English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
unknown sample نمونه مجهول
Other Matches
wheatstone bridge مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
radiolucency درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
modules اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling نمونه گیری برداشت نمونه
unbeknownst مجهول
unbeknown مجهول
unknowns مجهول
secret سر مجهول
fameless مجهول
secrets سر مجهول
unknown مجهول
the passive voive فعل مجهول
the passive voive بنا مجهول
the passive voice فعل مجهول
x ray اشعه مجهول
xrays اشعه مجهول
unclear condition شرط مجهول
roentgen ray اشعه مجهول
ownership of unknown مجهول المالک
of unknown ownership مجهول المالک
of obscure birth مجهول النسب
of unknown identity مجهول الهویه
identity of unknown مجهول الهویه
rontgen rays پرتو مجهول
the passive voice بنای مجهول
fameless مجهول الهویه
undisturbed sample نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
property of unknown ownership مال مجهول المالک
x ray therapy درمان با اشعه مجهول
person of unknown indentity شخص مجهول الهویه
passiveness فعل درحالت مجهول
ignotum per igno tius توضیح مجهول با چیزمجهول تر
x radiation تشعشع اشعه مجهول
property with unknown owner مال مجهول المالک
property of unknown ownership اموال مجهول المالک
incognito نا شناس مجهول الهویه
fabulous افسانه وار مجهول
roentgenoscopy معاینه بوسیله اشعه مجهول
deponont در فاهر مجهول و در باطن معلوم
radiograms عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
radiogram عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
rontgenogram عکسی که با پرتو مجهول بردارند
participle وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
encephalogram عکس برداری ازمغز با اشعه مجهول
participles وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
roentgenoscope دستگاه معاینه بوسیله اشعه مجهول
roentgenize بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
radioactivity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
roentgenography عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
roentgen واحد بین المللی تشعشع اشعه مجهول
penetrameter الت مخصوص سنجش درجه نفوذ اشعه مجهول
tomography فن تشخیص امراض از روی عکسبرداری با اشعه مجهول پرتونگاری مقطعی
roentgenology شاخهای از پرتونگاری که با استفاده از اشعه مجهول امراض رامعالجه میکند
rontgen نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
roentgenogram عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
anticathode قطب مثبت برق صفحهء پلاتین یا تنگستن دولولهء اشعهء مجهول
modeled نمونه
type نمونه
typed نمونه
types نمونه
examples نمونه
example نمونه
format نمونه
patterns نمونه
paradigm نمونه
paradigms نمونه
representative نمونه
representatives نمونه
formats نمونه
exemplar نمونه
copy نمونه
paragons نمونه
copies نمونه
modelled نمونه
forme نمونه
foretype نمونه
copied نمونه
ensample نمونه
copyslip نمونه
calligraph نمونه
paragon نمونه
exemplars نمونه
module نمونه
modules نمونه
model نمونه
sampling نمونه
specimen نمونه
specimens نمونه
copying نمونه
schemata نمونه
progenitor نمونه
precedent نمونه
typicalness نمونه
instance نمونه
schema نمونه
progenitors نمونه
sampled نمونه
instances نمونه
models نمونه
sample نمونه
strickle نمونه
pattern نمونه
precedents نمونه
breadboard نمونه
pattern making نمونه سازی
tokenism نمونه کاری
ladle samble نمونه پاتیل
emulator نمونه ساز
emulation نمونه سازی
coring نمونه گیری
core sample نمونه استوانهای
portfolio نمونه محصول
by the square مطابق نمونه
per sample طبق نمونه
exemplarily بطور نمونه
exemplum مثال نمونه
holotype نمونه شاخص
g نمونه معیار
free sample نمونه مجانی
foretype نمونه قبلی
tokenism نمونه نمایی
exemplification نمونه اوری
for example برای نمونه
specimen signature نمونه امضاء
test piece نمونه ازمایشی
test piece نمونه ازمایش
test specimen نمونه ازمایشی
test specimen نمونه ازمایش
test specimen نمونه ی ازمایش
typal شبیه نمونه
sample cell فرف نمونه
sample data داده نمونه
test model نمونه ی ازمایش
sight form نمونه رصد
screamer نمونه بسیارخوب
type of use نمونه کاربرد
samplery نمونه گیری
samplery نمونه برداری
sample size بزرگی نمونه
sample size حجم نمونه
sample distribution توزیع نمونه
typical galaxy کهکشان نمونه
typical sample نمونه نوعی
protoplast نمونه اصل
patterning نمونه سازی
probability sample نمونه احتمالاتی
pilot production تولید نمونه
pilot plant کارخانه نمونه
pilot plant کارگاه نمونه
pilot model نمونه ازمایشی
prototyping ساخت یک نمونه
quota sample نمونه سهمیه
typicality نمونه علامت
typification تعیین نمونه
representative sample نمونه معرف
reference pilot نمونه مرجع
random sample نمونه تصادفی
vial شیشه نمونه
work sample نمونه کار
phony مدل یا نمونه
breadboard نمونه تابلویی
gauges سنجیدن نمونه
gauged سنجیدن نمونه
gauge سنجیدن نمونه
parables قیاس نمونه
parable قیاس نمونه
pieces سکه نمونه
piece سکه نمونه
samples نمونه کالا
cells فرف نمونه
cell فرف نمونه
archetypes نمونه اولیه
archetype نمونه اولیه
typified نمونه دادن
typified نمونه بودن
typifies نمونه دادن
sampling نمونه برداری
sampling نمونه گیری
modeling نمونه سازی
standards نمونه قانونی
standard نمونه قانونی
typifying نمونه بودن
typifying نمونه دادن
typify نمونه بودن
typify نمونه دادن
typifies نمونه بودن
prototypes نمونه ازمایشی
prototypes نمونه نخستین
sample واحد نمونه
models نمونه اصلی
modeled نمونه اصلی
model نمونه اصلی
surveys نمونه گیری
surveyed نمونه گیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com