Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
stack indicator
نماینده پشته
Other Matches
commision agent
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogate
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
popped
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pops
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pop
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
dikes
پشته
knap
پشته
bordering
پشته
bordered
پشته
border
پشته
hummock
پشته
stacks
پشته
dyke
پشته
dykes
پشته
mounds
پشته
push down stack
پشته
hurst
پشته
hillman
پشته
hillocks
پشته
hillock
پشته
esker
پشته
monticule
پشته
stacker
پشته کن
mound
پشته
ricks
پشته
stacked
پشته
heaps
پشته
heaping
پشته
hills
پشته
heap
پشته
hill
پشته
embankments
پشته
butts
پشته
butted
پشته
butt
پشته
embankment
پشته
rick
پشته
ricked
پشته
stack
پشته
ricking
پشته
stack register
ثبات پشته
bed
بستر پشته
barrow
پشته خاک
earthwork
پشته خاک
banquette
جوی پشته
stack pointer
اشاره گر پشته
the ridge of a mountain
پشته کوه
agger
پشته ی دفاعی
snow covers
برف پشته
mamelon
پشته گرد
potential barrier
پشته پتانسیل
potential hill
پشته پتانسیل
program stack
پشته برنامه
application heap
پشته کاربردی
hummocky
پشته دار
sand bank
ریگ پشته
sand hill
ریگ پشته
border
پشته خاکی
stacked job processing
پردازش پشته یی
stacker
پشته ساز
downstream shell
پشته پایاب
sill
پشته زیردریایی
downstream fill
پشته پایاب
stacked
پشته کردن
bordering
پشته خاکی
sills
پشته زیردریایی
bordered
پشته خاکی
stack
پشته کردن
stacking
پشته سازی
cusp
پشته شنی
hay cock
پشته علف
stack indicator
پشته نما
stacks
پشته کردن
tandem system
سیستم دو پشته
ridges
خاک پشته
ridge
خاک پشته
barrows
پشته توده
barrow
پشته توده
beds
بستر پشته
card stacker
کارت پشته کن
kopje
پشته تپه کوچک
ridged
دارای خر پشته مرزدار
bankside
پشته یا کناره رود
contact potential barrier
پشته پتانسیل مجاورتی
toft
پشته تپه کوچک
stacks
انباشتن پشته کردن
stacked
انباشتن پشته کردن
stack
انباشتن پشته کردن
pull
بازیابی داده از پشته
nests
پشته سخت افزار
nest
پشته سخت افزار
pulls
بازیابی داده از پشته
pop instruction
دستورالعمل بازیابی از پشته
scarcement
پشته یا تل عقب تپه یااستحکامات
put
قرار دادن داده در پشته
stacks
آدرس ابتدا پایانه پشته
stack
آدرس ابتدا پایانه پشته
puts
قرار دادن داده در پشته
putting
قرار دادن داده در پشته
ridge
پشته تپههای دامنه کوه
tumulus
پشته خاک روی قبر
ridges
پشته تپههای دامنه کوه
razor edge
پشته کوه که تیز باشد
sliping terrace
جوی پشته شیب دار
stacked
آدرس ابتدا پایانه پشته
saddleback
قسمتی از پشته کوه که مانندزین گاواست
popped
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pop
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
top
جدیدترین داده فایل که به پشته افزوده میشود
enmesh
مثل توروپارچه پشته بندی سوراخ دارکردن
tenon saw
اره دستی با تیغه پهن و پشته باریک
attorneys
نماینده
attorney
نماینده
indicant
نماینده
proxy
نماینده
indicatory
نماینده
proctor
نماینده
commissioners
نماینده
mercantile agent
نماینده
dept
نماینده
nominees
نماینده
nominee
نماینده
representatives
نماینده ها
commissioner
نماینده
delegates
نماینده ها
doers
نماینده
depts
نماینده
deligate
نماینده
factors
نماینده
agent
نماینده
representatives
نماینده
agents
نماینده
delegating
نماینده
delegates
نماینده
deputy
نماینده
deputies
نماینده
delegate
نماینده
delegated
نماینده
factor
نماینده
doer
نماینده
agencies
نماینده
indicator
نماینده
representative
نماینده
agency
نماینده
law agent
نماینده قضایی
sole agent
نماینده انحصاری
jack and gill
دونامه نماینده ........
internunico
نماینده پاپ
insurance agent
نماینده بیمه
Members of Parliament
نماینده مجلس
deputy
وکیل نماینده
manufacturer's agent
نماینده سازنده
deputies
وکیل نماینده
legate
نماینده پاپ
envoys
مامور نماینده
legates
نماینده پاپ
law agent
نماینده حقوقی
envoy
مامور نماینده
permanent deligate
نماینده دایمی
pathognomomical
نماینده ناخوشی
pathognomic
نماینده ناخوشی
overseas agent
نماینده خارجی
opostolic delegate
نماینده پاپ
representative elements
عناصر نماینده
walking delegate
نماینده سیار
Member of Parliament
نماینده مجلس
marker ship
کشتی نماینده
manufacturers' agent
نماینده تولیدکننده
sales agent
نماینده فروش
manufacturers' agent
نماینده سازنده
manufacturer's agent
نماینده تولیدکننده
sales representative
نماینده فروش
priority indicator
نماینده اولویت
represented
نماینده بودن
envoi
مامور نماینده
represents
نماینده بودن
deputations
نماینده نمایندگی
election
انتخاب نماینده
consular agent
نماینده کنسولی
customs agent
نماینده گمرکی
deputation
نماینده نمایندگی
represent
نماینده بودن
expessive
حاکی نماینده
parliamentarians
نماینده مبرز
parliamentarian
نماینده مبرز
assignee
نماینده مامور
representation
تمثال نماینده
by depty
بوسیله نماینده
representations
تمثال نماینده
check indicator
نماینده مقابله
push
دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
pushed
دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
pushes
دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
shipping agent
نماینده شرکت کشتیرانی
exponents
شرح دهنده نماینده
sole representative
نماینده منحصر بفرد
polyphonic
نماینده چندین صدا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com