اتکاء
stay نقطه اتکاء
spot welding نقطه جوش
singular point نقطه تکین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com