Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
balkline spot
نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
Other Matches
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
center spot
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
balkline
خط عرضی روی میز بیلیارد
baulked
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balks
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balking
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balked
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balk
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulks
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulking
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
keels
ستون عرضی مرکزی ناو
keel
ستون عرضی مرکزی ناو
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
in hand
گذاشتن گوی بیلیارد در نقطه دلخواه محدوده
billiard spot
نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
head spot
نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
zero point
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
crossbars
خط عرضی صلیب میله عرضی
crossbar
خط عرضی صلیب میله عرضی
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
pocket
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pockets
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
kikalak design
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
headquarters
شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
transect
بطور عرضی برش کردن برش عرضی کردن
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
billiards
بیلیارد
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
billiard
بازی بیلیارد
english billiards
بیلیارد انگلیسی
cueball
گوی بیلیارد
eight ball billiard
بیلیارد امریکایی
billiard table
میز بیلیارد
balking billiard
بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
head
انتهای میز بیلیارد
cue
باچوب بیلیارد زدن
snooker
بازی شبیه بیلیارد
cues
باچوب بیلیارد زدن
English
گردش فرفرهای گوی بیلیارد
carom
ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
beds
سطح هموار کف میز بیلیارد
cannons
ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
cannon
ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
rotation billiard
بیلیارد امریکایی به ترتیب شماره
strikers
بیلیارد بازی که نوبت اوست
bed
سطح هموار کف میز بیلیارد
top
ضربه به بالای توپ بیلیارد
striker
بیلیارد بازی که نوبت اوست
cribbage billiard
بیلیارد کیسهای با کیسه انداختن هر 2 گوی
fifteen ball billiard
بیلیارد امریکایی بدون تعیین گوی
forty one continous billiard
بیلیارد امریکایی با تعیین گوی و کیسه
lemon
بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
lemons
بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
masse
ضربه عمودی به یک طرف گوی بیلیارد
nine ball billiard
بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
crossest
عرضی
crosses
عرضی
crosser
عرضی
cross
عرضی
crossbar
خط عرضی
transverse
عرضی
lateral
عرضی
traversing
عرضی
traverses
عرضی
traversed
عرضی
traverse
عرضی
crossbars
خط عرضی
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
bumper pool billiard
بیلیارد روی میز کوچک با 2سوراخ درانتها
long string
خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
follow shot
ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
break shot
نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
sag rod
مهار عرضی
sides way
نوسان عرضی
sagrod
مهار عرضی
accidents
صفت عرضی
shape of cross section
نیمرخ عرضی
collateral ganglia
عقدههای عرضی
cross linking
اتصال عرضی
cross traverse
تراورس عرضی
cross trail
جاده عرضی
cross head
تیر عرضی
cross brace
گیره عرضی
cross brace
مهار عرضی
cross compartment
دهلیز عرضی
cross section
برش عرضی
cross section
مقطع عرضی
cross roll
نورد عرضی
cross piece
تیر عرضی
cross cut
برش عرضی
cross fall
شیب عرضی
cross feed
تغذیه عرضی
cross hole
سوراخ عرضی
cross section
نیمرخ عرضی
accident
صفت عرضی
cross beam
تیر عرضی
transverse fault
گسل عرضی
latitude band
کمربند عرضی
transverse bulkhead
تیغه عرضی
transverse bracing
تقویت عرضی
lateral tell
سبقت عرضی
lateral stability
پایداری عرضی
lateral shifts
تغییرات عرضی
lateral route
جاده عرضی
lateral forces
نیروهای عرضی
transverse acceleration
شتاب عرضی
transversal wave
موج عرضی
transversal section
برش عرضی
transverse plane
صفحه عرضی
latitude band
نوار عرضی
trimmed joist
تیر عرضی
leak coil
بوبین عرضی
transverse crack
ترک عرضی
transverse joint
درز عرضی
transverse reinforcement
ارماتور عرضی
northing
مختصات عرضی
transverse scale
مقیاس عرضی
transverse section
مقطع عرضی
transverse valley
دره عرضی
transverse wave
موج عرضی
frame
دنده عرضی
traversing fire
اتش عرضی
transverse axis
محور عرضی
transection
برش عرضی
phenomenal
عارضی عرضی
horizontal plane
صفحه عرضی
baselinesman
خط نگهدار خط عرضی
square ball
پاس عرضی
radial load
بار عرضی
radial play
بازی عرضی
timber
دنده عرضی
deflection sweep
درو عرضی
transverse stress
تنش عرضی
athwart
به طور عرضی
accidentalism
فلسفهء عرضی
phenomenally
عارضی عرضی
profile
مقطع عرضی
profiled
مقطع عرضی
profiles
مقطع عرضی
profiling
مقطع عرضی
crossed belt
تسمه عرضی
axis
خط طولی یا عرضی
abeam
جهت عرضی
accidentalism
فلسفه عرضی
forcing
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
block
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
anchor
هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
anchoring
هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
anchors
هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
force
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
bottle pocket billiard
بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
forty one billiard
بیلیارد کیسه دار که هربازیگر شماره معینی دارد
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
career courses
دورههای عرضی نظامی
cross tree
رابط عرضی دکلها
accidental
غیر مترقبه عرضی
rafter
تیر عرضی طاق
brace
تیر تقویت عرضی
swinging of flow
نوسانات عرضی جریان
section of valley
نیمرخ عرضی دره
braced
تیر تقویت عرضی
transverse cardan shaft
محور کاردان عرضی
rafters
تیر عرضی طاق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com