Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (15 milliseconds)
English
Persian
typified
نمونه بودن
typifies
نمونه بودن
typify
نمونه بودن
typifying
نمونه بودن
Other Matches
modules
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling
نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sampled
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sample
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling
نمونه گیری برداشت نمونه
undisturbed sample
نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
ensample
نمونه
foretype
نمونه
representative
نمونه
modules
نمونه
model
نمونه
module
نمونه
exemplar
نمونه
exemplars
نمونه
precedent
نمونه
specimens
نمونه
precedents
نمونه
specimen
نمونه
modeled
نمونه
models
نمونه
instance
نمونه
instances
نمونه
sampling
نمونه
forme
نمونه
types
نمونه
paragon
نمونه
paragons
نمونه
strickle
نمونه
modelled
نمونه
type
نمونه
typed
نمونه
sample
نمونه
typicalness
نمونه
pattern
نمونه
copied
نمونه
copies
نمونه
example
نمونه
copy
نمونه
copying
نمونه
schema
نمونه
examples
نمونه
calligraph
نمونه
breadboard
نمونه
patterns
نمونه
paradigms
نمونه
copyslip
نمونه
schemata
نمونه
sampled
نمونه
representatives
نمونه
paradigm
نمونه
progenitors
نمونه
formats
نمونه
format
نمونه
progenitor
نمونه
breadboard
نمونه تابلویی
prototype
نمونه اولیه
phony
مدل یا نمونه
pieces
سکه نمونه
typical
نمونه نوعی
typical
یک نمونه بارز
emulation
نمونه سازی
prototype
نمونه نخستین
pilot production
تولید نمونه
samplery
نمونه برداری
pilot model
نمونه ازمایشی
sample size
حجم نمونه
sample distribution
توزیع نمونه
sample data
داده نمونه
samplery
نمونه گیری
pilot plant
کارخانه نمونه
sample cell
فرف نمونه
prototype
نمونه ازمایشی
sample size
بزرگی نمونه
pilot plant
کارگاه نمونه
biased sample
نمونه سودار
representative sample
نمونه معرف
sampler
نمونه بردار
coring
نمونه گیری
sample
واحد نمونه
quota sample
نمونه سهمیه
random sample
نمونه تصادفی
sampled
نمونه کالا
sample
نمونه کالا
sampled
نمونه قراردادن
sampled
نمونه گرفتن
sampled
واحد نمونه
samplers
نمونه بردار
probability sample
نمونه احتمالاتی
demo
نمونه نمایشی
core sample
نمونه استوانهای
reference pilot
نمونه مرجع
pattern making
نمونه سازی
by the square
مطابق نمونه
protoplast
نمونه اصل
prototyping
ساخت یک نمونه
sample
نمونه قراردادن
parable
قیاس نمونه
test specimen
نمونه ی ازمایش
holotype
نمونه شاخص
ladle samble
نمونه پاتیل
surveys
نمونه گیری
surveyed
نمونه گیری
survey
نمونه گیری
standards
نمونه قانونی
test specimen
نمونه ازمایش
test specimen
نمونه ازمایشی
modeled
نمونه اصلی
model
نمونه اصلی
samples
نمونه کالا
free sample
نمونه مجانی
g
نمونه معیار
modeling
نمونه سازی
piece
سکه نمونه
test model
نمونه ی ازمایش
test piece
نمونه ازمایشی
vial
شیشه نمونه
test piece
نمونه ازمایش
work sample
نمونه کار
archetype
نمونه اولیه
archetypes
نمونه اولیه
cell
فرف نمونه
cells
فرف نمونه
tokenism
نمونه نمایی
patterning
نمونه سازی
per sample
طبق نمونه
copying
نمونه ساختن
standard
نمونه قانونی
copy
نمونه ساختن
copies
نمونه ساختن
copied
نمونه ساختن
polls
نمونه برداشتن
polled
نمونه برداشتن
poll
نمونه برداشتن
type of use
نمونه کاربرد
tokenism
نمونه کاری
portfolio
نمونه محصول
prototypes
نمونه اولیه
gauge
سنجیدن نمونه
typified
نمونه دادن
typifies
نمونه دادن
typify
نمونه دادن
specimen signature
نمونه امضاء
typifying
نمونه دادن
typical galaxy
کهکشان نمونه
for example
برای نمونه
gauged
سنجیدن نمونه
typal
شبیه نمونه
sight form
نمونه رصد
prototypes
نمونه نخستین
prototypes
نمونه ازمایشی
emulator
نمونه ساز
screamer
نمونه بسیارخوب
sample
نمونه گرفتن
exemplarily
بطور نمونه
exemplification
نمونه اوری
exemplum
مثال نمونه
gauges
سنجیدن نمونه
foretype
نمونه قبلی
sampling
نمونه برداری
typicality
نمونه علامت
typification
تعیین نمونه
parables
قیاس نمونه
models
نمونه اصلی
typical sample
نمونه نوعی
sampling
نمونه گیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com