Dictiornary-Farsi | نمونه مته کاری الگوی مته کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری


Other Matches

drill jig	الگوی مته کاری
drilling jig	الگوی مته کاری
tokenism	نمونه کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
inaction	بی کاری
plastering	گچ کاری
under employment	کم کاری
effective	کاری
slobbery	تف کاری
curry powder	کاری
curry powders	کاری
malfunction	کژ کاری
malfunctioned	کژ کاری
malfunctions	کژ کاری
flower piece	گل کاری
electroplating	اب کاری
curry	کاری
currie	کاری
intent on doing anything	کاری
impotence	کاری
plasterwork	گچ کاری
curries	کاری
active	کاری
parget	گچ کاری
impotency	کاری
feckful	کاری
hypofunction	کم کاری
misprision	خلاف کاری
come to <idiom>	شروع کاری
touch off <idiom>	شروع کاری
patchery	وصله کاری
forging	چکش کاری
glazing	شیشه کاری
smelting	ذوب کاری
forming	فرم کاری
parquetry	موزاییک کاری
sanctity	پرهیز کاری
amalgamating	ملغمه کاری
off season	در دوران کم کاری
detail	ریزه کاری
detailing	ریزه کاری
neglectfulness	غفلت کاری
negativism	منفی کاری
amalgamates	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
amalgamate	ملغمه کاری
brickwork	سفت کاری
mosaic work	موزائیک کاری
molding operation	قالب کاری
molding operation	فرم کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
elegance	ریزه کاری
insagacity	ندانم کاری
decorations	زینت کاری
decoration	زینت کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
in return	درعوض [کاری]
to be up to the task [to be equal to something] <idiom>	از پس کاری برآمدن
wrongdoing	خطا کاری
wrongdoings	خطا کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
ingraving	کنده کاری
in return	در تلافی [کاری]
by way of reciprocation	در تلافی [کاری]
in return	به جای [کاری]
drastic	عنیف کاری
drastically	عنیف کاری
by way of reciprocation	به جای [کاری]
by way of reciprocation	درعوض [کاری]
cutting	برش کاری
marbling	مرمر کاری
marquetery	منبت کاری
marquetery	خاتم کاری
plumbing	سرب کاری
extravagantly	با افراط کاری
masonery	سنگ کاری
measure of prevention	احتیاط کاری
meshwork	شبکه کاری
maleficence	تبه کاری
malefaction	تبه کاری
acting	فعال کاری
mining	معدن کاری
lattice work	شبکه کاری
latticing	شبکه کاری
lay off	فصل کم کاری
scouring	تمیز کاری
lead work	سرب کاری
squalor	کثافت کاری
lighterage	دوبه کاری
work year	سال کاری
tongue lash	فحش کاری
sinfulness	خطا کاری
insulation	عایق کاری
workbenches	محیط کاری
workbench	محیط کاری
afforestation	جنگل کاری
frustrating	بدل کاری
frustrates	بدل کاری
toryism	محافظه کاری
treacherousness	خیانت کاری
trephination	مته کاری
specialization	ویژه کاری
work area	ناحیه کاری
wood carving	منبت کاری
scabbing	تیشه کاری
scrimshaw	هنرمنبت کاری
illuminations	تذهیب کاری
ultraism	افراط کاری
turnery	منبت کاری
turnery	تراش کاری
trephine	مته کاری
frustrate	بدل کاری
plating	روکش کاری
metallurgy	فلز کاری
tessellation	موزاییک کاری
stalactite work	مقرنس کاری
surgical operation	دست کاری
stannary	قلع کاری
studious to do a thing	بکردن کاری
studious of doing a thing	بکردن کاری
stonemasonry	سنگ کاری
latticework	شبکه کاری
steelwork	فولاد کاری
burnishing	صیقل کاری
the manner of doing any thing	طرزانجام کاری
the needful	اصل کاری
hammering	چکش کاری
extruding	چکش کاری
to reproach an act	کاری را بد دانستن
extrudes	چکش کاری
tinwork	قلع کاری
energetic	جدی کاری
extruded	چکش کاری
extrude	چکش کاری
metalwork	فلز کاری
burnishing	پرداخت کاری
illumination	تذهیب کاری
action	انجام کاری
purview of an occupation	حدود کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .	تو کجای کاری
relievo	برجسته کاری
priming	بتونه کاری
repetition of an act	تکرار کاری
reservedness	احتیاط کاری
lubrication	روغن کاری
welding	جوش کاری
joinery	نازک کاری
farming	اجاره کاری
drilling	مته کاری
probationership	ازمایش کاری
pomiculture	میوه کاری
actions	انجام کاری
perfidiousness	خیانت کاری
limb	سوهان کاری
limbs	سوهان کاری
fretwork	منبت کاری
plaster background	دورنمای گچ کاری
reverse	بدل کاری
reversed	بدل کاری
reverses	بدل کاری
reversing	بدل کاری
To follow up (trace) something.	پی کاری را گرفتن
compounding	امیزه کاری
workspace	فضای کاری
reshaping	روانه کاری
working storage	انباره کاری
etch	تیزاب کاری
etched	تیزاب کاری
etches	تیزاب کاری
working storage	حافظه کاری
working set	مجموعه کاری
workgroup	گروه کاری
rice field	برنج کاری
punching	منگنه کاری
you are welcome	کاری نکردم
workstation	ایستگاه کاری
prepared	آمادهانجام کاری
recondition	نو کاری کردن
reconditioned	نو کاری کردن
reconditions	نو کاری کردن
tour de force	شیرین کاری
punch-ups	کتک کاری
punch-up	کتک کاری
dressing-down	چوبه کاری
brushwork	قلممو کاری
workstations	ایستگاه کاری
roughening by picking	تیشه کاری
fal lal	ریزه کاری
overtime	اضافه کاری
pique	منبت کاری