English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
peak نقطه ماکزیمم
peaking نقطه ماکزیمم
peaks نقطه ماکزیمم
Search result with all words
wave trough نقطه می نیمم یا ماکزیمم منفی دامنه در نیمه راه بین دو قله موج
Other Matches
saddle point منطقه تعادل در تئوری بازیهاهنگامیکه ماکزیمم مینیمم هابا مینیمم ماکزیمم ها برابراست و استراتژی مطلق وجوددارد
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
maximum ماکزیمم
relative maximum ماکزیمم نسبی
maximum temperature دمای ماکزیمم
maximin ماکزیمم مجموعهای ازمینیمم ها
actual maximum flowline ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
cold rating خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
rated through put ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
extends فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد
extend فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد
extending فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
polkadot طرح نقطه نقطه خال خال
speckle نقطه نقطه یا خال خال کردن
spots نقطه
pricks نقطه
neel point نقطه نل
prick نقطه
dot نقطه
spot نقطه
dotting نقطه
speck نقطه
punctation نقطه
point to point line خط نقطه به نقطه
punctulate نقطه نقطه
point to point نقطه به نقطه
punctum نقطه
ice melting point نقطه یخ
ice point نقطه یخ
pricking نقطه
dotty نقطه نقطه
point نقطه
specks نقطه
punctate نقطه نقطه
pricked نقطه
stpular نقطه نقطه
two dots one dash line خط دو نقطه یک خط
full stops نقطه
full stop نقطه
jotted نقطه
jots نقطه
jot نقطه
periods نقطه
ellipsis سه نقطه [...]
period نقطه
spotter نقطه نقطه
tittle نقطه
speckle نقطه
punchation نقطه
burning point نقطه اشتعال
break point نقطه توقف
ignition point نقطه اشتعال
image element نقطه تصویر
image point نقطه تصویر
impact point نقطه اصابت
impact point نقطه فرود
break off position نقطه رهایی
break even point نقطه عطف
impact point نقطه بارریزی
ignition point نقطه افروزش
breakpoint نقطه انفصال
frost point نقطه شبنم
bubble point نقطه جوش
fusion point نقطه گداز
growing point نقطه رویش
gutty نقطه دار
fixation point نقطه تثبیت
punctuator نقطه گذار
directing point نقطه نشانی
dotter نقطه گذار
brittle point نقطه شکنندگی
igniting point نقطه احتراق
igniting point نقطه اشتعال
indifference point نقطه خنثی
inflection point نقطه عطف
joining point نقطه اتصال
jumping off place نقطه یا مبداء
junction point نقطه الحاق
lacuna نقطه ابهام
base point نقطه مبنا
lambda point نقطه لاندایی
balanc point نقطه تعادل
distributing point نقطه توزیع
azimuth نقطه جنوب
landing spot نقطه فرود
azeotrope point نقطه ازئوتروپ
dot prompt نقطه اعلان
lattice point نقطه شبکه
dots per inch نقطه در هر اینچ
basic point نقطه مبداء
isoelectronic point نقطه ایزوالکتریک
inflexion point نقطه عطف
initial point نقطه اولیه
initial point نقطه شروع
branchpoint نقطه انشعاب
injection point نقطه پاشش
bp نقطه جوش
injection point نقطه تزریق
intercept point نقطه رهگیری
intersection point نقطه تقاطع
binary point نقطه دودوئی
intersection point نقطه تلاقی
fusing point نقطه ذوب
firing point نقطه اشتعال
death point نقطه مرگ
entry point نقطه ورود
dot pitch درجه نقطه
equilibrium point نقطه تعادل
equivalence point نقطه هم ارزی
cross over point نقطه همگذری
estimated position نقطه تخمینی
drop point نقطه چکه
critical point نقطه بحرانی
estimated position نقطه براوردی
setting point نقطه انجماد
curie point نقطه کوری
cutoff point نقطه برش
end point نقطه پایانی
dead spot نقطه خنثی
dead reckoning نقطه فرضی
dead center ignition نقطه انفجار
dew point نقطه شبنم
dead center ignition نقطه اشتعال
dead center نقطه مرگ
endmost اقصی نقطه 0
data point نقطه داده
entry point نقطه دخول
congealing point نقطه انجماد
compensation point نقطه موازنه
check point نقطه بازرسی
f.n.p نقطه گداز
face off spot نقطه رویارویی
fire point نقطه شعله
fire point نقطه اشتعال
dewpoint نقطه شبنم
fixed point نقطه ثابت
flash point نقطه اشتعال
center نقطه گره
flash point نقطه احتراق
check point نقطه مقابله
check point نقطه ازمایش
checkout point نقطه وارسی
cold spot نقطه سرماگیر
eutectic point نقطه اوتکتیک
eutetic point نقطه اتکتیک
drop point نقطه پرش
exchange point نقطه تعویض
exit point نقطه خروج
exit point نقطه مرگ
exit point نقطه خروجی
extreme point نقطه حدی
dpi نقطه در هر اینچ
choice point نقطه گزینش
level point نقطه مسطح
solidifying point نقطه انجماد
solstitial point نقطه انقلاب
splotch نقطه وصله
spot distortion اغتشاش نقطه
spot welding نقطه جوش
staddle نقطه اتکاء
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com