Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (2 milliseconds)
English
Persian
I give you full marks for that .
نمره ات بیست است ! ( آفرین و مرحبا )
Other Matches
vigesimal
بیست قسمت شده بیست گانه
Calvinist austerity
[معماری قرن بیست و بیست و یک بخصوص در هلند از مشخصه های آن تیرهایی با لبه های تیز و سخت بوده است.]
hurrary
مرحبا
huzzah
مرحبا
hurrah
مرحبا افرین
hurray
افرین مرحبا
huzza
زهی مرحبا
hot
<adj.>
جنجال آفرین
degenerative
<adj.>
زوال آفرین
obstructive
<adj.>
مانع آفرین
troublemaker
مسئله آفرین
problematic
<adj.>
مسئله آفرین
temptress
وسوسه آفرین
seductress
وسوسه آفرین
entrepreneur
کار آفرین
horrible
<adj.>
دهشت آفرین
imaginative
<adj.>
خیال آفرین
troublesome
<adj.>
دردسر آفرین
extoll
آفرین گفتن
extol
آفرین گفتن
controversial
<adj.>
بحث آفرین
creator
جان آفرین
epic
حماسه آفرین
heroic
حماسه آفرین
Homeric
حماسه آفرین
creator of the world
جهان آفرین
rumbustious
<adj.>
جنجال آفرین
acclamation
آفرین
[تشویق]
[تحسین]
two and twenty
بیست و دو
one and twenty
بیست و یک
twenty first
بیست و یکم
threescore
سه ضرب در بیست
icosahedron
بیست وجهی
icosahedron
بیست رویی
twenty one
بیست ویک
vigesimal
بیست تایی
twenties
عدد بیست
twenty
عدد بیست
dovble
سکه بیست دلاری
round-the-clock
بیست و چهار ساعته
silver wedding
بیست وپنجمین سال عروسی
hot lines
خط تلفنی بیست و چهار ساعته
he was given 0 lashes
بیست ضربه شلاق خورد
Twenty head of cattle .
بیست رأس گاو ( احشام )
I reckon she is twenty.
بحساب من بیست سالش است
hot line
خط تلفنی بیست و چهار ساعته
u
بیست و یکمین حرف الفبای انگلیسی
y
بیست و پنجمین حرف الفبای انگلیسی
icosi
پیشوندی بمعنی بیست وبیست تایی
v
حرف بیست و دوم الفبای انگلیسی
U, u (U's, u's)
حرف بیست و یکم الفبای انگلیسی
w
بیست و سومین حرف الفبای انگلیسی
x
حرف بیست و چهارم الفبای انگلیسی
great diurnal range
حداکثر اختلاف جذر و مد بیست و چهار ساعته
borstal
دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
borstals
دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
The well is twenty meters deep.
این چاه بیست متر گود است
z
بیست و ششمین و اخرین حرف الفبای انگلیسی
he is scarcely 0 years old
جخت اگر بیست سال د اشته باشد
twelvepence
سکه سیمین انگلیسی که بیست تای ان یک لیره یا پوند است
Hiberno-romanesque
[سبک ساختمان های کلاسیک در ایرلند قرن ده تا بیست میلادی]
numeral
نمره
numerals
نمره
mark
نمره
yarn count
نمره نخ
thread fineness
نمره نخ
marks
نمره
t score
نمره T
grade
نمره
grades
نمره
scored
نمره
score
نمره
scores
نمره
grades
نمره دادن
composite score
نمره مرکب
weighted score
نمره وزنی
additional score
نمره اضافی
grading
نمره گذاری
accuracy score
نمره دقت
numbering
نمره زنی
scoring
نمره گذاری
grade
نمره دادن
scored
چوب خط نمره
scored
نمره اوردن
scores
چوب خط نمره
scores
نمره اوردن
graded
نمره دار
number
نمره شمردن
number
نمره دادن به
numbers
نمره دادن به
score
نمره اوردن
numbers
نمره شمردن
score
چوب خط نمره
conduct grade
نمره انضباط
percentile score
نمره صدکی
true score
نمره حقیقی
error score
نمره خطا
total score
نمره کامل
time score
نمره زمانی
deviation score
نمره انحراف
raw score
نمره خام
test value
نمره ازمون
test score
نمره ازمون
real score
نمره واقعی
stanine score
نمره نه بخشی
sigma score
نمره معیار
standard score
نمره معیار
evaluation score
نمره ارزیابی
unweighted score
نمره غیروزنی
gain score
نمره افزوده
grader
نمره گذار
ipsative score
نمره نسبی
evaluation score
نمره ازمایش
lie score
نمره دروغگویی
main score
نمره اصلی
graphic score
نمره نگارهای
gross score
نمره خام
derived score
نمره اشتقاقی
grade score
نمره کلاسی
scoring key
کلید نمره گذاری
observed score
نمره مشاهده شده
normalized score
نمره هنجار شده
subjective scoring
نمره گذاری ذهنی
corrected score
نمره اصلاح شده
differential scoring
نمره گذاری افتراقی
configural scoring
نمره گذاری طرحی
point
نمره درس پوان
The car had no licence ( number ) plate .
اتوموبیل بی نمره بود
transmuted score
نمره تبدیل شده
conspect reliability
پایایی نمره گذاران
standardized score
نمره بهنجار شده
International Modern
[سبک مدرن بین المللی در معماری قرن بیست میلادی که اولین بار در آلمان استفاده شد.]
marks
نمره گذاری کردن علامت
page
صفحات را نمره گذاری کردن
mark
نمره گذاری کردن علامت
pages
صفحات را نمره گذاری کردن
predicted score
نمره پیش بینی شده
telephone dial
صفحه نمره گیر تلفن
paged
صفحات را نمره گذاری کردن
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
The police officer took down the car number .
افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
mallet goal
نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
outpoint
سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
The shoes are a size too big for my feet.
کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
scored
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
yarn sorting
دسته بندی نخ
[بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
accession number
نمره مسلسل کتابی که به کتب کتابخانه افزوده میشود
scores
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
otis quick scoring mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
dialed
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
shake bottle
بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
v ring
تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
calling dial
صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com