English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
force tabs نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
Other Matches
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
target array نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
deploying اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
disposition صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
triangle of forces مثلث نیروها
funiculars بس گوشه نیروها
funicular بس گوشه نیروها
triangle of forces سه گوشه نیروها
funiculars زنجیر نیروها
all arms کلیه نیروها
dynamics مجموعه نیروها
funicular زنجیر نیروها
distribution of forces تقسیم نیروها
system of forces دستگاه نیروها
attrition فرسایش نیروها
resolution of forces تجزیه نیروها
distribution of forces واگذاری نیروها
polygon of forces کثیرالاضلاع نیروها
polygon of forces بس گوشه نیروها
composition of forces ترکیب نیروها
committed بکار بردن نیروها
allotments واگذارسهمیه تخصیص نیروها
redeployment دوباره مستقرکردن نیروها
parallelogram of forces متوازی الاضلاع نیروها
redistribution of force تقسیم مجدد نیروها
commitments به کاربردن نیروها اجرا
statics دانش پایداری نیروها
total mobilization بسیج کامل نیروها
committing بکار بردن نیروها
main attack تلاش اصلی نیروها
commitment به کاربردن نیروها اجرا
commits بکار بردن نیروها
main effort تلاش اصلی نیروها
commit بکار بردن نیروها
allotment واگذارسهمیه تخصیص نیروها
entireforce تمام قوا یا نیروها
mobilization exercise تمرین بسیج نیروها
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
build-ups نیروی کمکی تقویت نیروها
port of debarkation بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
build up نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up نیروی کمکی تقویت نیروها
employment کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
build-ups بالا بردن توان رزمی نیروها
ingross تحریر کردن جمع اوری نیروها
build up بالا بردن توان رزمی نیروها
build-up بالا بردن توان رزمی نیروها
mechanical powers نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
committing وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commit وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
committed وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
pantheism فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
commits وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
deployment گسترش
propagation گسترش
developments گسترش
development گسترش
promotion گسترش
promotions گسترش
develops گسترش
develop گسترش
deploying گسترش
deploy گسترش
deploys گسترش
dispersal گسترش
line of deployment خط گسترش
expanse گسترش
expanses گسترش
spreads گسترش
extension گسترش
extensions گسترش
expansion گسترش
spread گسترش
aerodynamics شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
path of expansion مسیر گسترش
widening of capital گسترش سرمایه
wide-angle عدسی گسترش
disposition ارایشات گسترش
expansion گسترش توسعه
flank development گسترش جناحی
deployment diagram دیاگرام گسترش
extensibility گسترش پذیری
image speard گسترش تصویر
sign extension گسترش علامت
circumfuse گسترش یافتن
deploys گسترش یافتن
to grow [into] گسترش دادن [به]
to develop [into] گسترش دادن [به]
accrues گسترش یافتن
prompt deployment گسترش مناسب
prompt deployment گسترش فوری
wide angle عدسی گسترش
deploy گسترش یافتن
credit expansion گسترش اعتبار
widening of market گسترش بازار
develop گسترش دادن
to unfold گسترش دادن
accruing گسترش یافتن
develops گسترش وضعیت
deploying گسترش یافتن
develops گسترش دادن
develop گسترش وضعیت
accrue گسترش یافتن
generations افرینش گسترش
vertical expansion گسترش عمودی
generation افرینش گسترش
eco development بوم گسترش
deployment diagram طرح گسترش
abroad گسترش یافته
development plan طرح گسترش
outspread گسترش یافتن
deployment تفرقه گسترش
bank expansion گسترش بانکی
deployed گسترش یافته
expansion گسترش انبساط
job enlargement گسترش شغلی
expansion path مسیر گسترش
applied <adj.> <past-p.> گسترش یافته
spreads گسترش یافتن
appointed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
deployed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
inserted <adj.> <past-p.> گسترش یافته
installed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
spread گسترش یافتن
expansible گسترش پذیر
bank development گسترش شبکه بانکی
generated گسترش یافتن افریدن
generate گسترش یافتن افریدن
to spread [across] [over] گسترش یافتن [سرتاسر]
automatic volume expansion گسترش خودکار صدا
generating گسترش یافتن افریدن
generates گسترش یافتن افریدن
space گسترش دادن متن
expanding industry صنعت در حال گسترش
flare angle زاویه گسترش یا گشادگی
spaces گسترش دادن متن
redeployment گسترش مجدد دادن
dispersion تفرقه گسترش یکان
relocation تجدید گسترش دادن
redeployment تجدید گسترش کردن
growth company شرکت در حال گسترش
elater خاصیت انبساط و گسترش
battery groung pattern طرح گسترش توپهای اتشبار
open ranks گسترش باز درسواره نظام
spread بسط وتوسعه یافتن گسترش
expandable آنچه قابل گسترش باشد
spreads بسط وتوسعه یافتن گسترش
expansion توسعه گسترش دادن کشیدن
extensible آنچه قابل گسترش است
To extend the scope of ones activities . میدان عملیات خودرا گسترش دادن
deployed مستقر گسترش یافته در روی زمین
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
breeding grounds محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding ground محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extend قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extends قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extending قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
mobilization reserves ذخیرههای مربوط به بسیج نیروها امادهای بسیج
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
metastasize گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
remedial maintenance باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
problem child فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
monroe doctrine سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
EEMS در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
scalable software برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
secure hypertext transfer protocol گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
developments گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
proliferation سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
development گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
metastasis هجوم مرض گسترش میکرب مرض
diamond formation ارایش لوزی شکل گسترش لوزی
pan american union سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
classification chart نمودار دسته بندی
classification chart نمودار طبقه بندی
grading curve نمودار دانه بندی
gun displacement جابجایی توپها گسترش توپها
expansion joint درز گسترش درز گشایش
segmented bar chart نمودار میلهای قطعه بندی شده
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
pert chart نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
timing زمان بندی
scheduling زمان بندی
scheduling queue صف زمان بندی
attack timing زمان بندی تک
expanding economy اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
ecosystem development گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
time table جدول زمان بندی
schedule برنامه زمان بندی
schedule زمان بندی کردن
scheduling algorithm الگوریتم زمان بندی
dynamic scheduling زمان بندی پویا
valve timing زمان بندی سوپاپ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com