English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
feint نمایش دروغی تظاهر
feinted نمایش دروغی تظاهر
feinting نمایش دروغی تظاهر
feints نمایش دروغی تظاهر
Other Matches
He is a show-off. He likes to put on an act. He likes to show off. اهل تظاهر است [اهل نمایش وژست]
texts حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
text حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
analog صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
focussing تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focusses تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussed تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focused تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focuses تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
colours شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
false دروغی
mendaciously دروغی
lyingly دروغی
phony دروغی
untruly دروغی
NDR سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
quack دروغی ساختگی
quacking دروغی ساختگی
he f.stated that دروغی گفت که
quacked دروغی ساختگی
sham دروغی ریاکاری
spuriously بطور دروغی
shams دروغی ریاکاری
irreligion دین دروغی
pseudo prophet پیغمبر دروغی
quacks دروغی ساختگی
bravado دلیر دروغی
dummy message پیام دروغی
sciomachy جنگ دروغی
sciamachy جنگ دروغی
factitious غیرطبیعی دروغی
crocodile tears اشک دروغی
pretends دروغی اقامه کردن
pretend دروغی اقامه کردن
collogue موافقت دروغی کردن
pretending دروغی اقامه کردن
sham marriage عروسی ساختگی یا دروغی
sham fight جنگ مشقی یا دروغی
invention of a false story جعل داستان دروغی
idol خدای دروغی مجسمه
dummies دروغی تقلبی موضع فریبنده
dummy دروغی تقلبی موضع فریبنده
misbrand مارک یا علامت دروغی گذاردن
idol وابسته به خدایان دروغی وبت ها
displaying تظاهر
pretense تظاهر
pretensions تظاهر
fakery تظاهر
displayed تظاهر
prudery تظاهر
eyewash تظاهر
pretension تظاهر
grimace تظاهر
display تظاهر
grimaces تظاهر
grimacing تظاهر
grimaced تظاهر
make-believe تظاهر
affectation تظاهر
semblance تظاهر
pretenses تظاهر
affectations تظاهر
effusion تظاهر
pretences تظاهر
make believe تظاهر
effusions تظاهر
pretence تظاهر
displays تظاهر
perjured سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
feign تظاهر کردن
pretend تظاهر کردن
dissemble تظاهر کردن
simulations وانمود تظاهر
gleams تظاهر موقتی
sham تظاهر کردن
flashiness خودفروشی تظاهر
affect تظاهر کردن به
pass off <idiom> تظاهر کردن
shams تظاهر کردن
affects تظاهر کردن به
gleamed تظاهر موقتی
ostensive تظاهر امیز
sham تظاهر کردن
gleaming تظاهر موقتی
preciosity تصنع تظاهر
simulation وانمود تظاهر
gleam تظاهر موقتی
feint تظاهر به عملیات تظاهرات
feinting تظاهر به عملیات تظاهرات
ostentation خود فروشی تظاهر
take a dive تظاهر به ناک اوت
feinted تظاهر به عملیات تظاهرات
feints تظاهر به عملیات تظاهرات
She was pretending to be happy. او [زن] تظاهر به شاد بودن کرد.
demonstrations تظاهر به انجام عملیات کردن
demonstration تظاهر به انجام عملیات کردن
His liberalism is merely a pose [an act] آزادمنشی او فقط تظاهر است
scans درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scan درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
To stage political demonstrations. تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
The demonstrators were waving the flags. تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
put up a good front <idiom> وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
To pretend sickness(ignorance). تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
demonstrated نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrates نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrate نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrating نشان دادن تظاهر به عمل کردن
screenful فریم کامل اطلاعات نمایش داده شده روی صفحه نمایش
monitored واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
images ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند
monitor واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
image [ناحیه ای از میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند.]
monitors واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
graphic صفحه نمایش کامپیوتری که اطلاعات گرافیکی را میتواند نمایش دهد
paged حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
pages حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
name part بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
intermezzo حادثه عشقی نمایش کوتاه در میان پردههای نمایش جدی
menus مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
page حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
menu مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
window فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
dress rehearsal اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
screens محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
dress rehearsals اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
preview نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
pop down menu منو قابل نمایش روی صفحه نمایش در هر لحظه با انتخاب کلید مناسب
screening, screenings محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screened محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
previews نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
roll scroll متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
text فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
marching display وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است
animation ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
screen محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
edit فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
texts فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
edited فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
animations ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
dotting آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش
wetzel عنصر تصویری که به تصویرروی ترمینال نمایش اضافه شده و دقت نمایش را بهبودمی بخشد
resolutions تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
resolution تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
ansi که نحوه نمایش رنگها و تصاویر کوچک و ساده را روی صفحه نمایش بیان میکند
dot آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش
formats تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
animation این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
non destructive cursor نشانه گر در صفحه نمایش که حروف نمایش داده شده را با عبور از آنها پاک نمیکند
animations این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
format تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
areas ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
area ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
composition and make up terminal صفحه نمایش CRT که قابلیت نمایش و تغییر دقیق اندازههای نقاط و پهنای کاراکترها را دارد
high resolution bit mapped display تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش
enhances صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhance صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
mats مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
enhanced صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhancing صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
graphics تصاویر یا خط وطی که قابل رسم روی کاغذ یا صفحه نمایش باشد برای نمایش اطلاعات
mat مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
splash screen صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
one two تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
To be a bit la – di – da . «مکش مرگ ما» بودن ( پرافاده و اهل تظاهر )
face dodge گول زدن حریف با تظاهر به پاس دادن
snowing واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
screens وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
snowed واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
screening, screenings وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
snows واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
screen وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screened وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
snow واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
resolution تعدادپکیسلهای کامپیوترقابل نمایش روی صفحه نمایش
resolutions تعدادپکیسلهای کامپیوترقابل نمایش روی صفحه نمایش
alphanumeric وسیله نمایش که حروف و اعداد را نمایش میدهد
data scope یک دستگاه مخصوص نمایش که کانال ارتباطات داده راکنترل نموده و محتوای اطلاعات منتقل شده روی ان را نمایش میدهد
scrolls حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scroll حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
enhance در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhanced در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhances در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhancing در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
divertissement بالت یا نمایش بین پردههای نمایش
to put on the stage بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
antialiasing تکنیک افزایش دقت نمایش گرافیک کامپیوتری یک روش بکارگیری صافی که باعث فهور خطها و لبههای صاف در محل تصویر صفحه نمایش میشود
formats استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
menus لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
menu لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
graphics شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
persistence مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
graphics پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
pincushion distortion خطای صفحه نمایش که باعث خرابی تصویر نمایش داده شده میشود چون لبه ها به مرکز صفحه خم می شوند
quarterback draw نوعی حمله که مهاجم پشت خط مرکزی با تظاهر به پاس عقب می رود و بعد خودبجلو میشتابد
phosphor صفحه نمایش پوشیده شده که تصاویر نمایش داده شده در زمان طولانی تر از تنظیم مجدد برمی گرداند و اثرات نور را کم میکند
blacker 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com