Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
tragi comedy
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
Other Matches
oxyhydrogen blowpipe
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
omnim gatherum
امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
dramatic monologue
نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
incorporating mill
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
poudrette
کودی که از مدفوع و زغال امیخته باشد
loam
خاک رس وشن که با گیاه پوسیده امیخته باشد
problem plav
نمایشی که موضوع ان مسئلهای باشد
indiental music
ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
varieties
نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
variety
نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
universal legacy
وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
flattest
صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
flat
صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
grand larceny
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
precatory words
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
antic
وضع غریب ومضحک
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
hudibrastic
نوشته شده بصورت دوبیتی هشت هجایی ومضحک
to set by the ears
باهم بدکردن باهم مخالف کردن
interwrought
در هم امیخته
mixed
امیخته
mixture
امیخته
mixtures
امیخته
motley
امیخته
zygose
امیخته
portmanteau
امیخته
portmanteaux
امیخته
portmanteaus
امیخته
medley
امیخته
medleys
امیخته
mixed tides
کشندهای امیخته
mixed gas
گاز امیخته
mixed mode
باب امیخته
mixed number
عدد امیخته
impanate
امیخته بنان
mixed crystal
کریستال امیخته
coalescent
بهم امیخته
immiscible
امیخته نشدنی
cold mix
امیخته سرد
petitioning creditor
مطالب
prank
شوخی امیخته بافریب
gold amalgam
جیوه امیخته بازر
chrism
روغن امیخته بابلسان
oil is immiscible with water
روغن با اب امیخته نمیشود
oxyhydrogen
اکسیژن امیخته به ایدروژن
mincemeat
قیمه امیخته باکشمش
pranks
شوخی امیخته بافریب
lemon squash
شربت امیخته ازابلیمووسوداواتر
mixed mode experssion
عبارت امیخته یاب
discussion
تشریح مطالب
discussions
تشریح مطالب
varia
مطالب گوناگون
antilogy
تناقض مطالب
deep laid
امیخته به زیرکی یا حیله نهانی
d. butter
کره اب کرده و امیخته با ارد
mixed radix notation
نشان گذاری امیخته مبنا
mixed mode macro
درشت دستور امیخته باب
front page
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front-page
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
epitome
خلاصه رئوس مطالب
syllabus
رئوس مطالب برنامه
miscellany
مجموعهای از مطالب گوناگون
outlines
خلاصه رئوس مطالب
syllabuses
رئوس مطالب برنامه
refersher course
دوره یاداوری مطالب
outline
خلاصه رئوس مطالب
outlined
خلاصه رئوس مطالب
miscellanist
نویسنده مطالب مختلف
outlining
خلاصه رئوس مطالب
recapitulations
تکرار رئوس مطالب
recapitulation
تکرار رئوس مطالب
miscellanies
مجموعهای از مطالب گوناگون
to set at loggerheads
باهم بد کردن باهم مخالف کردن
neo platonism
فلسفه افلاطونی امیخته با تصوف شرقی
scenic
نمایشی
dramatic
نمایشی
exhibitive
نمایشی
showdown
نمایشی
showdowns
نمایشی
dramatically
نمایشی
epideictic
نمایشی
flashy
نمایشی
flashiest
نمایشی
expository
نمایشی
flashier
نمایشی
recapitulated
رئوس مطالب را دوره کردن
concordances
راهنمای مطالب وموضوعات کتاب
anagogy
تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
for the rest
اما در باره باقی مطالب
anagoge
تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
recapitulate
رئوس مطالب را تکرار کردن
shocker
مطالب مهیج تحریک کننده
shockers
مطالب مهیج تحریک کننده
recapitulating
رئوس مطالب را تکرار کردن
recapitulating
رئوس مطالب را دوره کردن
recapitulates
رئوس مطالب را دوره کردن
precis
خلاصه رئوس مطالب تلخیص
recapitulates
رئوس مطالب را تکرار کردن
recapitulated
رئوس مطالب را تکرار کردن
recapitulate
رئوس مطالب را دوره کردن
concordance
راهنمای مطالب وموضوعات کتاب
lingua francas
زبان امیخته با زبانهای دیگر گویش مختلط
law french
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
think piece
مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
lingua franca
زبان امیخته با زبانهای دیگر گویش مختلط
false arch
قوس نمایشی
expositive
نمایشی نمایشگاهی
performing arts
هنرهای نمایشی
ideogrammic
نمایشی تجسمی
hot dogging
عملیات نمایشی
display architecture
معماری نمایشی
demonstration effect
اثر نمایشی
stagy
نمایشی صحنهای
ideogramic
نمایشی تجسمی
figure skating
یخ بازی نمایشی
demo
نمونه نمایشی
representative arts
فنون نمایشی
pornographer
نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
copywriters
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
glasnost
سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
copywriter
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
ingratiatory
طرف توجه قرار دهنده امیخته بخود شیرینی
imbroglio
قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب مسئله غامض
imbroglios
قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب مسئله غامض
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
journalese
بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
documentarian
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
demodulate
از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
differentiation
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
bathos
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
display menu
فهرست انتخاب نمایشی
demonstrability
نمایشی نمایش دادنی
mock up
نمونه نمایشی کالا
showboat
نمایشی بازی کردن
the drama
تصنیف داستانهای نمایشی
amphibious demonstration
عملیات اب خاکی نمایشی
academic assault
شمشیر بازی نمایشی
traversing
حرکت نمایشی اسب
performing
وابسته به هنرهای نمایشی
traverses
حرکت نمایشی اسب
traverse
حرکت نمایشی اسب
traversed
حرکت نمایشی اسب
amphibious demonstration
عملیات نمایشی اب خاکی
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
context sensitive help key
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
galley
نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی
exhibition game
بازی نمایشی به نفع خیریه
to put over a play
موافق بدادن نمایشی شدن
international demonstration effect
اثر نمایشی بین المللی
kamptulicon
یکجورفرش که ازقندران وچوب پنبه امیخته بهم درست میکنندو....است
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
galley proof
نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
monopolylogue
نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
dramaturge
نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
showdown
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdowns
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
therein
دران
Autocue
دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
colours
صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour
صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
thereabout
دران حدود
slideway
راهی که دران سر
offing
دران نزدیکی ها
therabout
دران حدود
His presentation was actually just a recital of names, places, and dates.
مطالب ارایه شده او
[مرد]
در واقع فقط شمارشی از نام، مکان، و تاریخ بود.
therewith
دران هنگام بدانوسیله
it is not subject to review
دران روا نیست
nautch
که دران رقاص میرقصند
then
انگاه دران هنگام
covering letters
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letter
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
mosaic
حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
colour
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colours
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
It was an enjoyable performance, if less than ideal.
این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
thin window display
نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
scrinium
لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
thumbhole
حفرهای که شست دران جابگیرد
pot liquor
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
errors slipped in
اشتباهاتی دران راه یافت
polytony
ایجادچند لحن دران واحد
polytonality
ایجاد چندلحن دران واحد
thereis not a p of truth init
ذرهای راستی دران نیست
i had no voice in that matter
من دران قضیه رایی نداشتم
swimming bath
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
flashingpoint
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
gill net
دامی که چون ماهی دران بیافتد
flashpoints
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
deadfall
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com