English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (13 milliseconds)
English Persian
model نمونه اصلی
modeled نمونه اصلی
modelled نمونه اصلی
models نمونه اصلی
Search result with all words
prototype نمونه اصلی شکل اولیه
prototypes نمونه اصلی شکل اولیه
archetypal مربوط یا شبیه طرح اصلی نمونه اولیه
archetypally مربوط یا شبیه طرح اصلی نمونه اولیه
archetypical مربوط یا شبیه طرح اصلی نمونه اولیه
prescan خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
Other Matches
modules اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling نمونه گیری برداشت نمونه
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
undisturbed sample نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base unit یکای اصلی واحد اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
modeled نمونه
models نمونه
model نمونه
typicalness نمونه
copyslip نمونه
calligraph نمونه
modelled نمونه
representative نمونه
sampled نمونه
representatives نمونه
schemata نمونه
schema نمونه
sample نمونه
paradigm نمونه
example نمونه
examples نمونه
ensample نمونه
instance نمونه
instances نمونه
foretype نمونه
forme نمونه
paradigms نمونه
progenitor نمونه
progenitors نمونه
type نمونه
precedents نمونه
typed نمونه
precedent نمونه
types نمونه
strickle نمونه
exemplars نمونه
copies نمونه
specimens نمونه
format نمونه
formats نمونه
copying نمونه
sampling نمونه
copy نمونه
paragons نمونه
exemplar نمونه
patterns نمونه
paragon نمونه
modules نمونه
breadboard نمونه
pattern نمونه
copied نمونه
module نمونه
specimen نمونه
pilot model نمونه ازمایشی
sample نمونه گرفتن
pattern making نمونه سازی
sample واحد نمونه
phony مدل یا نمونه
pilot production تولید نمونه
ladle samble نمونه پاتیل
protoplast نمونه اصل
archetype نمونه اولیه
typifying نمونه بودن
typifying نمونه دادن
typify نمونه بودن
typify نمونه دادن
typifies نمونه بودن
typifies نمونه دادن
patterning نمونه سازی
typified نمونه بودن
typified نمونه دادن
archetypes نمونه اولیه
typical یک نمونه بارز
free sample نمونه مجانی
specimen signature نمونه امضاء
g نمونه معیار
sight form نمونه رصد
holotype نمونه شاخص
samplery نمونه برداری
samplery نمونه گیری
reference pilot نمونه مرجع
pieces سکه نمونه
gauge سنجیدن نمونه
random sample نمونه تصادفی
portfolio نمونه محصول
sample size بزرگی نمونه
sample size حجم نمونه
parable قیاس نمونه
parables قیاس نمونه
per sample طبق نمونه
sample cell فرف نمونه
sample data داده نمونه
sample distribution توزیع نمونه
gauged سنجیدن نمونه
quota sample نمونه سهمیه
representative sample نمونه معرف
pilot plant کارخانه نمونه
sample نمونه کالا
cells فرف نمونه
sample نمونه قراردادن
prototyping ساخت یک نمونه
sampled واحد نمونه
sampled نمونه گرفتن
gauges سنجیدن نمونه
screamer نمونه بسیارخوب
sampled نمونه کالا
sampled نمونه قراردادن
piece سکه نمونه
demo نمونه نمایشی
cell فرف نمونه
breadboard نمونه تابلویی
typical نمونه نوعی
coring نمونه گیری
core sample نمونه استوانهای
work sample نمونه کار
prototype نمونه اولیه
prototype نمونه نخستین
vial شیشه نمونه
modeling نمونه سازی
typical sample نمونه نوعی
typicality نمونه علامت
pilot plant کارگاه نمونه
typification تعیین نمونه
unknown sample نمونه مجهول
emulation نمونه سازی
surveys نمونه گیری
by the square مطابق نمونه
standard نمونه قانونی
prototypes نمونه ازمایشی
biased sample نمونه سودار
surveyed نمونه گیری
survey نمونه گیری
prototype نمونه ازمایشی
prototypes نمونه اولیه
prototypes نمونه نخستین
tokenism نمونه نمایی
tokenism نمونه کاری
type of use نمونه کاربرد
test model نمونه ی ازمایش
test specimen نمونه ی ازمایش
exemplification نمونه اوری
samples نمونه کالا
exemplarily بطور نمونه
emulator نمونه ساز
sampler نمونه بردار
samplers نمونه بردار
exemplum مثال نمونه
test specimen نمونه ازمایش
test piece نمونه ازمایشی
test piece نمونه ازمایش
poll نمونه برداشتن
foretype نمونه قبلی
test specimen نمونه ازمایشی
for example برای نمونه
polled نمونه برداشتن
polls نمونه برداشتن
probability sample نمونه احتمالاتی
sampling نمونه برداری
copies نمونه ساختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com