Dictiornary-Farsi | نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
undisturbed sample	نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده


Other Matches

module	اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules	اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
sampling	نمونه گیری برداشت نمونه
acceptance sampling	نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
samplery	نمونه گیری
coring	نمونه گیری
survey	نمونه گیری
surveyed	نمونه گیری
surveys	نمونه گیری
sampling	نمونه گیری
sample	نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled	نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
two stage sampling	نمونه گیری دو مرحلهای
sampling population	جامعه نمونه گیری
time sampling	نمونه گیری زمانی
test town	شهرمورد نمونه گیری
stratified sampling	نمونه گیری لایهای
proof sheet	نمونه غلط گیری
sampling error	خطای نمونه گیری
cluster sampling	نمونه گیری خوشهای
sampling theory	نظریه نمونه گیری
random sample	نمونه گیری تصادفی
quota sampling	نمونه گیری سهمیهای
fractional sampling	نمونه گیری مکانیکی
sampling distribution	توزیع نمونه گیری
sampling error	اشتباه نمونه گیری
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
sampling bias	سوداری نمونه گیری
accumulative sampling	نمونه گیری پیاپی
activity sampling	نمونه گیری از فعالیت
area sampling	نمونه گیری منطقه یی
double sampling	نمونه گیری چندگانه
area sampling	نمونه گیری منطقهای
random sampling	نمونه گیری تصادفی
sampling unit	واحد نمونه گیری
domal sampling	نمونه گیری خانواری
sampling servo	دستگاه نمونه گیری خودکار
sampling variability	تغییر پذیری نمونه گیری
controlled sampling	نمونه گیری کنترل شده
systematic random sampling	نمونه گیری تصادفی منظم
stratified random sampling	نمونه گیری لایهای تصادفی
multi stage sampling	نمونه گیری چند مرحلهای
simple randon sampling	نمونه گیری تصادفی ساده
wine taster	جام شراب مخصوص نمونه گیری
safes	صدمه نخورده
safest	صدمه نخورده
unbeaten	ضرب نخورده
unruffled	چین نخورده
safer	صدمه نخورده
virginal	دست نخورده
virgin	دست نخورده
virgins	دست نخورده
safe	صدمه نخورده
unvarnished	جلا نخورده
unshod	نعل نخورده
intemerate	دست نخورده
intact	دست نخورده
proofroom	اطاق غلط گیری نمونه هایی چاپی مطبعه
pristine	طبیعی ودست نخورده
whole	دست نخورده کامل
unheard	بگوش نخورده غیرمسموع
entire	دست نخورده بی عیب
virgin medium	واسطه دست نخورده
entirety	چیزدرست ودست نخورده
foundry proof	نمونه غلط گیری شده برای تهیه کلیشه یاگراور
unbeaten	شکست نخورده مغلوب نشده
He returned the money intact.	پول را دست نخورده پ؟ داد
monofilament	تاریا رشته واحدتاب نخورده
monofil	تاریا رشته واحد تاب نخورده
It remained intact.	سالم ودست نخورده باقی مانده
I havent had a bit sine morning .	از صبح تاحالایک لقمه دهانم نگذاشتم ( چیزی نخورده ام )
creak	غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaks	غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaking	غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaked	غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
to leave everything as it is [not to change anything]	رسوم قدیمی را ثابت [دست نخورده] نگه داشتن
natural dyes	رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
desert	[طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
untouched	دست نخورده دست نزده
ensample	نمونه
instance	نمونه
instances	نمونه
representative	نمونه
pattern	نمونه
patterns	نمونه
sample	نمونه
typicalness	نمونه
strickle	نمونه
specimens	نمونه
paradigm	نمونه
schema	نمونه
schemata	نمونه
sampling	نمونه
sampled	نمونه
representatives	نمونه
specimen	نمونه
progenitors	نمونه
progenitor	نمونه
paradigms	نمونه
breadboard	نمونه
foretype	نمونه
modelled	نمونه
module	نمونه
types	نمونه
typed	نمونه
forme	نمونه
modeled	نمونه
copying	نمونه
copy	نمونه
copies	نمونه
calligraph	نمونه
exemplar	نمونه
copied	نمونه
model	نمونه
type	نمونه
copyslip	نمونه
precedent	نمونه
modules	نمونه
precedents	نمونه
models	نمونه
examples	نمونه
example	نمونه
paragon	نمونه
exemplars	نمونه
paragons	نمونه
formats	نمونه
format	نمونه
exemplification	نمونه اوری
free sample	نمونه مجانی
holotype	نمونه شاخص
exemplum	مثال نمونه
modeling	نمونه سازی
probability sample	نمونه احتمالاتی
g	نمونه معیار
prototyping	ساخت یک نمونه
emulation	نمونه سازی
protoplast	نمونه اصل
exemplarily	بطور نمونه
pilot production	تولید نمونه
standard	نمونه قانونی
ladle samble	نمونه پاتیل
work sample	نمونه کار
phony	مدل یا نمونه
standards	نمونه قانونی
emulator	نمونه ساز
vial	شیشه نمونه
pilot model	نمونه ازمایشی
pattern making	نمونه سازی
unknown sample	نمونه مجهول
pilot plant	کارگاه نمونه
typification	تعیین نمونه
typicality	نمونه علامت
typical sample	نمونه نوعی
typical galaxy	کهکشان نمونه
pilot plant	کارخانه نمونه
typal	شبیه نمونه
screamer	نمونه بسیارخوب
sample data	داده نمونه
sample cell	فرف نمونه
for example	برای نمونه
foretype	نمونه قبلی
representative sample	نمونه معرف
specimen signature	نمونه امضاء
pieces	سکه نمونه
piece	سکه نمونه
parable	قیاس نمونه
sample distribution	توزیع نمونه
sample size	حجم نمونه
sight form	نمونه رصد
sampling	نمونه برداری
gauge	سنجیدن نمونه
gauged	سنجیدن نمونه
gauges	سنجیدن نمونه
samplery	نمونه برداری
sample size	بزرگی نمونه
parables	قیاس نمونه
typified	نمونه دادن
typified	نمونه بودن
random sample	نمونه تصادفی
test model	نمونه ی ازمایش
test piece	نمونه ازمایشی
test piece	نمونه ازمایش
test specimen	نمونه ازمایشی
quota sample	نمونه سهمیه
test specimen	نمونه ازمایش
breadboard	نمونه تابلویی
samples	نمونه کالا
typifies	نمونه دادن
typifies	نمونه بودن
typify	نمونه دادن
typify	نمونه بودن
typifying	نمونه دادن
typifying	نمونه بودن
reference pilot	نمونه مرجع
test specimen	نمونه ی ازمایش
core sample	نمونه استوانهای
model	نمونه اصلی
demo	نمونه نمایشی
by the square	مطابق نمونه
sampler	نمونه بردار